نقش موضع گیری های حضرت زهرا (س) در جریان سیاسی سده اول هجری

نگارش در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۵ | ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع، مقالات | هیچ نظری

یادآوری:

با همۀ تلاش هایی که پیوسته برای شناخت بهتر از زندگی و سیرت فاطمه (س) صورت گرفته و می گیرد اما بسیاری از تازه نوشته ها را می توان تکرار مکرراتی دانست که حتی از ایده های تازه برای فهم آن بانوی بزرگ نیز کمتر برخوردارند. برای نمونه یکی از زوایای تاریخ زندگی آن حضرت، بخش سیاسی زندگی ایشان است که به کاری تخصصی نیاز دارد و لازم است تا مقطع تاریخ زندگی کوتاه ایشان پس از پیامبر(ص) از منظر دانش سیاسی بررسی گردد. فاطمه خلافت را بلافاصله پس از روی کارآمدن و اعلام موجودیت به چالش کشید و این نخستین نقد سیاسی علنی و آشکار از حاکمیت دینی پس از پیامبر و مدعی قدسیت و جانشینی بود. امری که اهمیت به سزایی در نگاه علمی دارد. همچنان که در ارتباطی تنگاتنگ با بزرگانی از اصحاب و رایزنی ها و تحریک و تحریض ها نیز در پی ساختن لایه های دیگری از متن بزرگان جامعه آن روز برای سلب مشروعیت از خلافت سقیفه و بازگرداندن ارزش ها به صحنۀ سیاست بود. علاوه این که وی در صدد فعال سازی بخش زنان مسلمان جامعه در زمینه آگاهی بخشی و تاثیر گذاری در این باره نیز بر آمده و راه هایی تازه را در مبارزه مصلحانه و روشنگرانه اش می پیمود. من به شخصه بر این باورم که کوتاهی های صاحبان دانش سیاسی برای تحلیل تاریخ سیاسی فاطمه در مجموع بسی بیشتر و تلخ تر از کوتاهی فقیهان و فقه اندیشان مسلمان شیعه در جستن اندیشه ها و مؤلفه های افکار و آراء فقهی فاطمه است. اگر این کوتاهی صورت نگرفته بود که در دوران معاصر دیگر شاهد این نبودیم تا کتابی در زمینه منابع و آثار سیاسی اسلام در قرون نخست، در مصر چاپ گردد و در تهران ترجمه شود و در آن نامی از خطابه های فاطمه(س) و مواضع و ایستارهای سیاسی وی به میان نیاید و  راه و مرام آن بانوی بزرگ، جدی گرفته نشود. بنا بر این حا دارد که در اینجا از سرکار خانم حمیده رحیمی نویسنده مقاله حاضر تشکر کنم که سعی خود را در مستند نمودن آن تلاش های ماندگار در زندگی کوتاه و غمبار دخت یگانه پیامبر(ص) به کار برده و گوشه ای از این مسیر نپیموده را بازنمایانده است. حسین انصاری

نویسنده: حمیده رحیمی بیده (کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی)

رفتار و سلوک سیاسی فاطمه(س)

یکی از ابعاد مهم دین اسلام، بحث سیاست و دخالت در امور جامعه است. اسلام انسان ها را به موضع گیری مثبت در رابطه با جهان و واقعیت های آن دعوت می کند و می خواهد که در برابر حوادث و جریان ها بی تفاوت نباشند.[۱]

Studio_20170221_012009

حضرت زهرا (س) در برهه حساس تاریخی پس از رحلت رسول اکرم (ص)، چون سیاستمداری بزرگ حضور دارد. ثابت قدم و استوار. او سال های متمادی از محضر پیامبر (ص) درس شهامت آموخته و در مکتب ولی خدا، تقویت نموده است. مشی سیاسی حضرت زهرا (س)، «اعتراض، بی اعتنایی، عدم تایید دستگاه حاکم، به محاکمه و استیضاح کشیدن رهبر امت، مظلومیت و سرانجام که فریاد به جایی نرسد، گریستن است.»[۲]

