بر مدار خورشید، از مدینه تا مرو (چکیده منبرهای حجت الاسلام انصاری پیرامون حضرت رضا«ع» در سالهای ۱۳۹۱-۱۳۹۹)

نگارش در تاریخ ۲ تیر ۱۴۰۰ | ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع، مقالات | هیچ نظری

تدوین: مهشید موسوی ندوشن

چکیده

به دنبال هجرت اجباری امام رضا(ع) به ایران و پذیرفتن ولایتعهدی از جانب ایشان، پس از دوران خفقانی که پدر بزرگوارشان امام موسی کاظم(ع) گذشت، روزنه های جدیدی در تاریخ تشیع نمایان شد که چهره حاکمیت سیاسی عباسیان را دگرگون کرد که با گسترش مرزهای جغرافیایی شیعه و همچنین پیشوایی امام هشتم (ع) و با بهره گیری از نتایج عملکرد امام کاظم(ع) راه هایی تازه را پیش روی جامعۀ شیعه گشود. ساماندهی دوبارۀ نیروها و کادرهای علمی و اجتماعی شیعه و تربیت شاگردان توانمندی مانند فضل بن شادان نیشابوری، و ابو نصر بیزانسی -بزنطی (رومی)- و نیز پاسخ گویی شایسته به جنبش اهل بیت خواهی ایرانیان و ناکام گذاردن انقلاب دزدی عباسیان و وادار سازی حاکمیت عباسی به بر نشاندن امامت شیعی در رأس هرم سیاسی و …؛ نمونه هایی از تلاش های بی وقفۀ امام رضا(ع) است که از وی آفتابی درخشان ساخت و رخسار شمس الشموسی وی را نمایاند و سیر صعودی مکتب شیعه را برای همیشه تضمین کرد. در این مقاله سعی شده است تا نقش امام رضا (ع) و همچنین تاثیر فرزندان امام موسی کاظم(ع) در ترویج تشیع و گسترش مرزهای جغرافیایی شیعه از دیدگاه حجت الاسلام انصاری* در بین سخنرانی های ایشان در سالهای(۱۳۹۱الی ۱۳۹۹) مورد بررسی قرار گیرد.
کلیدواژه:امام رضا(ع)، انصاری، تشیع، قم

مقدمه:

