تکرار مدعا، تکرار نقد

نگارش در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۴ | ارسال شده در بخش گاه نوشت ها | هیچ نظری

متن زیر بخشی از مقدمۀ بحث جاری ما در نشست موضوعی تهج البلاغه است که با موضوع «اسناد و استناد نهج البلاغه» در آستانه برگزاری سومین جلسه است. این بخش از نوشته را نظر به عام بودن محتوا و درگیر بودن با زندگی فرهنگی ما، در گاه نوشت ها میگذارم شاید مفید باشد.

از شگفتی های روزگار ما یکی هم این است که در هر دوره ای باید با تکرارهایی روبرو شویم که مانند سوهان، روح را می افسرد و کوشش های فرهنگی به سامان و مفید را به انجام مکررات وا می دارد. این شگفتی که از آن سخن می گویم در اسناد و استناد نهج البلاغه خیلی رخ می نماید و هر از چندی، باید با گفتار و نوشتار و یا پرسش  کسانی روبرو گشت که مانند غریبه ای زندانی، تازه از پنجرۀ زندان پندارهای خویش سر بیرون کرده و در باره موضوعی اظهار نظر کنند  و یا پرسش نمایند که از پیشینان تا معاصران گفتگوهایی را قرن هاست که در آن موضوع داشته اند و بربیش ازآنچه که این تازه سربرآوردگان و نوپرسان بخواهن بدانند یا بپرسند، توجه کرده و در آن باره ها کاویده اند!

شاید وضعیت یاد شده را بتوان یکی از عوارض و آفات کمخوانی/بی قاعده خوانی شمرد که به دلیل نابسامانی در سیر مطالعات جوانان، گریبانگیر نسل تازه است. پرسش هایی که به تندی برق بر خاطرها می گذرد و به سرعتی افزون تر در محیط های فرهنگی/فضاهای مجازی امروز، به شتاب باد و خاک، می پراکند و ذهن های ساده تر از خود را می آشوبد. ذهن هایی که اراده هایی ضعیف در پیگیری پاسخ به پرسشس های ذهنی خویش دارند و گاه به اندازه ای که به پرسش های ابهام آفرین، اقبال می کنند به پاسخ های درخور، بها نمی دهند و برای رسیدن به جواب های روشنگر، کمتر حوصله می ورزند.

نیک می دانیم که اگر چه پرسش و پاسخ گذشتگان همیشه نمی تواند دلیلی برای ترک پرسشگری آیندگان باشد اما به خوبی واقفیم که باید آیندگان از تکرار پرسش هایی که پاسخ مناسب و علمی خود را در گذشته دریافته اند، پشم بپوشند بلکه به پرسش های تازه ای برسند و پاسخ هایی قوی تر دریافت کنند و قافلۀعلم را در این گفت و شنود های مستدل، گامی دیگر پیش برند.

 

مسئله اسناد نهج البلاغه (نه استناد آن) از نمونه های خوب این شگفتی هاست که در دنیای مجازی و رسانه ای عصر کنونی، به گونه ای منتاوب پیش چشمان ما، ورق می خورد و به شکل و زبان و شیوه ای مکرر، باز پخش می شود و سیر پژوهش های نو را کند می کند.

از دیر باز، کسانی بر اسناد نهج البلاغه خرده گرفته اند و برای بی اعتباری آن کوشیده اند. نوشته اند نخستین کسی که در اسناد و اعتبار نهج البلاغه تشکیک کرده است و بدون ذکر دلیل، مدعی جعلی بودن نسبت نهج البلاغه به امام علی(ع) گردیده، ابن خلّکان(۶۰۸-۶۸۱ق) است.{ پانوشت: وی حدود سال های ۶۳۰ ق در مصر نایب قاضی القضات و در ق به سمت قاضی القضاتی دمشق و سرزمین سوریه (شامات) منصوب گردید. او را در مذهب تسنن، متعصب می دانند و این مطلب از آثار و نوشته های وی آشکار است. } « ابن خلکان در کتاب 《وفیات الاعیان》 جلد ۳، صفحه ۳۱۳، در بیان حالات سید مرتضى رحمه الله -برادر سید رضى ره- می ‏گوید : … مردم در اینکه چه کسى مجموعه (خطبه ‏ها، نامه‏ ها و کلمات قصار) نهج البلاغه را گردآورى کرده اختلاف کرده‏ اند آیا سید مرتضى این کار را کرده و یا برادرش سید رضى؟ و گفته شده نهج البلاغه سخنان على ع نیست بلکه ساخته و پرداخته همان کسى است که آن را جمع آورى کرده و به على نسبت داده است و خدا به حقیقت امر داناتر است》[پایان سخن ابن خلکان].

《ظاهرا ابن خلکان اولین کسى است که باب اعتراض بر نهج البلاغه را گشوده و بذر تشکیک در انتساب آن به امیر المومنین (ع) را افشانده است، و پس از او صفدى در ((الوافى بالوفیات)) و یافعى در ((مراه الجنان)) جلد ۳، صفحه ۵۵، و ذهبى در ((میزان الاعتدال)) جلد ۱، صفحه ۱۰۱، و ابن حجر در ((لسان المیزان)) جلد ۴، صفحه ۲۲۳، و برخى دیگر از او پیروى کرده‏ اند، و شبهاتى بسیار ضعیف و نادرست مطرح کرده‏ اند، و علماى شیعه و بزرگان سنی در گذشته و حال با ادله علمى و براهین منطقى پاسخ آنها را داده‏ اند»۱٫

________________

۱٫ حسینی ، سید جعفر، آشنایی با نهج البلاغه امام علی (ع)، قم، دارالثقلین، ۱۳۸۱ .

یک نظر بگذارید