فاطمه آگاهانه، توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، انتخابی و گزینش شده و مبتنی بر ایمان و عقیده عمل می کند. فاطمه آینده را چنان می بیند که گویی در پیش او حاضر است و به حوادث گذشته اشراف دارد. مشی خاص او در سیاست مبتنی بر آگاهی و شناخت دقیق اسلام و روح زمان است.[۳]

پس از رحلت پیامبر، برخی با تجمع در سقیفه بنی ساعده خلافت را غصب کردند و بدون در نظر گرفتن غدیر خم و سفارش های پیامبر، خلیفه ای را انتخاب نمودند و برای مشروعیت بخشیدن به غصب خلافت و سرپوش نهادن بر مسیر انحرافی آن، تلاش کردند که از علی (ع) بیعت بگیرند و در این راه از هیچ گونه جسارتی به اهل بیت پیامبر (ص) خودداری نکردند و چنان کردند که فاطمه (س) راهی مسجد شد. دختر رسول خدا (ص) و ام ابیها که مردم برخوردهای بزرگوارانه پیامبر را با او فراموش نکرده بودند، در مسجد سخنانی را بر زبان راند که پایه های سقیفه را لرزاند و غاصبان را به دلواپسی کشاند. با سخنرانی و تهدید فاطمه بود که دست از بیعت گرفتن از علی (ع) کشیدند. در حقیقت حضرت زهرا (س) با مخالفت های خویش، خلافت ابوبکر را غیرمشروع دانست و تا آن هنگام که او زنده بود، علی (ع) با ابوبکر بیعت نکرد و چه بسا اگر دختر پیامبر نبود، در ماجرای بیعت گرفتن از علی (ع) ایشان را به شهادت رسانده بودند.

تا وقتی فاطمه، زنده بود، کسی یارای جسارت به علی را نداشت؛ پس از فاطمه، مردم با علی چنان رفتار می کردند که گویی او را نمی شناختند. پس با ابوبکر به مصالحه برخاست و با وی بیعت کرد.[۴]

حربه سیاسی دیگر فاطمه، سخنرانی با تکیه بر غصب فدک بود. بررسی پرونده فدک به خوبی ثابت می کند که گرفتن آن از دختر رسول خدا و بازداری از حق مشروع ایشان، جریانی سیاسی بود و قضیه روشن تر از آن بود که برای حاکم وقت پنهان بماند. آنان به خوبی می دانستند که اگر در روزگار نخستین اسلام، با شمشیر و ذوالفقار علی و ثروت خدیجه بود که اسلام پیشرفت نمود، امروز فدک، ذوالفقار است برای علی و ادامه امامت او ؛ لذا در آغاز کار، زمانی که پایه های حکومت خود را محکم نمودند و مهاجرین و دیگر مخالفان را سرکوب نمودند، بلافاصله کارگزاران فاطمه را از فدک اخراج کرده و آن را مصادره کردند.[۵]

پس از غصب فدک و اخراج کارگزاران فاطمه از آن جا، حضرت از این فرصت برای روشن ساختن اذهان جامعه در غصب خلافت مسلم علی (ع) استفاده کرد. در حقیقت فاطمه، به نام غصب حق مالکیت خویش، به اعتراض سیاسی و استیضاح حاکم وقت پرداخت. به مسجد رفت و خطبه خواند. آن حضرت در این خطبه بین افکاری که سقیفه را به وجود آورد و تفکر اهل بیت (ع) تمییز داد و با انحرافات ایجاد شده در اصول سیاسی اسلام و جامعه اسلام پس از رحلت پیامبر(ص) مبارزه کرد. حضرت در این خطبه عاقبت شوم جامعه را پیش بینی کرد که اگر نظام تثبیت شده الهی رسول خدا، به سود عده ای تغییر پیدا کند، روش عادلانه و الهی او به سیرت جاهلی بر می گردد و زمامداری از آن خاندانهایی می شود که در جاهلیت بر عرب سلطه سیاسی و یا مهتری مالی داشته اند.