حجت الاسلام انصاری در سایت شخصی خود (نگاه تازه) در قسمت «گاه‌نوشت ها» مطلبی تحت عنوان « ذهن تاریخی من در شهر مشهد» به رشته تحریر درآورده اند که شاید بتوان به عنوان مقدمه ای برای آشنایی بیشتر با دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) و حضور ایشان در ایران از آن یاد کرد. در این نوشته آمده است: « این جا می شود به خیلی چیزها فکر کرد و به نکته های زیادی اندیشید. از شناخت و معرفت امام گرفته تا تأمل در بارۀ مخالفان و بد خواهان امام. این میدان فراخی است که اندیشه های تیز تک را وسوسه می کند و معمولا هم آن ها را از نفس می اندازد. نمی شود خودت را جمع و جور کنی. مثل صحن حرم می ماند. هر گوشه ای فکری در حال جابه جایی است و از هر دری خیال و اندیشۀ تازه ای پا پیش می گذارد. گاهی اندیشه ای می آید که تیز می دود و می رود و گاهی هم سنگین می آید و آهسته پیش می رود و گاهی هم سخت پا برجامی ماند.
حتی گاهی به موانع و اضدادی فکر می کنم که بر سر راه روشن حقیقت ایستاده اند و مسیر تاریخ را تاریک کرده اند. اصلا در این شهر ذهن من به شدت تاریخی می شود تا جایی که مشهد را نمی بینم. شهر توس و -در آن دورتر ها- مرو را می بینم با خانه های گلی و سقف های خمیده. راه های تنگ و باریک و کوچه های دیوار کشیده با چینه های گلین و پوشال های آویخته بر دیوارها. قافله های شتر و اسب های ایرانی و عربی و مردمانی بیشتر از این دو گروه. آمیخته با مردمانی دیگر از ترکان ماوراء النهر و تاجیک و…
مذاهب و عقائد چند گونه ای را می بینم که رهبران و هوادارانی برای خود دارند با لباس هایی گونه گون. مسلمانانش هم یک دست نیستند. از کرامیه گرفته تا صوفیان و حدیثیان. یکی خدا را به شکل می بیند و یکی خدا را به خواب می بیند و در قیامت نیز دیدنی می داند. جمعی هم به خدایی معتقد اند که با خدای بودا و برهمائیان خیلی قرابت دارد. اگر چه اکثریت به ظاهر و در زبان خدای واحد رحمان و رحیم را می پرستند و به خدایی می شناسند. زرتشتیان و ثنویان آشکارا بر عقاید خویش استدلال می کنند و به شیوۀ خود زندگی و آیین دارند. در شهر مرو حلقه ای از فیلسوفان را هم می توان دید که آنان را اصحاب مقالات نیز می نامند. فیلسوفانی که به افکار یونانیان پای بندند و اسکندرانی می اندیشند و البته اندک اند و فیلسوفانی ایرانی که از فلسفه های ایرانی سیراب اند و بیش تر اند.
می بینم که نبض سیاست و قدرت در این شهر به شدت می زند و پای سیاست در این شهر تند تر از همه جا گام بر می دارد. خانواده های برمکیان و نوبختیان و عباسی ها و حتی علویان به تکاپویی شدید مشغول اند.
شهر های دور و نزدیک در شعاع فضا و هوای این شهر نفس می کشند. توس و نیشابور که جای خود دارند حتی روستاهای توس مثل نوقان، و محله های شهر مرو، گاه نقش هایی با اهمیت پیدا می کنند. ازهمراهی ها و هماهنگی های مردمان این شهر ها و محله ها با سیاست های مرکزی که بگذریم، گاهی انعکاسی از سیاست مرو یا واکنشی در برابر آن را در این نقاط دور و نزدیک می توان مشاهده کرد.
پرسش هایی ذهن تاریخی ام را به خود مشغول می کند. در این بازگشت تاریخی است که گمان می کنم می توان پرسید اندیشۀ توحیدی پاگرفته در این سامان تا چه پایه به توحید قرآنی ملتزم بوده است؟ چرا توحیدشان چندان به رنگ عرفان شفاف و تسبیحی قرآن نیست؟ برمکیان در این همراهی بی چون و چرا با عباسیان، در پی دست یابی به چه هدفی هستند؟ آیا پیشواز مردم نیشابور از قافله ای که به اجبار از مدینه آورده می شود، در اندرون خود حامل تابعی از سیاست های مرویان نیست؟ آیا برخی از کسانی که راه را برآن قافلۀ بی مانند مدینه گرفتند، به هوای سیاست موجود پای به مسیر ننهاده بودند؟ چرا بزرگ مرد قافلۀ مدینه به درخواست تکرار شدۀ آنان پاسخ مثبت نداد مگر پس از آن که او را به نام دختر پیامبر(ص) سوگند دادند؟ و او چرا آن همه کوتاه حدیث خواند و به اشاره ای منفصل از متن حدیث، بسنده کرد؟
نه تنها من، بلکه تاریخ تردیدی ندارد که حرکت این ستارۀ دنباله دار، نقشی ویژه در تاریخ خراسان آن روز، و مهم ترین مرکز سیاسی جغرافیای اسلامی داشته است، اما باز می پرسم که این نقش را درکجا باید جست؟ برجستگی های آن کدام است؟ چه کسانی به این نقش پی برده و در ترویج آن کوشیده اند؟
تاریخ به روشنی می گوید که سیاست او را مجبور به آمدن کرد و به اجبار به مرو آورد، ولی به همین خوبی نمی گوید که او سیاست را به چه چیز هایی مجبور کرد؟ همان زنجیرۀ اجبار هایی که مهاجر مدینه بر حاکمیت مرو، به تنهایی تحمیل کرد. مگر آخرین اجبار مسافر مدینه، همان نبود که سیاست مرو را به ترور وی مجبور کرد؟ آیا سیاستمدار مرو و حاکمیت خلافت، چاره ای جز این پیش روی خود می دید؟ پس می توان پرسید که این مهاجر هشیار، چه حلقه های دیگری را پیش از این و پس از این، بر حاکمیت مرو تحمیل کرده است؟ آنان چه هزینه هایی را ابتدا برای آوردن اَبَرمردی یکّه و تنها و سپس برای جبران تصمیم ها و بر هم زدن نقش های او پرداخته اند؟ همان پرسش هایی که متأسفانه به نظر می رسد تاریخ پژوهان در این باره کمتر اندیشیده اند.
