بازار؛ در نگرش اسلامی و گذرا، از دیروز تا امروز

نگارش در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۵ | ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع، مقالات | هیچ نظری

☀ یادآوری:

نوشتار زیر در گفتاری به مناسبت درگذشت یکی از بازاریان سالخورده یزد در حسینیه حظیره ایراد شده است.
نقش نهاد بازار را در ایران به پیش از اسلام بر می گردانند اما آنچه که برای ما در این بحث کوتاه اهمیت دارد تاکید بر نهاد بازار در تاریخ ایران پس از اسلام است. بازار در دوران حکومت امام علی (ع) در شهر کوفه نقش اشکاری در برپایی تمدن و تحقق شهرنشینی دارد. امنیت یکی از زمینه های اساسی در رشد بازار و تولید است و علی(ع) به تحقق امنیت سیاسی و اقتصادی بهای فراوان می داد. گزارش های متعددی از چند و چون و عملکرد بازار و بازاریان و رونق داد و ستد در آن تاریخ وجود دارد که به پیدایی نقش بازار در نیمه اول قرن نخست اسلامی دلالت می کند. عموما مورخان در تاریخ اسلام، پایان سده اول را نقطه ی اوج برآمدن نقش بازار در شهر های اسلامی می دانند. بخشی از سلسله های ایرانی مانند طاهریان، دیلمیان و سامانیان در رونق بازار و شکوفایی آن در تاریخ ایران پس از اسلام، تاثیر به سزایی داشته اند. خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در ساخت ربع رشیدی، شهر کوچکی که در مجاورت تبریز بنا نهاده بود نهاد بازار را با هزار و پانصد دکان در نقشه جامع شهر به اجرا گذاشته بود. رقمی که نقش بازار را در آن دوره به خوبی نمایان می کند.