حضرت زهرا (ص)، چهل شبانه روز با حسن و حسین و حضرت علی (ع)، به در خانه مهاجرین و انصار رفت تا افکار عمومی را از انحراف مسیر امامت، آگاه سازد و با حضور خویش اتمام حجت نماید.

گریه های فاطمه، فریادی است برای بیدار ساختن بشریت. برای آگاه کردن مسلمانانی که در فاصله ای نه چندان بعد از پیامبر، از مسیر حق خارج شده و به راه فتنه گران سقیفه می روند. انسان هایی که خود را به خواب زده اند و بیدار کردن آن ها کاری است بس سخت و جانکاه.

گریه فاطمه نه از فراق پدر است که اسلام و انسان را در خطر می بیند. واپس گرایی به سوی جاهلیت و منافقانی که از ترس جان مسلمان شده اند، فرصت ضربه زدن به اسلام را یافته اند. گریه فاطمه، شیوه ای است برای رسواساختن غاصبان.

شیوه دیگر مبارزاتی حضرت، سکوت سیاسی بود. او به ابوبکر در حالی که حقش را غصب کرده بود فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین می کنم و تا زنده ام با تو سخن نخواهم گفت. این مبارزه منفی و سکوت فاطمه برای غاصبان خلافت سنگین و رسواکننده بود.

یکی دیگر از تاکتیک های حضرت فاطمه (ص)، وصیت نامه سیاسی آن حضرت بود. او وصیت کرد که شبانه تشییع گردد تا هیچ یک از کسانی که حقش ستم نموده بودند در تشییع جنازه اش حاضر نشوند و بر پیکرش نماز نخوانند و قبرش پنهان بماند. وصیتی این چنین اذهان جامعه را دچار شک و تردید کرد و مشروعیت خلیفه را دوباره زیر سوال برد و ضربه ای سهمگین بر پیکر خلافت نامشروع ابوبکر وارد ساخت و علاوه بر آن راه هر گونه رفع و رجوع در آینده را برای خلفا مسدود ساخت.

مباهات معصومین به حضرت فاطمه (س)

امامان معصوم (ع) در هر زمان و به هر مناسبتی در کلام خویش به دختر بزرگوار رسول اکرم (ص) مباهات می کردند و انتساب به حضرت زهرا (س) را یکی از معیارهای شایستگی خویش می شمردند. مباهات معصومین به حضرت زهرا (س)، نه بر اساس تعصب جاهلی و قومی، بلکه به علت فضایل و تاثیرگذاری ایشان بر تنویر افکار عمومی و دفاع از حق ولایت حضرت علی (ع) و نقش مثبتی بوده است که در حفظ اسلام ایفا کرده اند.

حضرت علی (ع) در پاسخ به ادعاهای بی ‏اساس معاویه مبنی بر فضایل امویان در نامه‏ای می‏نویسد: «… دو سید جوانان اهل بهشت از ماست و«صبیه النار» از شماست، کودکانی که نصیب آنان آتش گردید. بهترین زنان جهان از ماست. و «حماله‏الحطب‏» آن که هیزم کشد برای دوزخیان از شماست. این فضلیت‏ ها از ماست و آن فضیلت ‏ها از شماست…» [۶]

در شعری که به ایشان منسوب است، می‏فرماید:

فاطمه

«محمد النبی اخی و صهری
و جعفر الذی یضحی و یمسی…
و بنت محمد سکنی و عرسی
و سبطا احمد ولدای منها
و حمزه سیدالشهداء عمی
یطیر مع الملائکه ابن امی
منوط لحمها بدمی و لحمی
فایکم له سهم کسهمی…
ترجمه:

محمد است برادر مرا و خویش و خسر
یکی دگر که بود جعفر آنکه در شب و روز…
دگر که همسر من دختر محمد بود
دگر عمم که بود حمزه سید شهدا
همی پرد به میان فرشتگان سما
که  گوشتش شده  با  خون و  لحم من    یکجا

دگر دو سبط محمد که بود فرزندم

کراست همچو من این سهم و مرتبت ز شما…[۷]

شخصیت والایی چون حضرت علی(ع) به همسری بانوی جهان افتخار می‏کند و همسری با او را ملاک برتری خود و شایستگی‏اش بر رهبری اسلام می‏ داند.

