منبرهای فروردین ۱۴۰۱

نگارش در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ارسال شده در بخش منبرها | هیچ نظری

خواندن دعای قبل از حلول سال_نو به روش مرحوم حافظیان

🔴 جناب #سید_ابوالحسن_حافظیان (ره) از مشایخ مکتب تفکیک، صاحب علوم باطنی و استاد علوم غریبه و بزرگترین شاگرد شیخ حسنعلی نخودکی (ره) و آیت الله سید موسی زرآبادی(ره) بوده‌اند. مرحوم حافظیان برای ذکر و دعای قبل از حلول سال نو به طرزی خاص دستورالعمل فرموده‌اند که بسیار مناسب است مورد مراقبه و عمل مؤمنان قرار گیرد و آن دستور العمل این است که دعای {یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال بحق الصمد} را ٣٣ مرتبه بخوانند و خواندن دعا را طوری شروع کنند که پایان این ذکر با تحویل سال نو مقارن باشد. مثلا بین هفت تا ده دقیقه قبل از تحویل سال یک بند ۳۳ تایی از تسبیح را به دست گرفته و خواندن ذکر را شروع کنند تا آخرین مورد را همزمان با دقایق تحویل سال خوانده بشود.

منبع ذکر #علوم_اسراری: ص۶۷
🆔 @menbar_ansari
🆔 @mohamadrezahakimi

_____________

مزار سفیر ایرانی تبار حضرت ولی‌عصر، عجل الله تعالی فرجه

۱۸ شعبان، سالروز وفات سفیر ایرانی تبار حضرت مهدی(عج) جناب شیخ ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختی(متوفای ۳۲۶ق) است. وی سومین سفیر از نواب اربعه/چهارگانۀ امام عصر (ع) در دوران غیبت صغری بود که ارتباط شیعیان خاص از اهل سر و ولاء ، توسط آن جناب با ناحیۀ مقدسه ، به مدت حدود ۲۱ سال از سال ۳۰۵ تا ۳۲۶ قمری برقرار می گشت و توقیعات شریف حضرت به دست وی می رسید.
آن جناب از شمار مشایخ و فقهای بزرگ شیعه بود و از اصحاب امام حسن عسگری(ع) که پنج سال توسط خلافت عباسی در زندان به سر برده بود. شیخ حسین بن روح نوبختی در سامرا و سپس در بغداد می زیست و در همین شهر نیز بدرود حیات گفته و به خاک سپرده شد. اهدای صلوات و دعا و قرآن به روح مطهر آن جناب، اسباب نزول برکات و جلب توفیقات الهی است.
خاندان شیعیان نوبختی، خدمات شایانی به مکتب اهل بیت(ع) در تاریخ مذهب تشیع داشته اند که معمولاً مردم پارسی از خدمات و جایگاه آنان کم اطلاعند.

رحمه الله و رضوانه علی سفراء الحجه سیما العلم للدین و الحجه للمذهب، صاحب السر و الباب الثالث للحجه، حسین بن روح النوبختی.

🆔 @menbar_ansari
🆔 h-ansari.net

_____________
صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی
🔹 پنجشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۱

نماز زیارت ۲۲
قرائت زیارت ساعت ۲۲:۱۵
سخنرانی ساعت ۲۲:۴۵ تا ۲۳:۳۰

موضوع: عبادت عاشقانه، حاصل سلوک شرعی (قسمت ۱)

🔹 سرکان، محله پایین، روبروی خیابان کمربسته، فاطمیه شهر سرکان

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________
۱۴۰۱/۱/۱۱ مجلس فاطمیه سرکان
موضوع: عبادت عاشقانه حاصل سلوک شرعی (قسمت ۱)

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیق روز افزون برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
در ابتدای منبر ،جناب استاد انصاری به اهمیت ماه مبارک رمضان پرداختند و فرمودند : ماه رمضان ،ماه عبادت و بندگی خدا است و ماه تهجد و شب زنده داری و تزکیه و تهذیب است و ماهی بی مانند است که بندگان می‌توانند با عبادتی عاشقانه ،به فیوضات الهی دست یابند. و به دلیل اهمیت این عبادت و بندگی عاشقانه ،جناب استاد، موضوع عبادت عاشقانه ،حاصل سلوک شرعی را انتخاب کردند.
شیخ کلینی در اصول کافی در جلد دوم ، حدیثی از کتاب ایمان و الکفر آورده است که امام صادق علیه‌السلام از حضرت رسول(ص) روایت می‌کنند:” عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَفْضَلُ اَلنَّاسِ مَنْ عَشِقَ اَلْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لاَ یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ اَلدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ . بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق ورزد. و با آن مأنوس شوند و با جان و دل او را دوست داشته باشد و با بدن خود آن را به جای آورد و براى آن ازانجام هرکاری فارغ گردد .چنین شخصى باک ندارد که زندگى دنیایش به سختى بگذردیا به آسانی”
از نظر این حدیث ،با ارزش ترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و عبادت را در آغوش بگیرد . واژه ” عانقها” در واقع از معانقه آمده است ،به معنای در آغوش گرفتن و حضرت با این کلمه اشاره می‌کنند که عبادت و نماز و حالات راز و نیاز با معبود باید حالتی در آغوش گرفته شده و نزدیک و عاشقانه باشد، گویا معشوقی و محبوبی شیرین را در آغوش میگیرید. این حدیث شریف به ارزش وجودی انسان توجه دارد و عبارت عاشقانه را عبادتی می‌داند که با جسم و جان و حضور قلب انجام پذیرد و تاکید می‌کنند، برای همچون کار ارزشمندی، فرصت و فراغت و موقعیتی مناسب و در خور توجه فراهم کنید. اولین اثری که این عبادت عاشقانه برای انسان دارد ،این است که آدمی دیگر عسر و یسر دنیا و زندگی دنیایی ،برایش اهمیتی ندارد . دیگر در فضای پیرامون وجودی خود، احساس کم بودن و یا سرخوردگی نمی‌کند. دنیا برایش تنگ و به هم ریخته نیست. دریایی می‌شود که با هر موجی متلاطم نمیشود و آرامش همچون نسیمی،جان بخش بر فضای جسم و روحش ، حاکم می‌شود و لذت بندگی و عبودیت را با همه وجود می‌چشد.
رمضان بهترین فرصت برای عبادتی خالص و ناب و عاشقانه با معبود است. سحر همان فراغتی است که می‌توان مهیا کرد تا در ل شب و خلوت با معشوق راز و نیاز کرد و در اوج عشق، دل به خالق سپرد و سفره دل گشود و طلب رحمت و مغفرت کرد. و شکرگزار دعوتی دوباره در عمر بر این خوان گسترده و ضیافت الهی شد .
چند گشتی خواب را شبها اسیر
یک شبی بیدار شو ،دولت بگیر. (نیازمند ویرایش)

_____________

شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان
ماه مبارک و خجستۀ رمضان ، ماه رحمت الهی و ضیافت آسمانی از راه رسید.
شادباش و تبریک به همۀ اهل ایمان و عاشقان بندگی خداوند.

تصویر هلال شب اول ماه مبارک سال ۱۴۰۱ در دامنه های الوند، در میانۀ ابرهای گسترده در افق شهرستان تویسرکان

@menbar_ansari

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 از یکشنبه ۱۴ تا پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱ تا ۲۱:۴۵
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۱:۴۵ تا ۲۲:۱۵

موضوع:
مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه «علی آن شیرخدا» اثر شهریار

🔹 تویسرکان، سرابی، خ امام حسین(ع)

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________
۱۴۰۱/۱/۱۴ جلسه اول شبهای ماه مبارک رمضان ، سرابی
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه «علی آن شیرخدا» اثر شهریار

در ابتدای منبر، جناب استاد انصاری به اهمیت ماه مبارک رمضان و شادمانی و شکرگزاری برای کسب توفیق الهی در یک ماه رمضان دیگر پرداختند و بیان فرمودند که در روایات معصومین(ع) آمده که مؤمن دو شادی دارد ؛ یک شادی در وقت افطار و دیگری در وقت دیدار خداوند در روز قیامت.
سپس در موضوع اصلی تحت عنوان ” مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه «علی آن شیرخدا» اثر شهریار ” مطالبی را با توجه به شعر معروف ایشان در مدح امام علی(ع) که با عنوان علی آن شیر خدا شاه عرب، از شاعر معاصر، استاد محمد حسین بهجت(شهریار ۱۱دی ۱۲۸۵ -۲۷ شهریور ۱۳۷۶) بیان فرمودند.
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّالله است

شب علی دید و به نزدیکی دید
گر چه او نیز به تاریکی دید

شب شنیده ست مناجات علی
جوشش چشمه ی عشق ازلی

شاه را دیده به نوشینی خواب
روی بر سینه ی دیوار خراب

قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد ناله ی زندانی خاک

اشکباری که چو شمع بیزار
می فشاند زر و می گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو در آویزه ی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه ی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه داری که به مهر اسحار
بشکند نان جوین در افطار

ناشناسی که به تاریکی شب
می برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش
می کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سرّ، جلی
نشد افشا که علی بود علی

شاهبازی که به بال و پر  راز
می کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیر

عشقبازی که هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تأثیر
حلقه ی در شد از او دامن گیر

دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو
زینبش دست به دامن که مرو

شال می بست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار
می کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق

می زند پس لب او کاسه ی شیر
می کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر
ها علی بشر کیف بشر؟

