مناقشه در وحدت سنت تاریخی تشیع

نگارش در تاریخ ۴ دی ۱۳۹۷ | ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع، مقالات | هیچ نظری

به تازگی در گفتگویی با سایت شفقنا، و در حوزه مباحث جامعه شناسی تشیع با عنوان «کلیتی به نام «سنت شیعی» وجود ندارد» آرمان ذاکری، در صدد رد دیدگاه جریانهای مطالعات شیعی به ویژه بخش فرانسوی آن و مشخصا دیدگاه کربن، که نوعا منشأ غربی دارند برآمده است که در آنها از «وحدت سنت تاریخی تشیع» سخن گفته میشود. وی با تاکید بر حضور سیاسی اجتماعی شیعه در جامعه سعی دارد بر وجوه جامعه شناختی تشیع در مطالعات شیعی تاکید بورزد تا آن تصویر به اصطلاح باطنی عرفانی تشیع که مطالعات «کربنی» باور داشت را از صورت یک سنت یکپارچه تاریخی نفی کند و آن را ذهنی و غیر عینی بخواند. این نظریه با آنکه قابل تامل است ولی از نکات مناقشه برانگیز خالی نیست و حاوی ابهامات و بلکه تناقض نیز هست. نمونه ای برای این مناقشه آخری، یعنی تناقض داشتن، همین که ذاکری به جای سنت باطنی عرفانی کربن، از حضور و بروز سیاسی اجتماعیی نام می برد که بدیلی برای همان سنت مورد انکار می تواند قلمداد شود. سنت حضور سیاسی اجتماعی شیعه که از قضا واقعیت آشکاری نیز دارد و بی نیاز از استدلال های تاریخی است از فرط فراوانی شواهد تاریخی آن.

در گزیده ای از متن می خوانیم:
«کلیتی که امروز به نام سنت شیعی، یا تشیع، گاه به ما عرضه می‌شود و به عنوان وحدتی در برابر غرب، روشنفکری یا هر چیز دیگری قرار می‌گیرد، در واقعیت تاریخی سنت وجود ندارد. زمانی که از سنت در حوزه‌های مختلف پرسش می‌کنیم، مشاهده می‌شود که چنین کلی وجود تاریخی ندارد. سنت در اثر پرسشی که با ابزارهای علوم‌انسانی از آن می‌شود به اجزای خود تجزیه می‌شود. علتی که من عنوان کار را «مواجهه با علوم اجتماعی در متن سنت‌های شیعی» گذاشتم دقیقا همین است. به دلیل این که در تاریخ، تنها یک تشیع وجود نداشته و ما سنت‌های مختلف شیعی داشته‌ایم که در دوران درخشان ما با هم گفت‌وگو و در دوران انحطاط همدیگر را تکفیر می‌کردند.»

⬅️ متن کامل مصاحبه در سایت گروه مطالعاتی (کلیک کنید)

بند فوق مبنای اصلی در دیدگاه ذاکری است که آن را گرته برداری از مطالعات جامعه شناختی غربی در مورد تشیع میداند و نوعی دنباله‌روی از متفکران دیگر کشورها (مانند کربن) برای شناخت فرهنگ خودمان. او در این گفتار در مقام نفی کننده سنتی یکپارچه از تشیع در واقعیت تاریخی است. انکاری که پذیرش آن دشوار می نماید و دلایل گوینده برای آن ناکافی به نظر می رسد. همچنانکه پرسش هایی تازه در این باره رخ می نماید که باید پاسخ های روشنی بدانها داد.
آیا واقعا ما فاقد سنت شیعی شاخصی هستیم که در طول تاریخ تشیع امتداد داشته باشد؟ وجود مذاهب و فرقه های شیعی کوچک و انشعاب گرفته مانع وجود و استقرار یک سنت فراگیر دنباله دار در مذهب تشیع بوده است؟ آیا سنت های شیعی در دوران درخشان با هم گفتگو و در دوران انحطاط همدیگر را تکفیر می کرده‌اند چنان که آرمان ذاکری می نویسد یا اینکه بیشتر در نقد کلامی موارد اختلافی گام بر داشته اند؟

یادآوری: این مطلب بخشی از مقاله است.

یک نظر بگذارید