در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «شما را به خدا سوگند! آیا جز من کسی در میان شما هست که همسرش بانوی زنان عالمیان باشد؟ گفتند: نه»[۸]

در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و در اثبات این که بعد از پیامبر، وی برای رهبری و هدایت جامعه اسلامی، شایسته ترین است، به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدامرا به تزویج دخت خود درآورده و فرمود: «خداوند در آسمان تو را برای زوجیت فاطمه برگزید» یا تو را؟ ابوبکر گفت: البته شما را.»[۹]

عمرو بن حمق خزاعی از یاران وفادار علی (ع) بود که امام علی (ع) درباره اش چنین دعا کردند: “خدایا، دلش را به نور تقوی روشن گردان و راه راستت را به او بنما”[۱۰]

عمرو در بیان وفاداری خود نسبت به علی (ع) چنین عرضه داشت : “ای امیرالمومنین، به خدا قسم تو را برای دنیا و مقامی که در پیشگاهت دارم دوست نمی دارم، بلکه به جهت پنج امتیاز بزرگی که داری به تو مهر می ورزم، تو نخستین کسی هستی که ایمان آوردی و پسر عموی رسول خدایی و در میان مهاجر و انصار از همه برتر و بزرگتری، تو همسر دخت پیامبر و پدر ذریه باقیمانده از رسول خدایی…”[۱۱]

امام حسن (ع)، در برابر ناسزاگویی معاویه به علی (ع)، چنین پاسخ داد: “ای کسی که به پدرم علی دشنام می دهی، من حسنم و پدرم علی است و تو معاویه ای و پدرت صخر است. مادر من فاطمه است مادر تو هند است و نیای من پیامبر است و نیای تو عتبه بن ربیعه است و مادربزرگ من خدیجه و مادربزرگ تو فتیله است.”[۱۲]

امام حسن (ع) در پاسخ به سخن های ناروای معاویه در مدینه در معرفی خود فرمودند : “… من پسر آن کسی هستم که خشنودیش، خشنودی خدا و خشمش، خشم خداست.”[۱۳]

روزی امام حسن (ع) بر معاویه وارد شد و شکوه و مرتبت عظیمش، عمروعاص را گران آمد و از شدت کینه و حسد، به مقام امام گستاخی کرد. امام چون مجلس معاویه از مردم خالی شد، به معاویه پرخاش کردند و گناه عمروعاص را به گردن او انداختند و تهدید کردند که اگر از فریب و سرکشی دست برندارد، به او اعلام جنگ خواهد کرد و بعد از صفات ارزنده و شخصیت والای خود شمه ای به معاویه ابراز داشته و فرمودند : “… آیا تو به مانند من پدری داری که به او افتخار کنی؟ … مانند مادر من مادری در قریش نیست که فرزندان باحسبی از او زاده شود…”[۱۴]

امام حسن (ع) در پاسخ به یاوه گویی های عبدالله زبیر که در حضور معاویه بر امام حسن (ع) فخر می فروخت، فرمودند : “… وای بر تو، من پسر دلاورترین مردان عربم و در دامان فاطمه چشم گشوده ام که پیشوای زنان جهان و بهترین کنیزان خداست…”[۱۵]

هنگامی که امام حسن (ع) توسط جعده مسموم شد، با دردی شدید فرمود: “… انا لله و انا الیه راجعون، شکر خدا را که به دیدار محمد پیشوای فرستادگان و پدرم پیشوای جانشینان و مادرم پیشوای زنان جهان و عمویم جعفر طیار و دیگر عمویم حمزه سیدالشهداء نائل می شوم.”[۱۶]