کفن از گریه غسال خجل
پیرهن از رخ وصال خجل

شبروان، مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی

چه بسا بسیاری افراد متخصص در حوزه ادبیات و تحلیل و بررسی انواع متون ادبی به آثاری همچون اشعار دینی که در مدح و مناقب اهل بیت(ع) سروده یا نوشته شده بی تفاوت هستند و این نشانگر ضعف فعالیت ادبی در زمینۀ باورها و اعتقادات دینی است. در حالیکه صدها شعر و شاعر با مضمون های عالی و اشعار قوی را هنوز می‌توان در ادبیات معاصر یا گذشته جستجو و بررسی کرد. به موازات این اهمال و چشپوشی ها، تکرار مکررات در زمینه اشعار چند شاعر، اسباب فضل‌فروشی برخی از مدعیان شده است و جز خسارت و زیان برای جامعه ادبی و فرهنگی، حاصل چندانی ندارد. برای نمونه یادآور می شود که حتی به همین ابیات معروف شهریار که موضوع سخن ماست نیز توجهی در خور تأمل نشده است.
شهریار غزلسرای بزرگ معاصر و یکی از چهره های ماندگار ادب فارسی است. هر چند در بین اشعار استاد شهریار ، در طول حیات ادبی اش، شعرهای سست نیز وجود دارد اما دوران ثمر نشینی شعر شهریار و دوران اوج شعرهایش با ایام پختگی عمر و توجه او به عالم معنا بسیار قرابت دارد.
شعر یادشده در موضوع منبر را شهریار در ۱۳۱۶ سرود. این قطعه در بخشی از مثنوی بلند شهریار با نام «افسانۀ شب» جا داشت. افسانه شب مفصلترین مثنوی شهریار است (در ۱۶۲۴ بیت). این مثنوی، که شاعر آن را در اوقات مختلف زندگی به تدریج و تفاریق ساخته، قطعات نظرگیر و پر شور فراوان دارد. » افسانه شب، حاصل تاملات روحی و تصویرگری های شاعر از عمق و ژرفای شب و رازهای پنهان آن است که در آن میانه، به شب های رمزآلود علی علیه السلام نیز پرداخته و از عظمت مقام آن امام و درماندگی شب از عظمت وی سخن گفته است.
مرحوم آیت الله مرعشی، رؤیای صادقه ای در بارۀ این شعر زیبا دارد که به اشتباه آن را به غزل «علی ای همای رحمت» شهریار، نسبت داده اند. به هر حال، شعر خواندن شهریار در مدح آقا امیرالمؤمنین در محضر ائمه عصمت و طهارت ،نشانۀ تقرب روحی و توسلات معنوی، شهریار است.
در ادامه جناب استاد انصاری، پیش از پرداختن به تحلیل و شرح و بیان ابیاتی از این مثنوی را که به فضائل و مناقب حضرت علی(ع) اشاره دارد ، یادآور شدند که به راستی، غفلت از محتوای عالی که در این ابیات روشن، وجود دارد؛ گویا، مصداقی روشن از انسان هایی است که در جامعه به کوررنگی ذهنی و فرهنگی دچار شده اند و هیچگاه رگه هایی اینچنین و سحرآمیز و معنوی، از الوان معرفت را در سراپردۀ علم و اندیشه، نمی‌توانند یا شاید نمی خواهند ببینند.

یکی از مناقب امام (ع) که مورد نظر شاعر بوده است، به طور نمونه در بیت زیر قرار دارد:
قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد ناله ی زندانی خاک
در این بیت قلعه بان به معنای کسی که حمایت اصلی از یک سرزمین را بر عهده دارد . در واقع شخصیت بلند مرتبه ی مولا را به حافظ و نگاهبان دین خدا و پیامبر خاتم (ص) ، تعبیر کرده است و شاید بتوان گفت تلمیحی به روایت نوف بکالی دارد، که نقل است در دوران زمامداری حضرت علی (ع) شبی را در کنار آن حضرت سپری کرد و شاهد حالات و راز و نیازها و ناله ها و زاری کردن های مولا در زیر آسمان شب بود.
اشکباری که چو شمع بیزار
می‌فشاند زر و میگرید زار
و در بیت دیگری بعد از آن به منقبتی دیگر از امام (ع) متوجه می شود:
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
که تلمیحی به داستان آن پیر مرد نابینایی دارد که حضرت علی (ع) با او همنشین می شد و از او دلجویی می کرد. پیرمرد نابینا علی (ع) را نمی شناخت و او هم خود را «عبدالله» معرفی کرده بود. در حکایت داستان، چنین است که پس از خاکسپاری پیکر امام در دل شب، فرزندان حضرت با گریه های فراق‌آلود نابینایی در حاشیه های شهر روبرو می شوند. پیر مرد نابینا در هنگام بازگویی دیدارهای شبانه با دوست خود که اکنون چندین شب است که رخ نداده، برای امام حسن و امام حسین(ع) می‌گوید از او یک نشانه دارم که وقتی وارد می‌شد، در و دیوار با او حرف می‌زد و آقا زاده ها گریستند و فرمودند، او پدر ما بود.
نمونه های دیگری در جلسات بعد از مناقب و فضیلت های والای حضرت مولا علی علیه السلام گفته خواهد شد.
از نظر استاد انصاری ، اگر کسی هزار جلد کتاب در بارۀ علی(ع) بنویسد ولی به مناقب ایشان ایمان نیاورده باشد ، شیعۀ کامل نیست. اگر در صدها جلد سخن از نوع دوستی، عدالت ، و رفتار علوی بنگارند ولی مناقب مولا را باور نکرده باشند ، شیعۀ تراز سلمان و ابوذر نیستند.
به امید آنکه توفیقی حال شود تا شناخت و درک درستی از بزرگترین مظلوم عالم بدست آوریم .

_____________
۱۴۰۱/۱/۱۵ جلسه دوم شبهای ماه مبارک رمضان، سرابی
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین در قطعه ” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود خدمت حجت الاسلام‌انصاری .
شایان ذکر است در جلسه منبری که گذشت استاد به این موضوع اشاره کردند که در جامعه کنونی مسئله اهل بیت(ع) برای بعضی ها «خط قرمز»ی است که اصلا وارد آن نمی‌شوند و حتی سعی دارند بر ابیات یا اشعاری که در مدح و یا مناقب اهل بیت(ع) از جمله آقا امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد ، به گونه‌ای سرپوش گذاشته و اجازه ندهند که مطرح بشود. به طور نمونه در تصحیح دیوان حافظ و دیگران، ابیاتی که مربوط به امیرالمؤمنین و امام رضا(ع) وجود دارد، حذف می‌شود و در گذر زمان تبدیل به نسخه های مهجوری می‌شود که دیگر از نظر شارحان یا منتقدین، نسخه های نامعتبر به حساب آورده می‌شوند و اینگونه، ابیاتی که در مدح یا رثای اهل بیت (ع) سروده شده به دست فراموشی سپرده می‌شود. اگر چه حافظ نیز، ابیات زیبایی در مدح و منقبت آقا امیرالمؤمنین در دیوان خود دارد مانند همان غزلی که با این بیت آغاز میشود:
طالع اگر مدد کند ،دامنش آورم به کف
گر بکشم ز هی طرب ور بکشد ز هی شرف
و در قسمت انتهای غزل ،شعر خود را با این ابیات به پایان می‌رساند:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه ی رهت شود همت شحنه نجف
شعرهایی که حتی توسط خوانندگان نیز معمولاً خوانده نمی شود تا گرد فراموشی بر آنها بنشیند و گویا به این خیال که از سر زبانها و از صفحۀ حافظۀ مردم ، پاک شود.
با آنکه این ابیات آنقدر زیباست که بعضی شاعران مانند مفتون همدانی از همین غزل‌های دلنشین حافظ بهره برده و تضمین های زیبایی سروده اند.
چه خسارتی بزرگی است برای آنان که فکر می‌کنند بازگشت به مناقب و فضائل اهل بیت(ع) باعث عقب افتادگی و پسروی است، در حالیکه ذره باید به محضر آفتاب برسد تا آسمانی شود. همین خسارت را برخی شاعران در دوره صفویه نیز بر زندگی و هنری خود روا داشتند، آن هنگام که دسته دسته از ایران به دربار امثال اکبرشاه در هند، مهاجرت کرده و در آنجا به سرودن اشعار تغزل و عیش و عشرت درباری مشغول شدند و امروزه به جز در مقالات و پایان نامه های دانشگاهی ،کمتر نامی از آنها در بین توده های اجتماعی و عامۀ مردم برده می‌شود. در حالیکه شاعری اهل بیتی همانند محتشم کاشانی را نه تنها بسیاری به خوبی می‌شناسند بلکه اشعارش بر بهترین کاشی ها و در قابهای ناب هنری نوشته و ماندگار شده است.
در اشعار شهریار نیز که حاصل شکوفایی روحی و معنوی او در دوران پختگی است ،در آن قصیده بلند افسانه شب ،زمانی که از عظمت و راز ورزی های شب سخن می‌گوید به مناقب و ذکر فضائل آقا امیرالمؤمنین می‌رسد و اوج سخن خود را در شروع ابیات مدح معروفش با عنوان :
«علی آن شیر خدا ،شاه عرب / الفتی داشته با این دل شب» آغاز می‌کند.
در این بیت، شهریار با استفاده از لقب «شیر خدا» به لقب معروف آقا امیرالمؤمنین، یعنی «اسدالله» اشاره دارد که از لقب های شناخته شدۀ حضرت علی (ع) است که از دیرباز، شیعه و سنی و حتی دشمنان، حضرت را به این لقب شناخته اند و بر زبان پیغمبر(ص) ، «اسدالله الغالب» علی بن ابیطالب، جاری بوده است . شیر خدایی که هیچوقت مغلوب نمی‌شود.
در تاریخ اسلام جنگهایی بر پیامبر (ص) تحمیل شد ازجمله جنگ احد که دراین جنگ کفار با مکر و نیرنگ ،عرصه ی کارزار را بر سپاهیان اسلام تنگ کرده و تا قلب سپاه اسلام و نزدیک به آقا رسول الله نفوذ کردند و در این مهلکه، بسیاری از مسلمانان سست ایمان و منافق گریختند و از معدود افرادی که با تمام قوا از وجود گرانقدر پیامبر ،محافظت کردند ،حضرت علی (ع) بودند . دیلمی در کتاب «ارشاد القلوب» با شرح و گزارشی از جنگ احد و علل شروع جنگ تا صحنه ها و آرایش نظامی صفوف سپاهیان با زیبایی و دقت هر چه تمامتر به وصف نبرد حضرت با دشمنان می‌پردازد تا یکی از زیباترین مناقب آقا امیرالمؤمنین را به تصویر بکشد و بیان می‌کند که در این جنگ بر بدن و سر و صورت حضرت امیر(ع) هفتاد جراحت وارد شد و پیوسته دشمنان را دفع می‌کردند و تا آنجا رشادت و شجاعت به خرج دادند که پیامبر(ص) خطاب به ایشان فرمودند : آیا صدای فرشته ای به نام رضوان را از آسمان نمی شنوی ، که فریاد می‌زند؛ «لا سیف الّا ذوالفقار و لا فتی الّا علی». در این جنگ لشکر دشمن منهزم شد اما با چه قیمتی و به سختی که بی شک بدون وجود آقا امیرالمؤمنین امکان پذیر نبود. این همان علی است که شیرِ بدون شکست میدان کارزار است. همان علی که هیچ گاه مغلوب نمی‌شود و هیچ کس یارای ایستادگی در برابر شجاعت وشهامت او را ندارد . این همان علی است که‌ جبرئیل در حال بالا رفتن به آسمان می‌گوید لا فتی الا علی ،لا سیف الا ذوالفقار ولی در دل شب ،چونان کودکی یتیم و بی سرپناه از خوف الهی اشک می‌ریزد و با ناله و زاری با خدای خویش راز و نیاز می‌کند.