بر سنگ هایی قدم می زنم که به تازگی از یکی از انبوه معادن سنگ خراسان تراشیده و به این جا آورده اند و کف پوش این صحن های گیج، کرده اند. اما در همین حال به گام هایی فکر می کنم که بر خاک پا خورده و غبار افشان یا سنگ فرش های آجری این محلات در آمد و شد بوده اند. گام هایی که با شتاب می روند و می آیند. گام هایی با دو سویه و جهت متضاد و درگیر. یکی به سود حاکمیت گام می زند – و بسیار هم هست- و یکی – که زیاد هم نیست- به سمت و سوی مهاجر مدینه می دود. من به نوبۀ خود، نه مقصد و نه دست آورد صاحبان گام های زده شده در این تاریخ را به صورت روشن و شفاف نمی دانم.
شاید اهداف و مسیر های خلافت -دست کم، مسیرهای رسمی آنان- بهتر قابل فهم و پی گیری باشد و پژوهشیان زودتر بتوانند به آنها دست بیابند. اما به یقین، پرسش ها در بارۀ گروه مخالف بی جواب تر است. این که کسانی که به جبهۀ مهاجر می پیوستند چه می گفتند و چه می کردند؟ گفتمان غالب آنان چه بود؟ نقش این کسان و اندیشه های ترویج شده توسط آنان در پیوند با حاکمیت چه بوده است؟
چرا برخی از این کسان هنوز هم در انتساب به یکی از دو جبهه، در میانۀ شک و تردید شخصیت شناسان حدیثی در مانده اند. اَبا صلت، کیست؟ به کجا تعلق دارد؟ به حاکمیت و خلیفه یا به مهاجر مدینه؟ بزنطی ها و فضل شادان ها که انتسابشان مشکوک نیست، آیا اهدافشان به درستی شناخته شده است؟ آیا این نام ها پیامی با خود ندارند؟ چرا فرزند مهاجر محصور درمرو، فرسنگ ها آن سوتر مردمان معتقد را به فضل شادان یادآور می شود و جایگاه او را پر اهمیت می خواند؟ دوره ها و قرن های پسین از این مقطع شکل گرفته چه نتایجی برده اند؟ در پس این سال های تلخ که بر مهاجر مدینه گذشت، سیاست دینی و دانش دینی چه تغییری در بافت نظری و سیر عملی خود تجربه کرده است؟ ابتدا اصحاب خراسانی و سپس بزرگان شیعه ما در گسترۀ جغرافیای اسلامی، چه تغییری را احساس کرده اند و چه سمت و سوی تازه ای را تجربه کرده اند؟ چرا دعبل، شاعر بزرگ عرب و تشیع، بلند ترین و استوار ترین چکامۀ خود را در عراق می سراید ولی آن را در خراسان می خواند؟ چرا جسور ترین انتقاد ها بر حاکمیت را در مرکز حکومت آشکار و آفتابی می کند؟ چرا مهاجر مدینه از این شعر و شاعر آن با تمام توان سپاس و قدر دانی می کند؟ بی هیچ ملاحظه و پروایی از خلیفه ای که همسایه و دیوار به دیوار او است و همۀ زندگی اش را در دیدرس جاسوسان گذاشته است. دعبل و شاعران و گویندگان و نویسندگانی مانند او به چه بهایی موج خطرات خلافت را به جان خود می خرند؟ دو قرن بعد، شیخ صدوق در خراسان به دنبال چه بود؟ صاحب بن عباد، وزیر اعظم آل بویه چرا آن قدر به خراسان می اندیشید و به مرد خفته در آن سامان و مزار او تعلق خاطر نشان می داد؟ چند قرن جلوتر، جامی شاعر صوفی بزرگ خراسان برای چه در مدح مهاجر مدینه شعر و چکامه می سرود؟ ووو…
اینها نمونۀ پرسش هایی است که در اینجا هر روز برایم تکرار می شود. وقتی رو به حرم می کنم، یا آن گاه که به گنبدی که در پرواز کبوتران و تکه پاره ابر های پراکندۀ آسمان خود نمایی می کند. نمی دانم همۀ کسانی که بر این ضریح نقره ای چشم می دوزند، تا چه حدی به گذشتۀ مردی که قرن ها پیش، در زیر آن به خاک نهاده شده است، می اندیشند و فکر می کنند.
عجیب آن که وقتی در بالای سر این مزار خورشیدی به دو بیت از شاعر بزرگ شیعه، دعبل -که بر کاشی های آن ناحیه نقش بسته است- تأمل می کردم، و متن کوبندۀ آن بر علیه خلافت را باز می خواندم؛ مردی که از لهجه اش پیدا بود مشهدی است از من پرسید چرا خادم های حرم نمیگذارند با دوربین عکس بگیرند؟!! چه سؤال سختی بود. واقعا برای من سخت بود. برای همین گفتم نمی دانم.
باری آن دو بیت ازچکامه ای است که دعبل پس از شهادت امام رضا (ع) در شهر قم سروده بود (کتاب امالى الصدوق، ص۶۶۱) دعبل می گوید به کاخ مأمون در بغداد نزد او رفتم و گفتم شعر تازه ای سروده ام، بخوانم؟ گفت بخوان! و من این چکامه را خواندم:
«أرى امیّه معـذوریـن ان قـتلــوا ولا ارى لبـنى العبــاس من عــذر
قبران فى طوس خیر الناس کلّهــم و شـر کلّهــم هـذا مـن العــبر
ما ینفع الرجس من قرب الزکى و ما على الزّکى بقرب النجــس من ضـرر
-ترجمه بیت اول: من بنی امیه را در کشتار خوبان معذور می بینم، ولی از عباسیان در کشتن آل پیامبر هیچ عذری را نمی توانم بپذیرم
-ترجمه بیت دوم: در شهر توس دو قبر (در کنار یکدیگر) است؛ آرامگاه بهترین مردم و بدترین خلق. و این از عجیب ترین عبرت ها است.
-ترجمه بیت سوم: نه از نزدیکى آن پاک سرشت(امام رضا ع) سودى به آن پلید (هارون الرشید پدر مأمون) مى رسد و نه از نزدیکی قبر آن پلید برآن پاکیزه سرشت، غبار زیانى می نشیند.»
البته سرانجام، سهم دعبل از این حماسه سرایی ها همان شهادتی بود که بعد ها نصیبش گشت. نویسندگان عرب نیز این اشعار را در مجموعۀ شعر های حماسی و ادبیات مبارزه با بنی عباس به شمار می آورند.(برای نمونه در این مقاله: شعر الخروجات و الثورات المعارضه فی العصر العباسی الأول(بخش۱) نویسنده: علی عباس علوان، نشریه: علوم انسانی «کلیه الآداب دانشگاه بغداد» السنه ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ – العدد ۱۴؛ ۳۱ صفحه – از ۴۷۷ تا ۵۰۷) ( انصاری، ۲۲مرداد، ۱۳۹۱)