در روز عاشورا، در آن هنگام که لشکر دشمن امام حسین(ع) را احاطه کرد. ضمن خطبه مفصلی فرمودند: «مرا بین کشته شدن و ذلت مخیر کرده‏اند و من هرگز تن به پستی نمی‏دهم. خدا و رسول مرا از چنین کاری باز می‏دارند. هم چنین نیاکان پاک و دامن‏ های مطهر و پاکیزه اجازه چنین پذیرشی را به من نمی‏دهند.»[۱۷]

چون حر در کربلا راه را بر امام حسین (ع) و یارانش بست، و مانع از بازگشت ایشان شد، حسین (ع) به حر فرمود : مادرت به عزایت بگرید، چه می خواهی؟

حر گفت : اگر دیگری از عرب چنین می گفت و مانند تو گرفتار بود، از جوابش نمی گذشتم هر که بود، ولی من نمی توانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم.”[۱۸]

زمانی که جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر امام حسین (ع) به کربلا وارد شد، در کنار تربت حضرت چنین گفت: “حبیب لا یجیب حبیبه آیا دوست جواب نمی دهد دوست خود را، پس گفت : کجا توانی جواب دهی و حال آنکه رگهای گردن تو آویخته شده بر پشت و شانه تو، و جدایی افتاده ما بین سر و تن تو، پس شهادت می دهم که تو می باشی فرزند خیرالنبیین و پسر سیدالمومنین و فرزند هم سوگند تقوی و سلیل هدی و خامس اصحاب کساء و پسر سید النقباء و فرزند فاطمه (ع) سیده زنها و چگونه چنین نباشی و حال آنکه پرورش داده تو را پنجه سیدالمرسلین و پروریده شدی در کنار متقین و شیر خوردی از پستان ایمان …”[۱۹]

امام سجاد (ع) در خطبه ای در شهر شام فرمودند :

“… ای مردم به ما شش چیز داده شده و هفت فضیلت در ما نهاده شده است. … هر که مرا می شناسد بشناسد و هر که مرا نمی شناسد، حسب و نسب خود را به او معرفی می کنم تا بشناسد.

منم پسر مکه و منی … انا ابن فاطمه الزهرا انا ابن سدره المنتهی …)[۲۰]

حماد بن عثمان گوید: شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: زنادقه در سال صد و بیست و هشت ظهور کنند، من این را از مطالعه مصحف فاطمه (ع) دریافتم…[۲۱]

حسین بن ابی العلاء گوید: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: به راستی در نزد من جفر ابیض است، گوید: گفتم: آن چه چیز است؟ فرمود: زبود داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، احکام حلال و حرام و مصحف فاطمه (ع) …[۲۲]

در زمان امام صادق (ع)، نوادگان امام حسن (ع) با کمک و همراهی سایر هاشمیان مردم را بر علیه امویان به شورش و قیام وادار کردند و محور این قیام، فرزندان عبدالله بن الحسن بودند.
اکثریت مردم بر این باور بودند که محمد، پسر عبدالله بن الحسن، در این جنبش به پیروزی و رهبری خواهد رسید. امّا امام صادق (ع) چنین اعتقادی نداشت.

فضیل بن سکره گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم و فرمود: ای فضیل می دانی اندکی پیش من در چه مطالعه می کردم؟ گوید: گفتم: نه، فرمود: در مصحف فاطمه (ع)، کسی نیست که روی زمین به پادشاهی رسد جز اینکه به نام خود و پدرش در آن نوشته شده است و من برای اولاد حسن در آن کتاب چیزی نیافتم.[۲۳]

پاورقی ها:

[۱] -علی قائمی، در مکتب فاطمه علیهاالسلام : مجموعه ای از مقالات و سخنرانیها، تهران: امیری، ۱۳۷۱، ص. ۲۸۳

[۲] – همان، ص. ۲۸۵

[۳] – همان، ص. ۲۸۶

[۴]– رضا بابایی، پیشوای مومنان : زندگی نامه امام علی (ع)، چاپ اول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۳، ص. ۱۰۲