همان علی که تفسیر مصرع دوم بیت شهریار است که می‌گوید: الفتی داشته با این دل شب . و شاید شب را بتوان نماد رازورزی و خلوت علی با معبود خویش دانست که جز او و خدایش ، هیچ کس را به این خلوت راه نبود و شاید بتوان به جرات، خلوت علی را ، «سرّ الله» دانست.

_____________

به بهانه اولین سالگرد مرحوم درگذشت مهندس سید حسین اعلایی

رحمت و رضوان خدا بر ایشان باد. انسان مؤمن و محب و دلسوختۀ اهل بیت علیهم السلام بود. بسیار دریغ دارم از رفتن او و جای او را بسیار خالی می بینم. چه سالهایی که کمر به خدمت به جامعه اش بسته داشت و چه سالهایی که به احترام مجلس ذکر ، به تعظیم شعایر پابرجا بود. امید که راه و روش او در محبت اهل بیت(ع) و التزام شریعت، همواره مسیر بازماندگانش و سیر و سلوک دوستان مخلص باد و یاد او برقرار. متأسفم از اینکه به دلیل برنامه های رمضانی، در استان همدان، از حضور در مجلس یادبود و سالگرد مرحوم مهندس سید حسین اعلایی معذورم. اما خرسند از اینکه در ثواب تلاوت دعا و قرائت قرآن با ایشان شریکیم.

_____________

۱۴۰۱/۱/۱۶ جلسه سوم شبهای ماه مبارک رمضان، سرابی
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین در قطعه ” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و احترام خدمت حجت‌الاسلام‌انصاری.
در این موضوع و طی جلسات گذشته جناب استاد به تحلیل و بررسی یکی از اشعار معروف استاد شهریار پرداخته اند و در این منبر نیز با توجه به مقدماتی، به ادامه موضوع و مسائلی که در عدم توجه به ذکر مناقب و فضائل اهل بیت (ع) علی الخصوص آقا امیرالمؤمنین(ع) رخ می دهد اشاراتی داشتند. همچنین جناب استاد یادآوری کردند که درمقاله ای با عنوان “مروری بر کتاب حلقه وصل رسالت و امامت از حضرت آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله)” که در سایت شخصی خود (سایت نگاه تازه) منتشر شده نیز به چند نکته در بارۀ نگرش معاصران به مناقب اهل بیت(ع) ، اشاره کرده اند.
متأسفانه در روزگار ما کسانی سعی بر این دارند که مناقب اهل بیت(ع) را نادیده بگیرند ،حتی بعضی استدلال می‌کنند که امام‌شناسی باید به گونه ای دیگر پیش برود به شکلی که فارغ از مناقب و فضائل باشد. این نگرش نادرست، که خود معلول عوامل متعددی است، سبب شده تا بسیاری از کسانی که داعیه دار شناساندن اهل بیت(ع) هستند ، بخش مناقب اهل بیت(ع) را نادیده بگیرند و آن را عملاً از چرخۀ دلائل امامت خارج کنند. عدم پذیرش دیگران یا دشواری تبیین نسبت به برخی از فضائل اهل بیت(ع) دلیل نمی‌شود که مناقب اهل بیت(ع)، کلامی ناموزون یا غیر موجه پنداشته شود بلکه این مشکلات فکری، زاییدۀ فضای فکری نابسامانی در شنوندگان است که آن را دیگران برایشان فراهم کرده اند.
«مناقب آل ابی طالب» مشهور به «المناقب»، کتابی عربی درباره اوصاف نیکو و فضائل و مناقب معصومین(ع) نوشتۀ ابن شهر آشوب مازندرانی (متوفای ۵۸۸ ق) از عالمان بزرگ شیعه در قرن ششم هجری است، در مقدمه این کتاب ابن آشوب ذکر می‌کند که سبب‌ نوشتن کتاب المناقب، آن است که بحث از مناقب اهل بیت(ع) به وضعیت بدی دچار شده است و لذا مصمم می‌شود تا برای اصلاح این وضعیت، قدم مفیدی بردارد. ابن شهر‌آشوب برای آشنایی بیشتر مخاطبان کتاب، با فضای حاکم و جوّ ذهنی در جامعه، نسبت به فضائل اهل بیت(ع) وضع موجود و نوع برخورد با مناقب اهل بیت(ع) را در پنج گروه، دسته بندی می کند که جناب استاد انصاری به سه مورد از آنها اشاره کردند که در ذیل آورده می‌شود:
۱- در مورد دسته اول ،جناب ابن شهر آشوب می‌گوید: جماعتی از آنان، تمام مناقب و اعجاز و فضائل انسانی و آسمانی اهل بیت(ع) را در عین حالی که قلباً درست و حقیقت می دانند اما آشکارا و با جدیت، مخالفت و رد و انکار می‌کنند. یا فضیلتی را اگر ذکر می‌کنند، کامل و جامع بازگو نمیکنند و از اول یا آخر آن، چیزی را حذف می کنند، مبادا بزرگان باطل و سردمداران حاکم‌، تخریب شوند و یا به زیان آنها تمام شود . مانند داستان زن دیوانه ای که خلیفه دوم حکم به سنگسار او صادر کرده بود و آقا امیرالمؤمنین(ع) فرمودند ، این زن، چون دیوانه است و حدی بر او نیست. این سخن مولا را ذکر میکنند و اما اینکه قبل از کلام علی(ع) چه اتفاقی افتاده تا این حکم صادر شود را بیان نمی‌کنند برای آنکه بزرگانشان تخریب نشوند و جهالت آنان به احکام الهی ، آشکار نگردد در حالیکه به فرموده حضرت علی(ع) ؛ در شریعت الهی، دیوانه، حکم و تکلیف ندارد.
۲- جماعت دیگری، منقبت ها و القاب برازنده اهل بیت(ع) را به افراد نالایق و ناشایستی نسبت دادند که اصلا در حد و اندازه آن لقب نبودند . مانند لقب سیف الله المسلول که ابوبکر به خالد بن ولید خونریز و سنگدل داد که در بسیاری از جنگها علی الخصوص جنگهای به اصطلاح «ردّه» ،انسانهایی بیگناه را به قتل رساند و یا لقب سیف الاسلام که به صلاح الدین ایوبی ،فرماندهی که به حکومت فاطمیون مصر حمله کرد و اسباب قتل و غارت بسیاری گشت، داده شد. و بسیاری لقب های دیگر از جمله لقب فاروق و یا لقب صدیق که از القاب برازنده برای آقا امیرالمؤمنین، علی(ع) بودند که به دشمنان مولا نسبت دادند. (لعنه الله علی القوم الظالمین).
ادامه دهندگان جماعت دوم، در روزگار کنونی به سرقت القاب یا چسباندن لقبها به شخصیت ها و افرادی مشغولند که لایق آن لقبها نیستند. این گروه برای غلوّ در بارۀ شخصیتها و نام بردن از آنها به سرقت لقب می‌پردازند. متاسفانه حتی در بین بعضی از روشنفکران جامعه نیز، این رسم غلط رواج پیدا کرده است. مانند القابی که برای برخی شاعران به صورت بحر طویل ردیف می‌کنند ولی همین افراد برای اهل بیت (ع) از گذاشتن حتی یک حرف عین(ع) بجهت احترام، در برابر اسماء اهل بیت(ع) خودداری می‌کنند. و یا مناقب و فضائلی عجیب و غریب که برای بعضی از مشایخ اهل تصوف و یا سران فرقه های مخالف، قائل می‌شوند و بکار می برند. و عجیب آنکه هیچ ایرادی نیز بر آنها گرفته نمی‌شود و به ندرت فردی در پی اثبات یا پرسش از صدق و کذب این مناقب و فضائل ساختگی بر می‌خیزد.

۳- جماعتی دیگر فقط به جرح و طعن در رجال احادیث فضائل یا انتقاد و تخریب متن آنها می کوشند. به گونه ای که در دانش رجال، هر راوی را که حدیث فضائلی و معجزات نقل کند، ضعیف یا مردود می شمارند یا آنکه در دلالت متن حدیث، خدشه وارد می کنند و گاهی ایرادهای بنی اسرائیلی می گیرند. در حالیکه همینها حتی گزارش خوارج را در فضایلی که برای بزرگان خود می سازند و نه عقل و نه نقل آن را نمی پذیرد بی چون و چرا می پذیرند.
إذا ما روى الراوون الف فضیله
لأصحاب مولانا النبی محمد
یقولون هذا فی الصحیحین مثبت
بخط الامامین الحدیث مسدد
ومهما روینا فی علی فضیله
یقولون هذا من أحادیث ملحد(مناقب آل ابی طالب، ج۱/ص۳-۴)
امروزه افراط گرایان در این زمینه، متأسفانه در جامعه شیعه نیز کار را بدان جا رسانده اند که‌ اگر فضیلت یا منقبتی از اهل بیت(ع) مخصوصا از حضرت علی (ع) ذکر شود، افراد انگشت تحیر و ناباوری به دندان میگیرند و به دنبال ایراد گرفتن و یا انکار آن فضیلت هستند.
وجود فضائل و مناقب و معجزات در فرهنگ دینی امری ثابت و قطعی است. در قرآن کریم به بسیاری از معجزات و فضائل و مناقب اولیای الهی اشاره شده است و به صورت واضح در آیات قرآن بیان شده است از جمله در مورد فضائل انبیای بزرگی چون حضرت ابراهیم(ع) ، حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) ، حضرت نوح و …
بی شک، بر اساس اعتقادات صحیح تشیع، ائمه اطهار میراث دار انبیاء و اولیای الهی هستند و حضرت علی(ع) نیز، میراث دار همۀ انبیاء بزرگ الهی است. پس اگر خداوند در قرآن به فضائل و مناقب انبیاء به طور واضحی تصریح کرده و سخن گفته است ، انتظار تحقق تمام یا امثال آن فضائل و مناقب در وجود امیرالمؤمنین(ع) و دیگر ائمه (ع) نیز، می رود و هیچ فرد مؤمنی در هیچ زمانی، فضائل اثبات شدۀ ایشان را انکار نمی کند. همچنانکه القاب حقیقی مولا را نیز منکر نمی شود و نادیده نمی گیرد.