بحث:

با توجه به آنچه در مقدمه گفته شد، تا حدود قابل توجهی جوّ سیاسی و فرهنگی حاکم بر خلافت عباسیان در قالب پرسش های استفهامی ترسیم شد و در ذیل به فهرست عناوین و موضوعاتی که در طول دهه نَود توسط حجت الاسلام انصاری در مناسبت های مرتبط با دهه کرامت و تعظیم شعائر رضوی ایراد شده است، می پردازیم:

۱- نقش رهبری امام رضا (ع) در تاریخ اسلام و تشیع
«روند و سیر تاریخی تشیع یا همان جوهر حقیقی رسالت پیامبر و قرآن، همواره یکسان نبوده و فراز و فرود های گونه گونی را به خود دیده است. منحنی سیر سیاسی در تاریخ تشیع در عصر امام کاظم (ع) با فشار طاقت فرسا و خفقان حاکمیت هارونی، همراه با زندان های دراز مدت و شکنجه و قتل، رو به فرود داشت که با شهادت پیشوای هفتم (ع) سیر صعودی خود را دوباره آغاز کرد. پیشوایی امام هشتم (ع) با بهره گیری از نتایج عملکرد امام کاظم(ع) راه هایی تازه را پیش روی جامعۀ شیعه گشود. ساماندهی دوبارۀ نیروها و کادرهای علمی و اجتماعی شیعه و تربیت شاگردان توان مندی مانند فضل بن شادان نیشابوری، و مانند ابو نصر بیزانسی -بزنطی- (رومی) و نیز پاسخ گویی شایسته به جنبش اهل بیت خواهی ایرانیان و ناکام گذاردن انقلاب دزدی عباسیان و وادار سازی حاکمیت عباسی به بر نشاندن امامت شیعی در رأس هرم سیاسی و …؛ نمونه هایی از تلاش های بی وقفۀ امام رضا(ع) است که از وی آفتابی درخشان ساخت و رخسار شمس الشموسی وی را نمایاند و سیر صعودی مکتب شیعه رابرای همیشه تضمین کرد. در ایام متبرک به یاد کرد سالروز ولادت خجستۀ آن امام همام ضمن تبریک به همۀ عاشقان رضوی سلام و کرنشی دوباره به آستان خورشید آفرین وجودش خواهیم کرد».(انصاری، ۲۵شهریور، ۱۳۹۲)

۲- ویژگی های امامت از زبان امام رضا(ع)
در این عنوان حجت الاسلام انصاری به صفات و ویژگی های پیشوایان معصوم می پردازند.« نقش برجستۀ امام رضا (ع) در باز خوانی امامت در آغاز سدۀ دوم هجری و از جایگاه رسمی حاکمیت در جهان اسلام آن روز بسیار قابل تامل است. از جمله سخنان روشنگر آن حضرت در شرح و بسط گفتمان امامت روایتی را که شیخ صدوق(م۳۸۱) در کتاب ارزشمند معانی الاخبار روایت کرده است مبنای بحث نهاده و بر پایۀ آن به صفات و ویژگی هایی غیر قابل چشم پوشی در مسئلۀ امامت پیشوایان دین خواهیم پرداخت. این ویژگی ها از دو جنبۀ ۱) افزایش معرفت دینی به ویژه امام شناسی و ۲) الگوگیری از آنان اهمیت دارد. فهرست این ویژگی ها بلند و شرح برخی از آن ها سخت و چالش برانگیز می نماید. با این وصف، گریزی از پرداختن به آن ها نیست.
از شمار ویژگی های برجستۀ آنان به فرزانگی خردمندانه (حکمت)، دانایی بی پایان (واجد علوم و علم غیب)، مهربانی، بخشندگی، بندگی در پیشگاه خدا، روح ژرف نیایشگری، و مستجاب الدعوه بودن را یاد خواهیم کرد.(انصاری، ۱۴آبان، ۱۳۹۲