[۵] عباس اسماعیلی یزدی، مام فضیلت ها : زندگانی، فضایل، شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، چاپ دوم، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۵، ص. ۲۳۰

[۶] – نهج البلاغه، نامه ۲۸

[۷]– علی بن ابیطالب (ع)، دیوان اشعار منسوب به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، با ترجمه منظوم مولانا شوقی، مقدمه، تصحیح و تعلیق سیده مریم روضاتیان، چاپ اول، تهران، انحمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳، ص.۱۲۹

[۸] – طبرسی، ترجمه و متن کتاب شریف احتجاج، ترجمه: بهزاد جعفری. (تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۱)، ج. ۱، ص. ۲۷۹

[۹] – همان، ص. ۲۶۷

[۱۰] – عباس قمی، سفینه البحار، ج. ۲، ص. ۳۶۰، به نقل از: باقر شریف القرشی، زندگانی امام حسن (ع)، ترجمه و نگارش فخرالدین حجازی، (تهران: بعثت، ۱۳۷۶): ص. ۵۸۸

[۱۱] – باقر شریف القرشی، زندگانی امام حسن (ع)، ترجمه و نگارش فخرالدین حجازی، (تهران: بعثت، ۱۳۷۶): ص. ۵۸۹

[۱۲] – همان، ص. ۴۹۴

همچنین: عباس قمی، منتهی الآمال، چاپ هشتم، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴، ج. ۱، ص. ۴۳۱

[۱۳]– همان، ص. ۵۲۲

[۱۴] – همان، ص. ۵۲۷

[۱۵] – همان، ص. ۵۴۱

[۱۶] – همان، ص. ۶۷۷

[۱۷] – عباس قمی، در کربلا چه گذشت : ترجمه نفس المهموم (قم: مسجد مقدس جمکران، ۱۳۷۸): ۳۰۸

[۱۸]– همان، ص. ۲۳۴

[۱۹]– عباس قمی، منتهی الآمال، چاپ هشتم، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴، ج. ۱، ص. ۸۱۹

[۲۰]– عباس قمی، در کربلا چه گذشت، ص. ۵۷۷

[۲۱]– کلینی، اصول کافی، با ترجمه و شرح فارسی : محمد باقر کمره ای، چاپ چهارم، انتشارات اسوه، ۱۳۷۹، ج. ۲، ص. ۲۳۷

[۲۲]– همان، ج. ۲، ص. ۲۳۹

[۲۳]– همان، ج. ۲، ص. ۲۴۴-۲۴۵

منابع و مآخذ

  1. اسماعیلی یزدی، عباس، مام فضیلت ها : زندگانی، فضایل، شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، چاپ دوم، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۵٫
  2. بابایی، رضا، پیشوای مومنان : زندگی نامه امام علی (ع)، چاپ اول، قم، دلیل ما، ۱۳۹۳٫
  3. شریف القرشی، باقر، زندگانی امام حسن (ع)، ترجمه و نگارش فخرالدین حجازی، تهران: بعثت، ۱۳۷۶٫
  4. طبرسی، ترجمه و متن کتاب شریف احتجاج، ترجمه: بهزاد جعفری. تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۱٫
  5. علی بن ابیطالب (ع)، دیوان اشعار منسوب به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، با ترجمه منظوم مولانا شوقی، مقدمه، تصحیح و تعلیق سیده مریم روضاتیان، چاپ اول، تهران، انحمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳٫
  6. قائمی، علی، در مکتب فاطمه علیهاالسلام: مجموعه ای از مقالات و سخنرانیها، چاپ اول، تهران: امیری، ۱۳۷۱٫
  7. قمی، عباس، در کربلا چه گذشت : ترجمه نفس المهموم، قم: مسجد مقدس جمکران، ۱۳۷۸٫
  8. قمی، عباس، منتهی الآمال، چاپ هشتم، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴٫
  9. کلینی، اصول کافی، با ترجمه و شرح فارسی : محمد باقر کمره ای، چاپ چهارم، انتشارات اسوه، ۱۳۷۹٫

 

یک نظر بگذارید