_____________

۱۷/ ۱ /۱۴۰۱ جلسه چهارم شبهای ماه مبارک رمضان، سرابی
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین در قطعه ” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی برای حجت الاسلام‌انصاری.
در ادامه مبحث مناقب حضرت علی (ع) در قطعه ی شهریار ، در مقدمه بحث، جناب استاد یادآوری کردند که ذکر مناقب بسیار ارزشمند است.
حتی جناب علامه محمدرضا حکیمی(طاب ثراه) در مقدمه‌ی یکی از آثار تفکیکی، (میرزا جواد تهرانی، تفسیر مصباح الهدی، مقدمه محمدرضا حکیمی، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، قم، اول ۱۳۸۸، جلد ۱ ص ۲۸-۲۹٫) مقاله ای دارند که در آن مطلبی بیان می کند دال بر اینکه مناقب تاثیر شگرفی در تربیت انسان دارد.
به همین جهات، رویکرد فضائلی، در شناخت و معرفت اهل بیت(ع) آثار و تبعاتی می آفریند و به انسان الگو می‌دهد و طی آن، انسان با یک وجهی از تحقق بیرونی و عینی حقایق آشنا می‌شود. افراد معمولا برای تحقق عینی مفاهیم موعود اجتماعی زمینی در دین، منتظرند تا ظهور اتفاق بیفتد و یا تحول قیامت و معاد، صورت بگیرد تا امور را متحقق ببینند و عینیت آنها را درک کنند. گویا غافلند که در این باره، نخست باید ظرف حال را دریابند. خداوند در قرآن میفرماید: اگر مردم اهل عبادت باشند ما برکاتی بر آنها نازل میکنیم. پس با الگوگیری از مناقب و تلاش برای رشد فردی در امور دینی و معرفتی ،می‌توان به درک و دیدن صحنه ها و اطوار بهتری دست یافت. اما متأسفانه در جامعه امروز ،افراد به این مناقب تا حدودی بی توجه شده اند . به قول جناب استاد ” ما را ساده ساده خراب نکردند، ذره ذره خراب کردند” .
در اواخر قرن سوم تا آخر قرن ششم ، طی چند قرن ، دشمنان اهل بیت(ع) و مذاهب مخالف تشیع ، دست به عمل زشتی زدند. تا قرن سوم در جامعه اسلامی افرادی که از قدرت و صدای خوب و رسا و حافظه ای قوی برخوردار بودند و توانایی سخن گفتن داشتند ،به لحاظ علاقه‌ی مذهبی و دینی و یا به ندرت بعضی برای گذراندن امور معیشتی خود وارد جریانی شدند به نام «منقبت خوانی».
منقبتی که درباره پیامبر(ص) و اصحاب کساء و یا بزرگانی از خوبان صحابه که از زبان پیامبر (ص) فضیلتی درباره ایشان گفته شده بود مانند سلمان و ابوذر، به خواندن این مناقب در کوچه و بازار و شهر وکشور پرداختند و منقبت خوانی در جامعه شیعه گسترش پیدا کرد. «دوره آل بویه از مهم‌ترین دوره‌های رشد و شکوفایی تشیع است. در این دوره شیعیان اقدام به مدح و رثای امامان و ذکر مناقب آ‌نان در اماکن عمومی می‌کردند که از آن به عنوان مناقب خوانی یاد شده است. این کار فرهنگی که با مقابله به مثل و واکنش‌های اهل سنت مواجه شد، کم و بیش قبل از این دوره نیز مرسوم بود و در دوره سلجوقیان نیز به حیات خود ادامه داد.» (مناقب­ خوانی در دوره آل بویه/ حسین ایزدی) در این حرکت بزرگ فرهنگی، مناقب خوانان، به مثابۀ رسانه هایی بودند که شهر به شهر و اقلیم به اقلیم ،این مناقب بزرگ و آگاهی بخش را گسترده و پخش می‌کردند و با صدای خود، به گوش توده های مردم می‌رساندند. اما این جریان برای دشمنان اهل بیت(ع) و جهان غیر شیعه، گران آمد و دستگاه خلافت، جمعی از گماشتگان خود را اجیر کرد و آنان را گسیل داشت تا در شهرها و روستاها به راه افتند و فضائل دروغین برای خلفای ثلاثه و حتی معاویه و ابوسفیانیان، در گوش مردم بخوانند و جریانی ساختگی با نام «فضائل خوانی» راه اندازی کنند. البته این جریان ساختگی به تدریج در دل تاریخ مدفون شد، وقتی که منقبت خوانی شیعیان در زیر فشار حکومت‌های متعصب خونریز به خاموشی و سکوت کشانده شد و شیعیان مجبور شدند تا بیش از گذشته، تقیه کنند ، در فشار چنین فضایی که منقبت خوانی محدود می شد، فضائل خوانی دروغین اولیه آهسته آهسته در بستر تاریخی خود می مُرد و پوست اندازی میکرد تا این فضائل خوانی بعداً در جامعۀ ایرانی به خوانش‌های عاشقانه‌ی بسیار ناموزونی تبدیل شود. امری که در نهایت بر ادبیات و فرهنگ مردم تاثیر نامطلوب نیز گذاشت.
عبد الجلیل قزوینی دربارۀ فضائل خوانی می نویسد؛ «متعصبان بنی امیه و مروانیان که با فضیلت و منقبت علی(ع) طاقت نمی‌داشتند(یعنی آن را تحمل نمی توانستند بکنند) جماعتی از خارجیان و بیدینان‌ را جمع کردند تا حکایتهای بی‌اصل در حق رستم و سهراب و اسفندیار و کاووس و زال‌ وضع کردند و آنان را در بازارها می‌خوانند.»
ناگفته نماند که اگر دشمن برای خارج کردن منقبت خوانی تلاش می کرد، دوستان اهل بیت(ع) نیز، به موازات آن تهاجم ها، دست به تلاشهایی پیگیر زدند. به طور نمونه در شهر کوفه یکی از،شاعران اهل بیت(ع) ،هنگامی که جمعیتی گرد می آمدند، رو به مردم، میگفت: ای مردم اگر منقبتی از اهل بیت(ع) نام ببرید که من درباره‌ی آن شعر نسروده باشم ،به شما جایزه میدهم و مردم شروع به بازگو کردن مناقب اهل بیت(ع) می‌کردند و آن شاعر اگر شعری گفته بود ،می‌خواند.

اینچنین بود که مناقب اهل بیت(ع) وارد عرصه‌ی شعر و ادبیات شد و بسیاری از شاعران شیعه‌ی ایرانی نیز ،مناقب اهل بیت(ع) را با عشق و جدیت، در شعر خود آوردند. ازجمله فردوسی( ۳۲۹ه.ق-حوالی ۴۱۱ه.ق) ، ناصر خسرو قبادیانی( ۳۹۴ه.ق- ۴۸۱ه.ق)، کسایی مروزی( ۳۴۱ه.ق- بعد از ۳۹۰ه.ق) و حتی شعرای اهل تسنن مانند جامی( ۸۱۷ ه.ق- ۸۹۸ ه.ق). کتاب مناقب، اثر ابن شهرآشوب مازندرانی که پیشتر از او نام برده شد، نمونه ای از اهمیت و گسترۀ شعر در زمینۀ نشر فضائلی و مناقب اهل بیت علیهم السلام است زیرا مؤلف در کمتر موردی از مناقب است که به شعر یا اشعاری از شاعران عرب ، استشهاد نکند و بیان شاعرانه ای از آن منقبت را در کتاب نیاورد.
چنین است که در بین شاعران معاصر نیز ، شاعری مانند شهریار، بسیار زیبا به ذکر منقبت های حضرت علی(ع) در قالب شعر همت می گمارد. جناب استاد انصاری به تحلیل و شرح تعدادی از ابیات قطعه‌ی ” علی آن شیر خدا ،شاه عرب” درجلسه گذشته پرداختند و در این جلسه نیز به این بیت شهریار اشاره کردند:
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو دُرّ آویزه‌ی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
این یک قصه روشنی است که مناجات و راز و نیاز علی(ع) زبانزد خاص و عام بود و حتی در و دیوار به همراه مناجات و اشکهای علی(ع) به اشک می آمد و شهریار تصویری از آن بندگی عاشقانه را در شعر خود بیان می‌کند. سوال اینجاست ، چرا چنین مناجات و رازورزی را از خلفای غاصب نقل نمی‌کنند و از اشک و مناجات آنها سخنی در میان نیست؟ چرا افراد تربیت یافته در مکتب این خلفا ، خالد بن ولیدها و عبدالرحمن های عوف هستند؟ که اولی در سنگدلی و قساوت و دومی در دزدی و سرمایه اندوزی از اموال مردم، فقط زبانزدند؟ که باید پاسخ داد ؛ چون بزرگان این حکومت ها چیزی از ارزش‌های عالی انسانی نداشتند تا در بوق و کُرنا کنند.
در یکی دیگر از ابیات این مثنوی ، شهریار به لقب ” سرّالله ” برای حضرت علی(ع) اشاره می‌کند و شب را آگاه و محرم اسرار علی می‌داند.
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّالله است
رابطه شب با علی، رابطه ای مستقیم و بی پرده است و علی (ع) با شب انسی بی مانند دارد.
در همین راستا، دیلمی در کتاب ارشاد القلوب روایتی را از مالک اشتر نقل می‌کند: که در شبی تاریک بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم و گفتم سلام بر تو ای امیر مؤمنان و رحمت و برکات خدا بر تو باد و حضرت فرمودند و علیک سلام، ای مالک!
– این ساعت از شب، چه سبب شده است که به سراغ من آمدی؟
– «حبک یا امیرالمؤمنین و شوقی الیک»، عشقم به تو و اشتیاقم به تو ای امیر مومنان! و حضرت فرمودند : صدقت ولله یا مالک ، به خدا که راست می‌گویی مالک.
سپس حضرت فرمودند : مالک، آیا کسی را در این تاریکی شب، پشت در خانۀ من ندیدی؟
– بله آقاجان، سه نفر را دیدم که آرام و بی صدا نشسته بودند . پس حضرت امیر به راه افتادند و از خانه خارج شدند و پشت در، سه نفر بودند، یکی نابینا و دیگری فلج و آن یکی بیماری برص داشت و حضرت فرمودند در این ساعت شب اینجا چه میکنید؟ و پاسخ دادند، آمدیم از این دردی که داریم ما را شفا دهید. و حضرت دستی بر سر و بدن هر سه نفر آنها کشیدند و هر سه شفا یافتند.
جان به قربان آقایی که به دلیل وجود منکران و دشمنان مناقبش، دردمندان آگاه، باید آرام و بی صدا برای رهایی از دردهایشان به نزد او بروند. جان فدای اول مظلومی که با وجود مناقب بی شمار ، بسیاری از گفتن آن لب فرو بستند و بسیاری از سر عناد، منکر آن مناقب شدند.

