اتفاقی ساده که شگفت زده ام کرد!

نگارش در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ | ارسال شده در بخش گاه نوشت ها | هیچ نظری

۲۷ شهریور ماه سالروز درگذشت شاعر شوریده و غزلسرای معاصر، شهریار است که آن را روز ملی شعر و ادبیات پارسی هم خوانده و اعلام کرده اند.. اما من تا امروز صبح یعنی پیش از ظهر از این مناسبت تقویم بی اطلاع بودم. یعنی نمیدانستم که در شب و روز درگذشت شهریار بوده ایم و این در حالی است که چون به حافظه ام مراجعه می کنم می بینم به خاطر ندارم که در بیش از دوسال گذشته هیچگاه در منبرهای خود مناسبتی برای یادکرد شهریار و زندگی او داشته باشم. با آنکه گاهی در موضوعات ادبی منبر رفته ام ولی به شهریار نپرداخته ام و برای گفتن از او زمینه ی مناسبی پیش نیامده بوده است.30
آن انفاق ساده که مرا امروز به شگفتی واداشت این بود که دیشب در میبد به منبر بودم و در موضوع 《نسبت ما و امام علی ع در زمانه کنونی، در سه مقوله رفتار، اخلاق و عقیده》سخن می گفتم، پس از ذکر نسبت اول که پذیرش امامت و وصایت آن حضرت است در شب دوم بحث منبر به نسبت دوم که نسبت محبت و عشق به آن حضرت است رسید و من پس از ذکر مقدماتی بی اختیار به یادکرد زندگی شهریار پرداختم و سرگذشت زندگی او و داستان عشق مجازی و گذرش از پل مجاز به وادی عشق حقیقی را بازگفتم. بی اراده ی پیشینی از اوج دلدادگی اش به امام علی ع و دلباختگی اش به آن آستان، گفتم و انقلاب حالی در دوستانی از اهل مجلس پدیدار گشت که برای چشمان حساس من به عنوان منبری و خطیب، بسیار با ارزش بود. برق نگاه ها و اشک های مردد در گوشه چشم ها و برافروختگی های چهره نشان می داد که ذکر شهریار، بسان یادی خوش، مقبول افتاده است.
خیلی گذرا بر داستان محبت و شوریدگی او در ایمان به امام علی (ع) و سرودن معروفترین غزل ماندگارش جمله هایی چند گفتم.
“علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را؟/ که به ماسوا فکندی همه سایه هم را. دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی لین/ به علی شناخته ام من به خدا قسم خدا را….ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب/ غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا”
آنگاه سربسته قصه ی خواب منقول از آیت الله مرعشی نجفی را نقل کردم که در عالم رویا مشاهده کرد در محضر معصومین(ع) شاعری را با نام شهریار به خواندن این شعر، امر کردند. دیدن خواب سبب شد تا ایشان سراغ شهریار را بگیرند و تقاضای شعر یادشده را بکنند و شهریار شگفت زده شد که من هنوز این شعر را تازه سروده ام و برای کسی نخوانده ام….
اکنون که سخن از شهریار رفت بد نیست بگویم که دیوان شهریار حجم بزرگی از شعر ها و سروده های وی را در خود جای داده است که در قالب های متفاوتی سروده شده اند که از جهت ارزش شعری و اوج یکسان نیستند. همچنان که به لحاظ قالب شعر، شهریار در غزل استاد تر از قالب های دیگر به حساب می آید به لحاظ مضمونی نیز، اوج مضامین شعر شهریار را در عرفان ولایی او باید بر شمرد. برخی را در این روزها چنان دیده ام که بر نام گذاری و تعیین روز ملی ادبیات پارسی به دلیل تاکید بر زمان درگذشت وی خرده گیری می کنند و شخصیت شاعر را کمتر از آن بر میشمارند که منشا و مبدا روز ملی شعر و ادبیات زبان پارسی با تاریخ بلند و شاعران پر آوازه اش باشد. این اعتراض ها شاید به دلیل تاریخی و زبانی خالی از وجه نباشد ولی به گمانم برای روح آن شاعر دلسوخته و تلخی کشیده که جان و دل به عشق و ولای علی(ع) سپرده بود، مائده ای آسمانی و بهره ای خداداد بوده است تا بدین سبب پاداش معنوی کارهای خویش را در آستان اهل بیت پیامبر(ص) ببیند و از لطف مولا علی (ع) این چنین قدر ببیند و بر صدر نشیند. که به درستی گفته اند؛ به ذره گر نظر لطف بوتراب کند/ به آسمان رود و کار آفتاب کند.
دیگر، گوش ستارگان آسمان برای همیشه با نجوای شبانه شعر او آشناست وقتی ابیات او را نغمه خوانان در شرح شگفتی ها و رازهای شب امام علی(ع) زمزمه می کنند؛
ها علی بشر کیف بشر،…شبروان مست ولای تو علی/ جان عالم به فدای تو علی

یک نظر بگذارید