۳- الگوی زندگی پیشوای هفتم در تاریخ زندگی دختران آن حضرت
نقش آفرینی و تاثیر گذاری فرزندان امام (ع) را می توان دلیلی بر توانمندی الگوی تربیتی امام دانست. حتی مسائلی مانند مجرد ماندن برخی دختران امام(ع) مانند بانو فاطمه معصومه (س) می تواند در این رابطه تفسیر و توجیه پذیر شود.(انصاری، ۴خرداد، ۱۳۹۳)

۴- جغرافیا و شهر های شیعه (در پیوند با سالروز وفات بانو فاطمه معصومه سلام الله علیها و مدفن ایشان)
برآمدن خورشید توس در فضای معنوی و سپهر سیاسی ایران بزرگ قدیم به پیدایش یا تقویت شهرها و بلکه به تعبیر آندره جی نیومن، تاریخ‌دان معاصر انگلیسی، «دولت‌شهر» هایی انجامید که امتداد تاریخ فرهنگی مذهبی آنها در   ساحت سیاسی اجتماعی ایران بسیار نقش داشته اند. شهرهایی چون قم، آوه، سبزوار، قزوین، و…که در تاریخ تحولات اجتماعی سیاسی این سرزمین بسامد بالایی دارند. همچنانکه تاخت و تاز فراوانی از مخالفان تشیع را در قلمرو جغرافیایی و فرهنگی به خود دیده و هدف حملات ستیزه جویان بوده اند. (انصاری، ۵بهمن، ۱۳۹۴)

۵- نقش امام رضا علیه السلام در تحکیم و تأسیس گفتمان های شیعی
اسناد روایی نشان از آن دارد که با ورد امام رضا(ع) به مرو، گفتمان امامت شیعی به سخن روز تبدیل شده است و چالش بزرگ فکری صاحبنظران را سبب شده است. گفتمان عاشورا، گفتمان فقه جامع، اندیشه مناظرات و گفتگوهای بین الادیان و بین المذاهب، گفتمان توحید قرآنی، پالایش حدیث، گفتمان اسراییلیات، و…نمونه هایی از گفتمان های شیعی است که حضرت رضا(ع) در آنها نقش تاسیسی یا تحکیمی داشته است.  (انصاری، ۲۸آبان، ۱۳۹۶)

۶- شهر قم و فاطمه معصومه(س)؛ نمادی کهن از جغرافیا و فرهنگ شیعی

استاد انصاری در بخش شعر سایت نگاه تازه شعر سپیدی دارد با عنوان «فانوس تاریکی های تاریخ» در بارۀ ورود خواهر گرانقدر حضرت رضا(ع) به شهر قم که انعکاس دهندۀ دیدگاه ایشان پیرامون ٬٬نماد تاریخی مذهب٬٬ بودن آن شهر است.

«ورود تو مسیر تاریخ را
دگرگون کرد
و جغرافیای مذهب را
نامذکر ساخت.
اراده ی بزرگ تو
آدمی را دوباره به شکوه حوا
در طلیعه ی آفرینش برد.
اینک، در بارگاه عشق تو
به اقتدای فرشتگان می روم….حی علی السجود..» (۱۵ مرداد ۱۳۹۵)
مراجعه به کتابهای تاریخی و کلامی نگارش یافته در قرون میانی اسناد خوبی دارد که اهمیت نمادین شهر قم را در جغرافیا و فرهنگ شیعه نشان می دهد. از بهترین آن منابع کتاب «النقض» نوشته عبدالجلیل قزوینی رازی(زنده تا سال ۵۶۰ق) است. در نگرش شیعه قدیم هیچگاه موقعیت و جایگاه بانو معصومه(س) جدای از حضرت رضا(ع) دیده نشده است و بلکه با ورود آن حضرت به ایران و سکونت اجباری ایشان در مرو و پذیرش ولایتعهدی، پیوند آفتابی و آشکاری دارد. این ارتباط تنگاتنگ، شهر قم را به تابلویی از فرهنگ و جغرافیای شیعه تبدیل کرده است. (انصاری، ۸دی، ۱۳۹۶)