 

_____________

۱۴۰۱/۱/۱۸ جلسه پنجم شبهای ماه مبارک رمضان، سرابی
موضوع:مناقب حضرت امیر المومنین (ع)در قطعه ” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و سپاس از جناب حجت‌الاسلام ‌انصاری.
جناب استاد انصاری در شرح و تحلیل قطعه معروف استاد شهریار و بیان مناقب آقا امیرالمؤمنین(ع) در بستر ادبیات فارسی، ابتدا ابیاتی از مثنوی «علی آن شیرخدا» ی شهریار را خواندند و سپس در طی چند جلسه گذشته تعدادی از ابیات آنرا شرح و تحلیل و مأخذ یابی کردند به تلمیحات آن اشاراتی داشتند. در بین مباحث به وضعیت جامعه شیعه در قرون مختلف و نحوه برخورد جوامع و حکومت‌ها با مناقب و فضیلت های اهل بیت(ع) پرداختند. در این میانه گزارشی از مظلومیت ائمه و دشمنی جامعه غیر تشیع با مناقب و فضائل اهل بیت (ع) به ویژه حضرت امیرالمؤمنین(ع) داشتند. همچنین یادآوری کردند که از اواخر قرن سوم تا اواخر قرن ششم ، جریان فرهنگی سازنده ای رواج پیدا کرد با عنوان ” مناقب خوانی” که به خواندن منقبت ها و معجزات اهل بیت(ع) -بیشتر در قالب اشعار حماسی- و توسط افرادی خوش صدا در کوچه و بازار و شهرها و روستاها مبادرت می کرد . از آنجا که دشمنان اهل بیت(ع) این جریان را به زیان مرام فکری خود و سیاست دستگاه حاکم می دیدند با اجیر کردن مزدورانی به مقابله با آن برخاسته و جریان انفعالی دیگری را تحت عنوان “فضائل خوانی” که به خواندن فضیلت‌های ادعایی خلفای ثلاثه و حتی معاویه و… مشغول بود به راه انداختند. همزمان، دامنۀ جریان منقبت خوانی در دوران سلاطین خونریز ستمگر، هر روز محدودتر می گشت و در گذر تاریخ، کم جلوه تر می گردید. ولی فضائل خوانی نیز به دلیل خصلت انفعالی و عکس العملی که داشت به همراه آن می مُرد. هر چند این جریان سفارشی به طور کامل خاموش نشد و در ادامه تبدیل به داستان خوانی و افسانه خوانی عامیانه ای گردید.
اما در حوزه ادبیات و شعر و شاعری ، منقبت خوانی به طور کامل از بین نرفت و بسیاری از شاعران ،مناقب و فضائل اهل بیت(ع) را در اشعار خود به تصویر کشیدند و نویسندگان و سیره نویسانی مانند ابن آشوب، آن اشعار را در متن کتابهای خود و در بیان فضائل اهل بیت(ع) به عنوان شاهد ، ذکر کردند.
البته دشمنی با مناقب اهل بیت(ع) در طول تاریخ اسلامی، هیگاه تمامی نداشت و ندارد و حتی افرادی به بهانۀ تجددطلبی و روشنفکری و گاه در پوشش امام‌شناسی و دین شناسی به تحریف و تضعیف و حتی انکار مناقب اهل بیت(ع) پرداخته‌اند. با کمال تعجب، گاهی همین گروهها برای بسیاری از دشمنان و مخالفان اهل بیت(ع) و یا شاعران و بزرگان بعضی فرقه ها و مکتب های خاصی ،چنان القاب و فضائل نداشته‌شان را به صورت بحر طویل ردیف کرده‌اند که گویا انسانی برتر و شریف تر از ممدوحین شان وجود ندارد. البته شاید این نادیده انگاری و بی انصافی در حق مناقب امیرالمؤمنین (ع) نمایان‌تر و پر حجم‌تر بوده است.
یکی از سنی های ناصبی، در قرن ششم و در ناحیه ری، کتابچه ای علیه تشیع نوشت و برای اثبات عقائد باطل خود، شهادت یکی از منقبت خوانان شیعه، بنام «ابوطالب مناقبی» را یادآور می شود که دختر ملک شاه سلجوقی دستور داده بود تا زبانش از حلقومش بریده شود و نتواند دیگر منقبت بخواند.
آن ناصبی در توجیه کشتار و آزار مناقب خوانان، چنین نوشته است که « آنها که پیش از این به سرّ و رمز روافض واقف بوده‌اند، چندی از این مناقبیان رافضیان را زبان ببریدند و در «ساری» خاتون سعید «سلقم بنت‌ ملکشاه» که زن اسفهبد علی بود، ابوطالب مناقبی را زبان بفرمود بریدن، که اندر آن پیشه‌ گریخته بود که هجوهای صحابۀ پاک و قدحهای زنان رسول خدا خواند.»
در مقابل این خشونت طلبی و دروغ پردازی ها، شیخ عبدالجلیل قزوینی رازی، فقیه و متکلم سده ششم هجری در ری، وقتی به نوشته‌های آن سنی ناصبی پاسخ می‌دهد تازه آشکار می شود در ادامۀ همین ماجرا نیز منقبتی برای مولا امیرالمؤمنین (ع) پدید آمده است و مدت چهل سال ابوطالب مناقبی باز هم منقبت آل الله را خوانده و موجب شکوه و عظمت مقام اهل بیت(ع) بوده است.
حکایت ماجرا اینکه ابوطالب مناقبی در همان شبی که زبانش بریده می‌شود به عنایت مولا امیرالمؤمنین(ع) بهبودی معجزه آسا می یابد. ابوطالب در عالم رؤیا ،حضرت امیر(ع) را زیارت می‌کند که او را در آغوش میکشند و زبان در دهانش می گذارد و هنگامی که از خواب بیدار می‌شود، به برکت معجزۀ امام(ع)، زبانش به سلامت بازگشته و دوباره به تکلم می آید و جناب ابوطالب مناقبی تا چهل سال در شهرهای مختلف ، در محافل و مجامع به مناقب خوانی می‌پردازد.
عبارت قزوینی در «النقض» چنین است؛ «خواجۀ سنّی بایستی که فراموش نکردی که‌ همان شب (ابو طالب مناقبی) علی مرتضی را به خواب دید که زبان در دهان او کرد و حالی به قدرت حق تعالی زبان وی درست و نیک شد و تا چهل سال بعد از آن تاریخ در ری و قزوین و قم و کاشان و آبه و نیشابور و جرجان و بلاد مازندران به زهد و

توحید، فضائل و مناقب می‌خواند…»
باری از جمله ابیات مثنوی شهریار، در منقبت امام علی(ع) داستان دامنگیری مرغان منزل و کوبه و دستگیره در خانه است که درخواست انصراف امام(ع) از رفتن به سوی مسجد کوفه را در شهر نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری داشتند که داستان این منقبت در کتابهای تاریخ و مناقب ایشان مسطور و ثابت است.
آن دمِ صبحِ قیامت‎تأثیر
حلقه‎ی در شد از او دامن‎گیر

دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو
زینبش دست به دامن که مرو

شال می‎بست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم (افسانه شب، شهریار)
به امید آنکه توفیقی حاصل شود تا به درک و شناخت درستی از فضیلت های مولی الموحدین، امام متقین دست یابیم و از این طریق به رشدی معنوی و متعالی برسیم .