4713

بازار کهنه تویسرکان

در دوره های پسین نیز بازار و بازاریان اهمیت کم و بیش خود را حفظ کردند. در دوره صفویه، با وجود نقاط ضعفی که بود، اما بخش بازار از توجه خاصی برخوردار بود و شکوفایی درخوری را تجربه می کرد. در میدان نقش جهان، بازار بزرگ اصفهان با تاسیسات و نهادهای مرتبط مانند مساجد و کاروانسرها هنوز خودنمایی می کند. در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ ایران در دوره صفویه با حمایت جدی دولت صفوی بازارهای مناسب طراحی و اجرا گردید که بخش بزرگی از میراث فرهنگی امروز ایران است و مورد بازدید جهانگردان و ایرانگردان. در دولت های بعد از صفویه این نقش بیرنگ تر و اینگونه اقدامات دچار توقف و رکود گشت. البته در دوره زندیان، محدوده شیراز و مرکز آن حکومت وضعیتی متفاوت و تا حدودی بهتر از دیگر شهرها را تجربه می کرد. در ایام قاجار این وضعیت با وجود تلاشهایی در ساختن مسجد جامع بازار تهران و بهسازی بازار به دلایل دیگری رو به وخامت نهاد. از تعریض خیابانها گرفته تا به وجود آمدن حرفه هایی مانند کارگاه های ساخت تسلیحات و…به گسیختگی بازار و پراکندگی دکان و مغازه ها و کارگاه ها از یکدیگر و طبعا جدا افتادن صاحبان حرفه ها از یکدیگر و نیز جدایی بازار از نهادهای مسجد و مدرسه و خانقاه می گشت. در این دوره هجوم اجناس خارجی و ناتوانی بازار داخلی از رقابت با آن نیز مزید بر علت بود. در این دوران بود که بازار خود را در یک هجوم همه جانبه دید. هجومی که پیش از این روزها، بارها روشنفکران مسلمان، خطر آن را گوشزد کرده بودند اما جدی گرفته نشده بود. مدتها بود که شخصیتی مانند سید جمال الدین اسدآبادی در این باره با علمای دین و بزرگان بازار گفتگو ها کرده و نامه ها نگاشته بود اما کمتر اقدام جدی را به دنبال داشت. در این دوره احساس خطر برای اهالی بازار در تهران و شهرهای بزرگ، ملموس شد و در نتیجه به ارزش آگاهی های سید و امثال او بیشتر پی بردند. برای همین اقدام های از سوی بازاریان صورت گرفت که از آن جمله نامه هشدار دهنده ی آنان به میرزای شیرازی(ره) است. رسیدن این نامه و هییت همراه با جناب میرزا بود که کار نیمه تمام سید را به پایان برد و فتوای تحریم تنباکو، قدرت ناصری و کمپانی انگلیسی را از ادامه انحصار بازار تنباکو مانع گشت.
پس از این دوره بازار نقش بیشتری را در مبارزات سیاسی مردم ایران عهده دار می شد. این نقش را به صورت پراکنده با کارهایی مثل ایجاد اولین مراکز چاپ سنگی در تبریز و تهران توسط بازاریان خوشنام و فرهنگدوست از قبیل حاج امین الضرب می توان پیگیری کرد و رد پای بازار را در نحولات سیاسی اجتماعی این دوره دید. رد پایی که در دوران مشروطیت بسیار حائز اهمیت گشت. البته در این دوره پدیده ی تازه ای که رخ نمود دوگانگی صفوف بازار بود تا جایی که هم موافقان مشروطه و هم مخالفان مشروطه از حمایت طیف های حامی حود در بازار برخوردار بودند. چنین به نظر می رسد که طیف حامی مشروطه در بازار بر گروه دیگر برتری داشته است. به هر حال در دوره جمهوری خواهی رضا خان و نیز نهصت ملی شدن صنعت نفت، بازار در کنار مردم و روحانیت حرکت روبه جلو و خوبی را به نمایش گذاشت. همچنان که در شبه قحطی های ایام جنگ جهانی اول و دوم و مرگ خاموش بسیاری در این کشور، تلاش خوبی را به انجام رسانیده بود.
آنچه که در بازار تا حدودی یکپارچه مانده بود و با گذر زمان تقریبا تغییری نیافته بود موصع دینداری بازاریان و رنگ و بوی اسلامی آن بود و همین خصیصه موجب شد تا در سالهای سی و چهل با موضعگیری های غیر دینی و بلکه گاهی ستیزه گرانه ی دولت شاه با مظاهر دینی، موصعی رادیکال تر و درگیر پیدا کند و بازار به صورت یکی از کانون های مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی ظاهر شود. البته باید خاطر نشان کرد که عوامل دیگری نیز در این جدایی بازار از دولت دخالت داشت که از آن جمله ظهور صنعت مونتاژ و اقتصاد وابسته به نفت و سرمایه گذاری خارجی است. به گونه ای که از اهمیت و کارکرد بخش بزرگی از بازار می کاست و آنان را از موقعیت تاثیر گذارشان فرود می آورد.
این عوامل دست به دست هم داد و بازار را وارد عرصه سیاست کشور و امر مبارزه کرد. در چنین وضعیتی بود که در دهه چهل با ائتلاف سه هیئت مذهبی بازاری در تهران، حزب مؤتلفه اسلامی به وجود آمد که قدیم ترین حزب بر جای مانده از آن دوران است که هنوز به فعالیت خود ادامه می دهد. این حزب در سالهای مبارزه با حکومت شاه، از حمایت راهبردی شخصیت هایی چون آیت الله کاشانی، امام خمینی، شهید بهشتی، و مطهری و…برخوردار بود. ترور نخست وزیر دولت شاه از جمله فعالیت های این حزب به شمار می رود. اگر چه کارنامه این حزب قابل نقد است و نمی توان در باره آن به گونه ای مطلق سخن گفت اما به نظر می رسد وجود دو امر در این حزب از عوامل اساسی پسرفت آن می تواند باشد. بکی ترک رویکرد مبارزه برای آزادی و طرد استبداد و دیگری عدم رویکرد ان به اسلام پویا و تحول خواه. نشانه های عدم اقبال این حزب در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی را در نامزد های ریاست جمهوری این حزب به روشنی می توان مشاهده کرد. در سال ۶۷ کاندیدای این حزب آقای ناطق نوری و در سال ۹۲ دکتر ولایتی بود. که هیچیک رای نیاوردند. در دولت هشتم آقای احمدی نژاد را کاندید کرد که رای آورد ولی بلافاصله پس از انتصاب معاونت رحیم مشایی عملا مجبور به اعلام جدایی از وی کرد. اینها نشانگر ان است که پس از پیروزی نتوانسته به خوبی با جریان های اجتماعی همراه شود و از مطالبات اکثریت رای دهندگان جامعه، دریافت و دید مناسبی نداشته است.
در دوران انقلاب اسلامی، بزرگان حوزه و مبارزه به بازار اهمیت بیشتری می دادند و برای ان برنامه هایی داشتند. از جمله شهید صدوقی در مدرسه ی “عبدالرحیم خان” در بازار طلا فروشان یزد که خود آن را بازسازی و راه اندازی کرده بود، جلسات منظمی با حضور بسیاری از بازاریان ترتیب داده بود و در صدد بود تا آنان را با فقه تجارت و مکتب اقتصادی اسلام آشناتر کند. به نظر می رسد دیگر این تلاش ها با آن جدیت ها در روزگار ما ادامه نیافته و به سردی گراییده است.
رجوع اگاهانه به متون حدیثی و دینی ما هنوز می تواند راهگشای مفیدی برای بهبود ناهنجاری های اخلاقی در بازار سرمایه و سود باشد. پیامبر (ص) در فرمایشی با تاکید سه باره ای فرمود: الفقه ثم المتجر، یعنی در فعالیت های اقتصادی نخست باید به دین شناسی توجه کرد. علی(ع) فرمود کسانی را که اندیشه ی درستی از کارکرد سرمایه و اقتصاد ندارند هرگز به کار اقتصاد وا ندارید. اهمیت بازار ور نگاه پیامبر تا جایی است که فرمود: “فان الجالب الی سوقنا هذا کالمجاهد فی سبیل الله؛ کسی که برای بازار ما جلب سود و سرمایه می کند مانند مجاهدان در راه خداست.” جامعه اسلامی باید ارزش نهاد بازار و اهمیت کارکرد مناسب و مثبت ان را دریابد و برای آن برنامه ریزی کند. امام علی(ع) در نهج البلاغه در نگاهی جامع به نقش های مثبت و منفی بازار پرداخته است.
در نامه ۵۳ یا همان عهد نامه به مالک، فرازهایی در این باره هست که یکی از آنها را در پایان این گفتار نوشته یاد می کنم.
در آغاز این فرمان نامه آمده است؛
این فرمانى است که بنده خدا امیر المؤمنین در پیمانش به مالک بن حارث‏ اشتر زمانى که او را به فرمانروایى مصر برگزید دستور داد، تا مالیاتهاى آن را جمع کند، و با دشمنش جهاد نماید، و به اصلاح اهلش برخیزد، و شهرهایش را آباد سازد
ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْراً الْمُقِیمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ وَ حَیْثُ لَا یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لَا یَجْتَرِءُونَ عَلَیْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَوَاشِی بِلَادِکَ وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ أَنَّ فِی کَثِیرٍ مِنْهُمْ ضِیقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِیحاً وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلَاهِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِکَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) مَنَعَ مِنْهُ وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوَازِینِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَهً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَافٍ

تاجران و صنعتگران
در باره تاجران و صنعتگران پذیراى سفارش باش، و نسبت به آنان سفارش به نیکى کن، بدون فرق بین آنان که در یک جا مقیمند، و آنان که با مال خود در رفت و آمدند، و آنان که با هنر دست خود در پى کسب و سودند، چه اینکه اینان مایه‏هاى منافع، و اسباب راحت جامعه، و جلب کننده سودها از مکانهاى دور دست، در بیابان و دریا، و زمین هموار و ناهموار منطقه حکومت تواند، از مناطقى‏ که مردم در آن جمع نمى‏شوند، و به رفت و آمد در آنها جرأت نمى‏کنند، اینان اهل سلامت‏اند که از ضرر آنان بیمى نیست، و اهل صلح و مسالمت‏اند که ترسى از بدى و آسیب آنان وجود ندارد. از آنان که در منطقه حکومت تو به سر مى‏برند و آنان که در گوشه و کنار شهرهایت هستند کنجکاوى کن، ولى روشن باش که با همه آنچه تذکر دادم در میان ایشان گروهى تنگ نظر و بخیل به شکلى قبیح و زشت، و مردمى محتکر، و نرخ گذارانى به دلخواه در امر خرید و فروش وجود دارد، که در این وضع زیان جامعه و عیب و ننگ زمامداران است. پس از احتکار جلوگیرى کن که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن را منع فرمود. داد و ستد باید آسان باشد، و بر موازین عدالت صورت گیرد، و به نرخى معامله شود که به فروشنده و خریدار اجحاف نشود. هرگاه کسى پس از نهى تو دست به احتکار زد او را مجازات کن ولى در مجازاتش از زیاده روى بپرهیز.

یک نظر بگذارید