۷- گستره‌ۀ الگوهای شیعی، با تکیه بر سیرۀ امام رضا(ع)
در این بخش به سه الگوی برجسته از گستره الگوهای شیعی با تاکید بر سیره امام هشتم پرداخته شد. ۱) الگوی تاسیس و نهادینه سازی خانه های فرهنگی، که شرحی از آن در موضوع خانه های معنوی پیش از این گفته آمده بود. ۲) الگوی اولویت نگاه درونی، در مسیر تربیت و اداره خانواده و جامعه. در این مقام نگاه بیرونی اولویت دوم و سوم را خواهد داشت. ۳) الگوی تقدم آرامش و امنیت و رفاه بر قدرت سیاسی. امری که از انبیاء و اولیاء به صورتی یکنواخت جریان داشته است.(انصاری، ۲مرداد، ۱۳۹۷)

۸- جغرافیای قدمگاه کرامت و اخلاق امام رضا(ع) از بصره تا مرو
اسناد روایی و در بخشهایی تاریخی از نوعی تغییر معنادار سخن می گویند و پرده بر میدارند که در مسیر حرکت امام رضا(ع) از میدینه تا مرو، دقیقا از نقطه شهر بصره رخ داده است. شهر بصره را در قدیم، دروازه ورود به ایران یا همان خراسان بزرگ آن روزگار محسوب می کردند. آیا این نکته شگفت آور نیست که در مسیر به سوی مرو، از مدینه تا بصره هیچ قدمگاهی برای حضرت رضا(ع) در کتابهای تاریخی ثبت نشده و هیچ اثر معماری خاصی پدید نیامده است؟ در حالیکه پس از گذر از بصره تا مرو، قدمگاهها، سنگ نبشته های تاریخ، و بناهای معماری، در کنار یادکرد کتاب های روایی و تاریخی وجود دارد؟ چرایی و چگونگی این موقعیت پرسش آفرین را در تفاوت معنادار فرهنگی جامعه ایرانیان با جامعه عربی حجاز و از آن بیشتر جامعه اعراب بدوی باید پیجویی و جستجو کرد. کوتاه سخن آنکه فرهنگ ایرانیان در مواجهه با امور معنوی و دریافت های عرفانی از حس بیشتر و فرهنگ قدیم، کهنه و جا افتاده تری بهره مند بوده و به درستی درآمیختگی حرکت حضرت را با اعجاز و کرامات در می یافته است و بالطبع برای ثبت و ماندگاری آن کم و بیش کوشیده است. (انصاری، ۱۶آبان، ۱۳۹۷)

۹-تشیع قم، نقش برجای مانده در تاریخ کلامی شیعه
«تاریخ اندیشه های کلامی شیعه با جغرافیای انسانی شهر قم از دیر باز گره خورده و با نام قمی ها در آمیخته است. هم‌عرض با قم در شهرهایی چون کوفه و بغداد نیز در آن سالهای دور -قرون دوم تا چهارم هجری- شیعه جنب و جوش عقایدی و کلامی زیاد داشت و گاهی به شیوۀ نقادانه با دیدگاههای کلامی قمی ها برخورد می شده است. از آن جمله تهذیب الاعتقاد منتسب به شیخ مفید(۴۱۳ق) نامبردار تر است. با این وجود در طی نزدیک به ،۱۲ قرن که بر تاریخ کلامی تشیع قم گذشته است هنوز چارچوب عقاید شیعه در همان فهرست محورها و مسائلی کلامی پایدار مانده است. این نقش برجای مانده و پایدار اگر مایۀ فخر و مباهات اکثریت صاحبنظران شیعه است در عین حال در دورۀ معاصر مورد انتقاد نویسندگان معدودی نیز قرار گرفته است. برخی دگر اندیشان معاصر، به نادرستی، تشیع قم را غالی می خوانند و بر آن در نوشته های پراکنده خود بی پروا می تازند. در حالیکه دیدگاههای کلامی شیعه همواره بر محور فهرستگان کلامی شیعه قم شکل گرفته و بالیده و برآمده است. این فهرستواره را در فهرست مجلدات اصول از کتاب کافی کلینی(۳۲۹ق) بی کم و کاست می توان مشاهده کرد.» (انصاری، ۷دی، ۱۳۹۷)

۱۰-نقش برجسته‌ی زنان در تاریخ اسلام و تشیع
«آغاز ماه ذی القعده یادآور حضرت معصومه سلام الله علیها و جایگاه او در تاریخ تشیع است. مزار نورانی آن بانو سبب گردیده تا شهر مقدس قم در تاریخ گذشته و کنونی تشیع جایگاه ویژه ای بیابد و این نقطه جغرافیایی را بیش از پیش مورد توجه مومنان و جستجوگران قرار دهد. شایسته است تا به بهانه یاد کردی از آن بانوی کرامت، مسئله‌ای بزرگتر را مورد توجه قرار دهیم و آن نقش برجسته زنان در تاریخ اسلام و تشیع است. در تاریخ نزول قرآن و در طول حیات پیامبر(ص) گروه بندی هایی را در جامعه زنان آن روز میتوان دید. در قرآن کریم نشانه های این گروه بندی را ابتدا باید برشمرد و سپس به فراز و نشیب های تاریخ شیعه اشاره کرد بلکه دورنمایی از وضعیت زنان شیعه در تاریخ به دست آید. اهمیت پرداختن به این مباحث در روزگار کنونی، دارای سودی دوگانه است. از یک سو به اقتدار تفکر زنان مسلمان کمک می کند و از سوی دیگر راهیست برای مقابله با سمپاشی مخالفان دین و مذهب که در این سال ها آشکارا مسئله زنان را یکی از نقاط ضعف جامعه دینی ما دیده و سعی دارند از آن سوء استفاده کنند».(انصاری، ۱۴تیر، ۱۳۹۸)