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱

نماز زیارت ۲۲
قرائت زیارت ساعت ۲۲:۱۵
سخنرانی ساعت ۲۲:۴۵ تا ۲۳:۳۰

موضوع: عبادت عاشقانه، حاصل سلوک شرعی (قسمت۲)

🔹 سرکان، محله پایین، روبروی خیابان کمربسته، فاطمیه شهر سرکان

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۱۸ مجلس فاطمیه سرکان
موضوع : عبادت عاشقانه حاصل سلوک شرعی(قسمت ۲)

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی پایان بر حجت‌الاسلام‌انصاری.
در جلسه گذشته جناب استاد ،بحث را با توجه به شرح حدیثی از آقا امام جعفر صادق علیه السلام شروع کرده و در ادامه توضیحاتی بیان کردند و عبادت عاشقانه را اسباب نزدیکی و قرب به رحمت الهی و مرکز ثقل آرامش برای آدمی دانستند . در این جلسه و در امتداد مباحث بیان فرمودند که عشق ، آموختنی است و عشق به عبادت باید آموخته شود. نمی‌توان عشق را به طور کامل در مقولات اکتسابی محسوب کرد بلکه باید عشق آموزش داده شود و به افراد عشق ورزی و عاشقی را آموخت. همانطور که اروپا در قرن هجدهم ،عشق را در قالب مکتب رمانتیسم به جامعه آموخت. عشق یک موهبت الهی است که باید انسان لایق شود تا در وجود او به ودیعه گذاشته شود. عشق به عبادت و عبودیت، عشق به رازورزی با خالق و عشق به عبادات الهی ، باید در وجود انسان نهادینه شود و این عشق به عبادت یک بخش آن تعلیمی است . به طور نمونه اهل بیت(ع) فرمودند : ما بچه هایمان را از هفت سالگی به روزه عادت می‌دهیم و شما از نه سالگی. این خود نوعی آموزش ارتباط با معشوق از طریق روزه و توجه به یک عبادت الهی است. کودک می‌آموزد که در ساعاتی خاص با توجه به یک امر الهی و برای اطاعات از فرمان خداوند ،باید لحظاتی را از بعضی لذت‌ها، همچون خوردن و آشامیدن دست بکشد. جدا از بُعد روانشناسی این مسئله که ،کودک یاد می‌گیرد در ساعاتی که منع شده خدا بر او ناطر است و نباید بخورد و یا بیاشامد ،به نوعی آمادگی و تمرین برای سنین بالاتر و تحمل بیشتر در روزهای طولانی تر را تجربه می‌کند. و در کنار انجام یک عبادت الهی بدون سخت گیری ،یاد می‌گیرد که در لحظات روزه به یاد خداوند باشد و به دلیل اینکه در مهمانی خداوند و ضیافت الهی دعوت شده است ،پس فردی ارزشمند است . یاد بگیریم با خدا عشق بازی کنیم .و فراموش نکنیم در چه پیشگاه عظیمی،ایستاده ایم. آنجایی که هر چه عشق بیشتر ،درجه خلوص بالاتر.
البته این عشق بازی و عبادت عاشقانه، مقدماتی دارد که مهم ترین آن همین است که باید نگاهت را عاشقانه کنی . راضی به رضای الهی باشی و در مقام توکل بایستی . نباید نسبت به خداوند نگاه اعتراضی داشت و از خداوند برای امور پیش آمده چون و چرا کرد بلکه باید به امر الهی گردن نهاد و هر آنچه مقدر شده را بی چون و چرا پذیرفت و مصداق این بیت شد:
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می‌کشد هر جا که خاطر خواه اوست

روایت قابل توجهی از آقا موسی بن جعفر داریم که دو نفر از اساتید بزرگ معاصر ما زیاد این روایت را یادآوری می‌کردند ؛ آیت الحق حاج سید جواد آقا حیدری و جناب علامه محمد رضا حکیمی( طاب ثراه) .فردی در کوچه میرفت و ناگهان با حضرت آقا موسی بن جعفر(ع) روبرو شد و رو به دیوار کرد تا آقا را نبیند و راهش را کج کرد . و حضرت فرمودند چرا راهت را کج کردی؟ فرد پاسخ داد، خجالتم میکشم از گناهانی که مرتکب شدم و شما از آن آگاهید. حضرت کاظم (ع) فرمودند : ملاحظه کارت را بکن اما شما بندگان وقتی گرفتار هستید بیشتر به ما نیاز دارید ،پس رو نگردانید و خود را از ما دور نسازید.
و این یکی از رسوم عاشقی و عشق به بندگی است که انسان در هر شرایطی خود را از خدا و اهل بیت(ع) دور نکند و فاصله نگیرد ،که این خود خسرانی جبران‌ناپذیر است .به امید آنکه عاشقانه بندگی کنیم تا خالص شویم . (نیازمند ویرایش)

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱ تا ۲۱:۴۵
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۱:۴۵ تا ۲۲:۱۵

موضوع:
مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه «علی آن شیرخدا» اثر شهریار

🔹 سرکان، کوچه سادات، کوچه خدمت

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۱۹ جلسه ششم شبهای ماه مبارک رمضان.
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین در قطعه” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیقات افزون‌تر برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
در ادامه تحلیل و بررسی اشعار شهریار در منقبت آقا امیرالمؤمنین(ع) در ابیاتی دیگر ،جناب استاد در مورد این بیت یادآوری نمودند:
آن دم صبح قیامت تأثیر
حلقه‌ی در شد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
استاد شهریار در این مثنوی زیبا و در این ابیات اشاره می‌کند که تمام عالم و جهان هستی و حیوانات و جمادات متوجه حضرت علی(ع) بودند و حتی آستانۀ زمان شهادت حضرت را حس کرده بودند و سعی داشتند علی(ع) را از رفتن به مسجد باز دارند. امامی که تمام عالم هستی از جماد و نبات و جانداران و آسمان و زمین دل در گروه محبت او دارند و عاشقانه او را بدرقه می‌کنند. اما افسوس،که بعضی کوته فکران و عوام درس خوانده، یا مدرک گرفته ، چشم باطنشان کم سوست و شرح صدر و عمق نظر در فکر و اندیشۀ آنها ناکارآمد و آسانترین راه برای آنها انکار است. به جای آنکه در راه شناخت حقیقت کاوش کنند و بیاموزند و زانوی ادب گفتگو بر زمین بگذارند ، شتابزده و درنیافته، مُنکر مجهولات خود میشوند و «مجهولات» خودشان را به منزلۀ «جهل» دیگران می شمارند.
در قرآن کریم در بیان بسیاری از آیات، این نکته تفسیری وجود دارد که مشرکان در برابر آیات الهی و پیامبر خدا ،جز سینه سپر کردن، هیچ ندارند و از خود، تنها تکبر و غرور و خودخواهی در برابر آیات الهی، نشان می‌دهند. به لحاظ شکلی، همین روش در برخورد انکاری با مناقب معتبر و فضائل مسلم پیشوایان الهی نیز به کار گرفته می شود.
و اما در مبحث تاریخ منقبت خوانی ، ذکر شد که پس از آنکه منقبت خوانها توسط حکومت‌های خونریز، محدود شدند و فضائل خوانی که جریانی دروغین بیش نبود در دل تاریخ کم رنگ شد ، و مناقب اهل بیت(ع) وارد حوزۀ شعر و ادبیات فاخر شد و فضائل خوانی خلفا و صحابه، به داستان سرایی و خواندن افسانه های دروغین از داستان گبرکان بر سر کوچه و بازار تبدیل شد ، قوم مغول به سرزمین‌های اسلامی حمله کرده بود و تقریبا در همه جا پیشروی بلامنازع داشت. البته ناگفته نماند که حمله قوم مغول به سرزمین های اسلامی را، حضرت علی (ع) در یکی از خطبه هایش پیشگویی کرده بودند: “منه فی وصف الأتراک:
کَأَنِّی أَرَاهُمْ قَوْماً کَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ [الْمُطْرَقَهُ] الْمُطَرَّقَهُ یَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَ الدِّیبَاجَ وَ یَعْتَقِبُونَ الْخَیْلَ الْعِتَاقَ وَ یَکُونُ هُنَاکَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّى یَمْشِیَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ وَ یَکُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ.
از سخنان آن حضرت؛ در وصف ترک هاى مغول:
گویا آنان را مى بینم که با رخسارى چونان سپرهاى چکّش خورده، لباس هایى از دیباج و حریر پوشیده، که اسب هاى اصیل را یدک مى کشند و آنچنان کشتار و خونریزى دارند که مجروحان از روى بدن کشتگان حرکت مى کنند و فراریان از اسیر شدگان کمترند.”(خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه )
این اِخبار غیبی نیز یکی از منقبت های آقا امیرالمؤمنین(ع) است. زیرا تحقق پیشگویی آن حضرت، ششصد سال بعد رخ داد و طی آن حمله، حکومت بنی عباس ، برچیده شد و مغول ها به بغداد رسیدند و در دارالخلافه، آخرین خلیفه عباسی را کشتند و حکومت به دست ایلخانان مغول افتاد. فروپاشی خلافت عباسی و شکسته شدن شوکت فقیهان متعصب سنی، در مجموع فضای بهتری برای شیعیان فراهم ساخت و نفس راحتی کشیدند.
به دنبال تغییر حکومت و آزادی عمل بیشتر شیعه ، جریان منقبت خوانی جان دوباره گرفت. با این تفاوت که سویۀ مرثیه خوانی در آن پررنگ تر گشت و ذکر مراثی و مظلومیت اهل بیت(ع) ،به صورتی روشن تر در جامعه گسترش یافت و در قالب مرثیه سرایی، حماسه ها و مظلومیت های اهل بیت علیهم السلام بازگو شد و آثار متعددی پدید آمد. از جمله در اواخر قرن نهم کتابی نوشته شد، تحت عنوان “رَوْضَهُ الشُّهَداء”. کتابی به زبان فارسی درباره شهادت امام حسین(ع) و مصائب واقعه کربلا، اثر ملاحسین واعظ کاشفی (متوفای ۹۱۰ق). به احتمال قوی، سبب نامگذاری مجالس عزاداری امام حسین(ع)  در ایران به روضه خوانی، خوانده شدن همین کتاب در این مجالس بوده است. روضه الشهداء سبب شد تا در دوره های پسین، مقتل‌هایی از این دست، بیشتر نوشته شود و در عصر صفویه و قاجاریه که گرایش شیعی داشتند به نگارش درآید.
بدینگونه منقبت خوانی، به ساخت کهن شیعی خود در عصر ائمه(ع) نزدیکتر گشت و مجالس روضه خوانی و ذکر مصائب و مظلومیت اهل بیت(ع) رواج چشمگیری پیدا کرد.

اما جریان جعلی فضائل خوانی که به تقلید از مناقب خوانی شیعیان صورت می‌گرفت و عبارت بود از ذکر فضایل برای خلفای سه گانه، از ریشه بر پایه دروغ و غلوّ نهاده بود، و در نهایت به معرکه گیری و داستانسرایی های دروغین، مثل برخی از «ابومسلم‌نامه» ها منتهی شد که پایه و اساسی نداشتند.
پس از این مقدمه، به ابیات دیگری از مناقب امام علی(ع) در مثنوی شهریار می رسیم که یکی دیگر از فضیلت های بیشمار آن حضرت را یادآور می شود.
روزه‎داری که به مهر اسحار
بشکند نان جوین در افطار
زهد امام علی(ع) از افتخارات بی مانند آن حضرت به شمار می رود که گاهی مقدم بر مناقب دیگر، از آن یاد شده است. ارزش و تاثیر این منقبت به حدی بوده که همواره مخالفان سعی کرده اند تا با آن معارضه یا مقابله کنند به گونه ای که یا در تخفیف و تحقیر فضیلت زهد کوشیده‌اند یا برای خلفای غاصبین، زهد تراشی کرده‌اند. شهریار در این بیت، به هسته اصلی زهد در زندگی امام(ع) که «نان خشک جوین» است تاکید می ورزد و نان جوین افطار را تنها شکننده قفل سحوری علی(ع) در روزه داری اش میداند.
استاد انصاری گزارش زیبایی از این منقبت بزرگ را در کتاب دولت آفتاب، نقل می کند.

