جلوه علی(ع) در چهره و زبان علامه جعفری

نگارش در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۵ | ارسال شده در بخش گاه نوشت ها | ۲ نظر

دوست هنرمند، آقای فرید صلواتی فرازی از “تفسیر نهج البلاغه” اثر ماندگار علامه جعفری را در صفحه ی اینستاگرام خود گذاشته بود همراه با تصویری که هر دو دلم را ربود و حالم را دگرگون کرد و خاطرات بزرگ سالهای خردی ام را که کودک دبستان معرفت بودم، در خاطره ام دوباره جان بخشید.

Screenshot_2016-06-27-09-56-24-1
آن سال ها، وقتی به نیمه های ماه رمضان می رسیدم، عطشی افزونتر برای شنیدن و دیدن بحث ها و گفتگوهای نهج البلاغه ای از استاد علامه در بن جانم حس می کردم. با پناه بردن به گفتار ها و یادداشت های او بخش بزرگی از تشنگی معنوی ام را به دریای بیکرانه ی شخصیت امام علی(ع) فرو می نشاندم. آنچه که از شعرها و نوشته های برگزیدگان در وصف علی(ع) باز می خواند، اگر هم خوانده بودمشان، دوباره در ذائقه ام تازگی و طراوتی بیشتر داشت و مرا به اندیشه های عمیق تر می کشاند که شاید برایم قابل توصیف و بازگویی نباشد.
شیرینی آن روزها و لحظه را وا می گذارم و به اصل مطلب باز می گردم که از هدف این نوشته، دور نیفتم. نتیجه چنین شد که با دیدن آن نوشته و تصویر مناسب، یادداشتی بر آن نوشته ی خوب، نگاشتم تا به اندازه ی جمله هایی کوتاه، در این ماه بزرگ و در روز شهادت علی (ع) خدایی انسان بی مانند، پاس ادب آن استاد فرزانه را داشته باشم و ادای دین کنم به کسی که پیش از هرکسی، مرا به افق های تازه ای از اندیشیدن به علی(ع) کشانده بوده است. آن پاره نوشته ی علامه جعفری و یادداشت کوچک خودم را در این گاه نوشت به خوانندگان پر محبتی تقدیم می کنم که هر از گاهی -از سر لطف- سراغ مرا در این خانه ی مجازی می گیرند.
علامه چنین نوشته است؛
《در دوران امیرالمومنین(ع) عمرو بن عاص را می بینیم که خود را در برابر ثروت و جاه و مقام و دنیا به معاویه می فروشد و شروع به شستشوی مغزی و روانی مردم ساده لوح می نماید و این جمله را در جو جامعه می پاشد: علی بن ابیطالب(ع) مردی است شوخ طبع!! در صورتی که تاریخ بشری قیافه ای به جدیت قیافه فرزند ابیطالب به خود ندیده است، سرتاسر زندگی او یک لحظه بی توجه به خدا و ابدیت که روح آدمی را با جدی ترین حالات به خود مشغول می دارند، نگذشته است.》(تفسیر نهج البلاغه، ج ۱۰، ص؟)

و من نوشتم؛
علی شناسی که بی مانند بود. علامه ی جعفری، تربیت یافته ای تک و ویژه بود آن گونه که آبشخور زلال معرفت علوی را که از سال ها مجاورت نجف اشرف دریافته بود، پیمانه، پیمانه، به رگ های خشک تشنگان می ریخت. وقتی از علی(ع) می گفت، رنگ چهره اش برافروخته می شد و برق درخشنده ای از چشمانش می جهید و صدایش، شکوهی علی وار می یافت. الفاظ و کلمات از آنچه که می خواست بگوید، وا می ماند و سبوی زبان، گنجایش دریا را نداشت. عشق آگاهانه و ژرف علامه به مولای متقیان را در نفس های حسرت بار او و افسوس های جانکاهی باید لمس کرد که با دلی سوخته در یادکرد آن امام بزرگ، بغض هایش را فرو میخورد. او عاشق شیفتگان حقیقی علی نیز بود. او جرج جرداق ها را بر بسیاری نامدارانی که از علی جز خطوطی ساده و سطحی نمی دانند، هزار بار، برتری می داد. و حق با او بود. باید علی شناس گشته باشی تا بهای علی شناسی فیلسوفانه را بدانی و دریابی.

این است که تا همیشه و هماره در برابر عشق علوی حضرت علامه، سر به تعظیم فرو می افکنم و لب به دندان می گزم. او چه بسیار فهمید و ما چه بسیار اندک می دانیم از او و عشق جاودانه اش؛ علی.

۲ نظر برای این مطلب

  1. ببخشید استاد در ادامه مطلب قبلی که در مورد کتاب نوشتم در صورتی که امکان دارد در قسمت کتاب های سایت، کتاب هایی که پیشنهاد شما به مخاطبین است معرفی شود تا بتوانیم استفاده ببریم. خداوند به شما سلامتی و طول عمر عطا نماید

  2. خانم سعیده کارگر
    با تشکر
    در پاسخ به اصل یادداشت شما یادآور شدم که به اندازه مطالعه ی کم و توان محدودی که دارم به پیشنهاد خوب شما عمل خواهم کرد. ان شاء الله

یک نظر بگذارید