۱۱-نقد رودر روی سیاست های مأمون
«امام رضا علیه السلام از ابراز شدیدترین انتقادها به مأمون و وزیرش ابایی نداشت. یاسر خادم می گوید روزی در اتاق مخصوص امام رضا علیه السلام نشسته بودم که مأمون در حالی که نامه ای در دستش بود وارد شد، صورت امام را بوسید و روبروی او نشست و شروع به خواندن نامه کرد. نامه گزارشی بود از پیروزیهای لشکر در منطقه کابل و در آن نام روستاهایی که فتح کرده بودند آمده بود. وقتی نامه تمام شد، میان حضرت و مأمون سخن هایی رد و بدل شد که در اینجا آنها را نقل می کنیم.
امام رضا علیه السلام: آیا گشودن روستایی از روستاهای بلاد شرک تو را خوشحال کرده است؟
مأمون: آیا این خوشحالی ندارد؟
امام رضا علیه السلام: «درباره ی امت محمد صلی الله علیه و آله و آنچه در اختیار توست از خدا بترس، بدون تردید کارهای مسلمانان را ضایع کرده ای، آنها را به دیگران سپرده ای برخلاف حکم خداوند درباره ی مسلمانان داوری می کنند، خودت در این منطقه نشسته ای مرکز وحی و هجرت را رها کرده ای، با نبود تو به مهاجران و انصار ستم می شود، درباره ی مؤمنان نه حق خویشاوندی را رعایت می کنند و نه عهد و پیمانها را، مظلومان، روزگار سختی را می گذرانند، از تأمین هزینه خود عاجزند، کسی را پیدا نمی کنند که شکوه حال خود را پیش او برند، و دستشان به تو نمی رسد» (برگرفته از کتاب ولایتعهدی امام رضا(ع) ص ۷۹-۸۰، منبع حدیث: شیخ صدوق، کتاب عیون اخبار الرضا(ع) ، ج۱، ص ۱۷۰). (انصاری، تیر ۱۳۹۹)

۱۲- نگرشی بر تأثیر گذاری حضور و مزار حضرت معصومه(س) در تاریخ و جغرافیای شهر قم
گزارش و منابعی برای موضوع سخنرانی فوق به قلم حجت الاسلام علی انصاری در کانال منبرهای حجت الاسلام حسین انصاری و سایت (نگاه تازه) ارسال شده است که چکیده آن بدین قرار است:« دیشب جلسه روضه به نیابت از والده در منزل بنده برگزار شد در این جلسه اخوی بحث خوبی را، با تاکید بر تاریخ قم، در باره نقش قمیون متقدم در گسترش فرهنگ تشیع مطرح کردند. بزرگانی همانند ابن قولویه قمی، شیخ صدوق، احمد بن خالد برقی و حتی مرحوم کلینی که به نوعی به لحاظ فکری وابسته به قمیون بوده و بخش بزرگی از روایات ایشان برگرفته از قمیون متقدم است. علاوه بر این توسعه قم در آن دوران نیز، بخشی از گفتار ایشان را به خود اختصاص داد و نتیجه اش اینکه دولت ‌شهر قم به نقطه ای توسعه یافته از نظر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تبدیل شده بود به گونه‌ای که استانهای مجاور قم در آن دوره از توسعه کمتری بالنسبه به قم برخوردار بوده است. در پایان بر این محور تاکید کردند که همه این آوازه ها و پیشرفتهای مادی و معنوی، مرتبط با حضور ملکه عصمت کریمه اهل البیت ع در این شهر بوده است ».
دو نمونه از مستندات مربوط به جایگاه قم در فقه روائی:
۱- خاستگاه جمع درایت و روایت «عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ… سَلَامُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ قُمَّ… هُمْ أَهْلُ رُکُوعٍ وَ سُجُودٍ وَ قِیَامٍ وَ قُعُودٍ هُمُ الْفُقَهَاءُ الْعُلَمَاءُ الْفُهَمَاءُ هُمْ أَهْلُ الدِّرَایَهِ وَ الرِّوَایَهِ وَ حُسْنِ الْعِبَادَهِ.
از امام صادق علیه السلام روایت شده که ایشان فرمود: سلام خدا بر اهل قم… آنان اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند، ایشان‌اند فقیهان و عالمان و فهیمان، اهل درایت و روایت و عبادت نیکویند. (بحار الأنوار، ط بیروت، ج‏۵۷، ص۲۱۷ ؛ عوالم العلوم، بحرانی، ج۲۱، ص۳۴۲)
۲- «رُوِیَ عَنِ الْأَئِمَّهِ علیهم السلام لَوْ لَا الْقُمِّیُّونَ لَضَاعَ الدِّینُ؛ از ائمه -علیهم السلام- روایت شده است: اگر قمی‌ها نبودند، دین نابود و تباه می‌شد.»( بحار الأنوار ، ط بیروت، ج‏۵۷، ص۲۱۷- عوالم العلوم، بحرانی، ج‏۲۱، ص۳۵۰)
نمونه‌ای از نقش قمی‌ها در حفظ و نشر آثار اهل بیت -علیهم السلام- کتاب شریف کافی از ثقه الاسلام کلینی است که بخش اعظم آن روایت شده از طریق مشایخ قمیِ ایشان است. حدود ده هزار حدیث موجود در این کتاب تنها از طریق علی بن ابراهیم و محمد بن یحیی عطار -جدا از دیگر راویان قمی- روایت شده است.(انصاری، ۷آذر، ۱۳۹۹)