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱:۱۵ تا ۲۲
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۲ تا ۲۲:۳۰

موضوع:
مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه «علی آن شیرخدا» اثر شهریار

🔹 تویسرکان، خ امیر کبیر، جنب بیت العباس،

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
_____________

۱۴۰۱/۱/۲۰ جلسه هفتم شبهای ماه مبارک رمضان.
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه ” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت جناب حجت‌الاسلام انصاری.
در ذکر مناقب امیرالمؤمنین(ع) با توجه به ابیات شاعر معاصر ،استاد شهریار در مثنوی «افسانه شب» ، فضیلت ها و منقبت هایی از حضرت بیان شد. اما لازم است گفته شود ، که مناقب اهل بیت(ع) بر روی مبانیی قرار دارد که تا آن مبانی شناخته نشود، رسیدن به درک درست و کاملی از مناقب، امکان پذیر نیست. مناقب اهل بیت(ع) گزارش ها و مفاهیمی هستند که مضامین و محتوایی با خود همراه دارند که «علی المبنا» است؛ به عبارت دیگر، یعنی مناقب، یک سری از آگاهی ها و داده هایی است که تعدادی مبانی از پیشگفته و بررسیده و سنجیده دارد. به گونه‌ای که اگر کسی آن مبانی را نداند، صورت کامل مسئله را در نمی یابد . ممکن است آنرا سطحی ببیند یا به سستی نگاه کند و یا در پی انکار و رد آن برآید.
معمولا آنهایی که با دیده‌ی انکار و یا تحقیر، به مجموعۀ مناقب نگاه می‌کنند در واقع، مبانی و پایه های مناقب را درست درک نکرده اند و فضای ذهنی شان، برای شناخت و درک درستی از منقبت ها آماده نشده است. به خلاف شیعه ای که مبانی توحیدی و ربوبی خداوند و اندیشۀ رسالت و نبوت و امامت را به درستی فهمیده است و لذا این گونه مسائل برایش قابل هضم است.
آنکه مناقب را نمی شناسد، در بیان تمثیلی، به منزلۀ کتابخوانی است که فصول متقدم کتاب مناقب که همان توحید، نبوت و امامت، با خوانش شیعی است را نادیده گرفته و نخوانده است. پس چنین کسانی باید ابتدا، مبانی بحث را بشناسند تا بتوانند به شناخت درستی از مناقب دست یابند. در حالیکه در بیشتر موارد چون افراد از این شناخت مبانی غافل و یا عاجز هستند ، یا مناقب را در نمیابند، یا انکار می‌کنند و یا غلوّ می‌شمارند. البته اکثر آنان از این سه راه، جانب انکار را پیش میگیرند .
بن مایۀ سخن همه منکران ، ادعای جعلی بودن و غالیانه شمردن، بی دلیل مناقب و معجزات است. متاسفانه در این زمینه، در برابر روایات منقول، برخورد گزینشی دارند، مثلاً بخشی از گزارش‌ها که شامل سخنان نسبتا ساده و حتی عوامانه و تهی از منقبت است را بر می‌گزیند ولی روایات معارفی و مغیبات را یکسره طرد می کنند و مدعی می‌شوند که آن وجه غیبی و اسراری و پیشگویانه یا اعجازی از پیشوایان معصوم نیست. در حالیکه دهها سند بر رد این ادعای جزم اندیشانه آنان می توان اقامه کرد. از جمله، حضرت علی(ع) در یکی از خطبه های نهج البلاغه میفرمایند: من علوم و آگاهی‌هایی دارم که بخشی از آن را با همه در میان می‌گذارم ولی بخشی از آن که قابلیت در میان گذاشتن عمومی با دیگران را ندارد، به خواص مورد اطمینان، خواهم سپرد. (بنگرید: خطبه ۱۷۵، نهج البلاغه)
بی تردید، شناخت منقبت ها و آگاهی از آنها، بخش بزرگی از همان علومی است که به خواص از اصحاب و شاگردان داده می‌شود. مناقب «سرّی» است که به برکت اهل بیت(ع) و فضای روزگار، کم کم بعضی از افراد با آن آشنا شدند و شرط اصلی برای درک و باور آن، منوط به داشتن فهم درست از مبانی مقدماتی بحث خواهد بود. منکران چون نمی‌توانستند حقیقت را دریابند ، «ره افسانه زدند» و انکار کردند. آنجا که امثال میرداماد معروف به معلم ثالث(۹۷۰ه.ق-۱۰۴۱ ه.ق) و یا خواجه نصیر الدین طوسی(۵۹۷ه.ق- ۶۷۲ه.ق) که به او عقل حادی عشر (صاحب عقل یازدهم) میگویند، بر حقانیت کلی این مناقب مهر تایید گذاشته و پای اثبات آن ایستاده اند؛ چه کوردلانِ نادانی هستند ،آنان که به دلایل عقلی و تایید صاحبان تعقلی همچون بزرگان دنیای اسلام که خود صاحب مقام و منزلتی در علم یا فلسفه هستند ، دست رد می‌زنند؟
پس مجموعۀ مناقب، بخشی از عظمت جایگاه اهل بیت(ع) است و محتوای مناقب و فضائل ، و همۀ مضمون ها و آگاهی هایی که در این دسته بندی می‌گنجد، از قبیل فضیلتها، جایگاهها، اطوار و احوال معنوی ایشان، و کرامات و اعجازی که بر دست آنان صورت می‌گیرد، مجموعه‌ای، «علی المبنا»یی است. نخست، باید آن مبانی را فهمید تا به فهم درست در مناقب رسید زیرا درجۀ کلاس منقبت، بالا است.
شهریار در یکی از ابیات مثنوی خود به پیچیدگی و رازآلودگی وجود علی(ع) اشاره می کند.
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّ الله است
چنین بود که گفته شد اگر مبانی دانسته نشود ، مقام «سرّالله»ی حضرت علی (ع) درست دانسته نمی‌شود. و نمیتوان به معنی دقیق سرّالله دست یافت. لذا شهریار، تاریکی شب را محرم و آشنای «خدارازی» علی(ع) می داند همین اندازه از رازآلودگی شب می توان دریافت که مقامات علی(ع)، تا چه پایه باید عظیم باشد که سرّالله و راز پنهان خدا نامیده شود.

در روایات مناقب امام(ع) در احادیث اهل سنت نیز از زبان ابوذر(ره) آمده است که گفت: علی الکعبه المستوره، علی(ع) کعبه پنهان خداست.
روایت است که وقتی، حسودان عنود، موجبات آزار و اذیت بسیار برای امیرالمؤمنین(ع) شده بودند. حضرت محمد(ص) که از آزار علی(ع) توسط دشمنان و حاسدان ، صبرشان تمام شده بود ، با ناراحتی و خشم فرمودند: چرا اینقدر علی را آزار و اذیت میکنید؟ و افزودند: «علی ،ممسوس فی ذات الله» است. تاریخ درازی است که شارحان حدیث و بزرگان دین، در درک معنا و مفهوم «ممسوس فی ذات الله» مانده اند و از فهم آن همه عظمت علی(ع) عاجزند. اگر چه در دوران معاصر، برخی سعی کرده‌اند تا «ممسوس» را تصحیف نسخه ای از واژۀ «مخشوشن» بخوانند و خود را از زحمت دشواری معنایابی «گرفته در ذات خداوندی» علی (ع) برهانند!
در شمار مناقب امام(ع) و در بیتی دیگر ، جناب شهریار به مهربانی و کرم بی پایان امیرالمؤمنین(ع) اشاره می‌کند تا یکی دیگر از مناقب اختصاصی و بیمانند ایشان را بسراید:
می‌زند پس لب او کاسه‌ی شیر
می‌کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست

این است مقام و منزلت مردی که جهان بشریت ، هنوز تا به امروز ، به شناخت کامل او دست نیافته است . مردی که حتی در واپسین لحظات زندگی، آن‌ گاه که با فرق شکافته و بدنی مسموم، برایش شیر تازه تجویز شد، قبل از خوردن به ضاربی اشاره می‌کند که اسیر شده است و از فرزندان خود می‌خواهد که با اسیر مدارا کنند. و میفرماید اگر زنده ماندم، خود میدانم با او چه کنم. و به یقین عطوفت و بخشندگی و کرم مولا تا آن حد بود که اگر به شهادت نمی‌رسیدند، آن قاتل را عفو می‌کردند. به راستی که مناقب مولا در یک مثنوی نمیگنجد و باید برای نام بردن هر منقبت، مثنوی هفتاد من کاغذ آورد و به جرات می‌توان گفت باز هم مناقب حضرت امیر(ع) و شناخت ایشان را پایانی نخواهد بود.
جناب استاد انصاری نیز در ابیاتی زیبا ،این عجز و حیرت در شناخت و درک منقبت و فضیلت حضرت علی(ع) را در غزلی به نام ” خراب چشم اویم” به تصویر کشیده اند:

خراب چشم اویم

باز در خیزاب چشمانت دل دریا خراب
ساحل سنگین دل زین موج بی پروا خراب
حالت چشم تو را هر چشمه ساری تشنه است
آبشاران در پی تو تا لب دریا خراب
از نسیم روح تو در سبزه زاران شیون است
هست آیا در عبورت چشم گل تنها خراب؟
تا نمیرد در خیالم یاد آن ایام سبز
همچنان خشکیده سروی مانده ام بر پا خراب
عشق آمد تا کند کار من و دل را تمام
عاقبت هم خویش رسوا کرد، هم ما را خراب
(سایت نگاه تازه، بخش شعر، ۱۸ مرداد ۱۳۹۹)

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 یکشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۱۵
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۲:۱۵ تا ۲۲:۳۰