نتیجه گیری:

حجت الاسلام حسین انصاری، پژوهشگر و محقق دینی در سخنرانی های خود در بین سالهای ۱۳۹۱ الی ۱۳۹۹در مناسبت های مرتبط با دهه ی کرامت به بررسی دوران امامت امام رضا(ع) و نقش قم به عنوان پایگاه مذهبی تشیع پرداخته اند که از دیدگاه ایشان، نقش برجستۀ امام رضا (ع) در باز خوانی امامت در آغاز سدۀ دوم هجری و جایگاه رسمی حاکمیت در جهان اسلام آن روز بسیار قابل تامل است. از نظر استاد انصاری، مهم ترین پیامدهای دوران امام رضا (ع) را می توان به گسترش مرزهای جغرافیایی تشیع و تشکیل یک پایگاه بزرگ شیعی در شهر قم به واسطۀ حضور حضرت معصومه(س) و همچنین ساماندهی دوبارۀ نیروها و کادرهای علمی و اجتماعی شیعه و تربیت شاگردان توان مند و نیز پاسخ گویی شایسته به جنبش اهل بیت خواهی ایرانیان و ناکام گذاردن انقلاب دزدی عباسیان و وادار سازی حاکمیت عباسی به بر نشاندن امامت شیعی در رأس هرم سیاسی و …؛ را نمونه هایی از تلاش های بی وقفۀ امام رضا(ع) دانست که از وی آفتابی درخشان ساخت.

پانوشت:

* حجت الاسلام حاج شیخ حسین انصاری، نویسنده، شاعر، پژوهشگر دینی، در سال ۱۳۴۳ در تویسرکان همدان دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را در استان کرمانشاه گذرانید و در دوره‌ ی تحصیلی متوسطه در سال ۵۵ به حوزه ی علمیه قم وارد شد و در مدرسه ی حقانی به تحصیل علوم حوزوی مشغول گردید و تا چند سال پیشتر از محضر اساتید و آیات عظام قم در رشته های مختلف علوم حوزوی بهره برد. همزمان با تحصیل، به تدریس دروس حوزه‌ ای و متون دانشگاهی مشغول بوده و به تبلیغ و سخنرانی درکنگره ها و شهرهای مختلف کشور پرداخته است. تا کنون کتاب ها و مقالاتی از ایشان در زمینه معارف دینی، ادبیات، تاریخ و فرهنگ اسلامی منتشر شده است.

منابع:

۱- اصفهانی بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، جلد۲۱،صفحه ۳۵۰
۲- صدوق، امالی الصدوق، ناشر: موسسه الاعلمی للمطبوعات، صفحه ۶۶۱
۳- صدوق، عیون اخبار الرضا(ع) ، جلد ۱، صفحه ۱۷۰
۴- صدوق، معانی الاخبار
۵- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، (ط- بیروت)، جلد۵۷، صفحه ۲۱۷
۶- مرتضوی، محمد، ولایتعهدی امام رضا(ع) ، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵
۷- شعر الخروجات و الثورات المعارضه فی العصر العباسی الأول(بخش۱) نویسنده: علی عباس علوان، نشریه: علوم انسانی «کلیه الآداب دانشگاه بغداد» السنه ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ – العدد ۱۴؛ ۳۱ صفحه – از ۴۷۷ تا ۵۰۷
۸- سایت نگاه تازه www.h-ansari.net
۹- کانال تلگرامی منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری menbar_ansari@

یک نظر بگذارید