موضوع:
مناقب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در قطعه «علی آن شیرخدا» اثر شهریار

🔹 تویسرکان، شهرک قائم(عج) پشت اداره گاز،

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۱ جلسه هشتم شبهای ماه مبارک رمضان.
موضوع: مناقب حضرت امیرالمؤمنین در قطعه” علی آن شیر خدا” اثر استاد شهریار

با صلوات برمحمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت حجت‌الاسلام‌انصاری.
جناب استاد در ادامه مبحث و در شرح و تحلیل یکی از ابیات ، به لقب «سرالله» برای حضرت علی(ع) که در جلسه قبل توضیحاتی پیرامون آن بیان شده‌ بود، پرداخته و فرمودند ؛ سرالله بودن وجوه مختلفی دارد و یکی از وجوهش، «علی ممسوس فی ذات الله» است. اهل معرفت برای برآورده شدن هر حاجتی، تکرار ۴۳۲مرتبه از ذکر «سلامٌ قولاً مِن رَبٍّ رحیم، بحق سرّالله امیرالمؤمنین(ع)» را مجرب دانسته اند.
پس تعبیر سرّالله در بیت جناب شهریار ،نشان دهنده، عمق وجودی حضرت علی(ع) و ناشناخته بودن سر وجودی ایشان است. همچنانکه پیامبر(ص) فرموده‌اند: یا علی جز تو کسی مرا نمی‌شناسد و جز من ،کسی تو را نمی‌شناسد.
بحث مقدمی دیگری که جناب استاد انصاری برای مناقب بیان فرمودند؛ این اصل علمی، که منقبت های معتبر یک جایگاه علی المبنایی دارند یعنی مسبوق به یک معانی هستند که باید پذیرفته شده باشد. اگر انسان این مناقب را نشناسد ،با مناقب انبیاء و اوصیاء و مناقب قطعی حضرت امیر(ع) دچار مشکل می‌شود. در روایات متعددی گفته شده : “إِنَّ حَدِیثنا صعب مُسْتَصْعَب،ٌ لَا یحتمله إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ؛ حدیث ما، صعب و مستصعب است، جز فرشته مقرب یا پیغمبر مرسل یا بنده‌اى که خدا دلش را به ایمان آزموده، تاب آنرا نیاورد”.(اصول کافی، جلد اول، کتاب الحجه، ترجمه مصطفوی). نکته مهم در ترجمه متن این است که معنای کلمه ” حدیث” در اینجا یعنی گفتمان ما، جایگاه ما، امامت ما، مقام و منزلت ما. این حدیث معصومین است که مفهوم و محتوایش صعب/دشوار است و فقط این سه گروه می‌توانند بار درک و تحمل آن را به دوش بکشند ولی دیگران نمی‌توانند آن سایه و چتر امامت را تحمل کنند ،با همه شاخه ها و فروعی که دارد.
بر این اساس، مناقب معتبر و مسلم و فضائل قطعی اهل بیت(ع) ،یکی از دلایلی که سبب می شود مورد تحقیر، توهین و یا انکار و عدم تحمل در جامعه قرار بگیرد، ناشی از این است که مبانی آن را نفهمیدند و عَبدٌ امتحنَ الله قَلبهٌ للایمان، نشدند تا باورشان بشود که امام معصوم (ع) چنین مناقبی را دارد و در برابر بدیهیات تردید نکنند و آسوده بپذیرند و برایشان حل شده باشد، تا بتوانند پس از درک علمی، و تعقل آن حقیقت، در فضای شهودی قرار بگیرند و آن را در این مرتبه نیز درک ودریافت کنند. نتیجه آنکه، مناقب در گام اول، نیاز به مبانی دارد و یک موضوع و مفهوم علی المبنا است و در مرحله دوم؛ که برای علی المبنا بودن مناقب باید یادآوری کرد که تفاوت دوگانه در دو سطحی بودن سخنان اهل بیت(ع) است. اهل بیت(ع) گاهی از اوقات به گونه ای از خود سخن گفتند که انسان عادی هستند و گاهی از ائمه چیزی دیده شده، و گزارش شده که تغییر در پدیده های جهان هستی است و نوعی اشراف در عالم هستی در آن است که دست داشتن در عالم تکوین است. همانطور که در نهج البلاغه حضرت علی(ع) میفرمایند:” اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، أَلَا وَ إِنِّی مُفْضِیهِ إِلَى الْخَاصَّهِ مِمَّنْ یُؤْمَنُ ذَلِکَ مِنْهُ. وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ کُلِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِکُ وَ مَنْجَى مَنْ یَنْجُو وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ، وَ مَا أَبْقَى شَیْئاً یَمُرُّ عَلَى رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَهُ فِی أُذُنَیَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَیَّ.
علوم بى پایان امام علیه السّلام:
سوگند به خدا، اگر بخواهم مى توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم، امّا از آن مى ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کافر شوید، آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران راز دار و مورد اطمینان خود مى سپارم.
سوگند به خدایى که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستى سخن نگویم. پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مى شود، و جاى نجات کسى که نجات مى یابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت.”(خطبه ۱۷۵ نهج‌البلاغه،علوم بی پایان امام، ترجمه دشتی)

و اینکه افراد بی سواد و یا کم سواد در فهم‌ مبانی دچار مشکل هستند ،ایرادی از روایات و یا شخصیت‌هایی چون سلمان و…و راویانی،مانند شیخ صدوق و ابن قولویه نیست، بلکه مشکل از عدم درک درست و ضعف در قوه تشخیص آنها است که جهل خود را عین عقل می‌دانند و آنچه را نمیفهمند ،جهل دیگران به شمار می آورند و در طبقه انکار به صورت گستاخانه خود را آشکار می‌کنند.
جناب استاد انصاری در بیان این مقدمات و مفاهیم از مناقب اهل بیت (ع) بیاناتی ایراد فرمودند که کمتر جایی از آنها سخن گفته شده و یا شخصی اینگونه بر آن وارد شده باشد و به بحث و بررسی پرداخته باشد. و اما در مورد شرح و تحلیل یکی دیگر از ابیات جناب شهریار که به آن ملمع( بیتی که یک مصرع فارسی و مصرع دیگر به عربی باشد)
می‌گویند.
درجهانی همه شور و همه شر
ها علیٌ بَشرٌ کَیفَ بشر؟
شور به معنای هیجان، انقلاب و زیر و رو شدن، رسیدن به نقطه انفجار، هیاهو و هر آنچه در اوج قرار دارد .به تعبیری یعنی جهانی که در اوج هیاهو، دگرگونی، تغییرات و ناهمواریها قرار دارد.
شرّ به معنای بدی، رذالت، کفر، معصیت، دزدی، زشتی ،پلشتی و هر آنچه از بدی‌ها و کثافت ها را شامل می‌شود.
و شهریار در این شعر عنوان می‌کند، در این جهانی که همه آشفتگی و هیاهو و پر از بدی ها است ، به راستی علی بشر است اما چگونه بشری است؟ در مصرع عربی، کلمه “ها” به معنای آگاه باش و علیٌ بشرٌ ،یعنی علی بشر است .اما کیف بشر؟ چگونه بشری است؟ ناگفته نماند که در این بیت یک تضمین نیز وجود دارد و آن هم اینکه مصرع عربی از یکی از علمای شیعه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم ،از علمای تبریزی است که یک شعر عربی در مورد علی(ع) سروده است و این شعر یک عنایات معنوی هم پشت آن اتفاق افتاد . در این شعر که اینگونه بود:”«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر” در عتبات عالی عراق در مورد این شعر هم عنایات مشاهده می‌شود و جالب اینکه ،مصرع عربی که شهریار از آن در شعر آورده، از اشعاری است که مانند همین قطعه که خود شهریار سروده، مورد عنایت و توجه اهل بیت(ع) واقع شده بوده و این عجین شدن تا حدودی عجیب است . و این ابیات بیان می‌کنند که هوشیار باش ،علی بشر است اما بشری که محل ظهور عنایات و توجهات خداوند است. جناب دیلمی در کتاب خود به یکی از،فضیلت های حضرت علی(ع) اشاره می‌کند که با احدی مشترک نیست و از آن دسته فضائلی که شخصی نتوانسته داشته باشد و آن جمع بین اضداد است. حضرت امیر(ع) بین فضائل درست در نقطه مقابل هم و بین کمالات درست جدا از هم هستند . حضرت روزها در اکثر روزهای سال ،روزه بودند و شبها به عبادت و کمک به تهیدستان می‌پرداختند و بسیاری از مجاهدت‌ها در راه خدا انجام می‌دادند و جناب دیلمی می‌گوید، این همه زیاد از مجاهدت حضرت گفتم و چطور می‌شود که بین روزه داری و شب زنده داری و این همه مجاهدت جمع کرد؟ حضرت با یک تکه تان جو و خورشتی رقیق و ساده افطار می‌کردند و این نوع تغذیه ، انسان را ضعیف القوه می‌کند، پس چگونه است ،که حضرت قوی ترین آدمها بودند به طوری که در قلعه خیبر را به تنهایی کندند. و یا حضرت دائم درگیر جنگهایی بودند که پیامبر (ص) تحمیل می‌شد و حتی در دوران حکومت خودشان نیز درگیر جنگهای تحمیلی از جمله جنگ جمل شدند(جنگی که دوازده هزار مسلمان کشته شد) ، حضرت بیشتر اوقات در میدان جنگ بودن و کسی که در میدان جنگ با آن همه خشونت سر و کار دارد ،قاعدتا از روحیه ای خشک و خشن و جدی برخوردار میشود، پس چگونه است که حضرت در حسن خلق،گشاده رویی و مهربانی و عطوفت و رقیق القلب بودن ،بی‌همتا و بی‌نظیر هستند؟ تا آنجا که خلیفه دوم به ایشان تهمت زد که علی فردی شوخ طبع است و به کار حکومت نمی آید( در حالیکه خود و دیگر خلفا، نالایق ترین مردم در برابر حضرت علی(ع) و زمامداری حکومت اسلامی بودند) . جناب دیلمی از این اجتماع ضدّین ابراز شگفتی کرده و این منقبت را فقط، منسوب به حضرت امیر(ع) می‌داند. و چه زیبا و به جا است که شهریار بگوید ؛ که علی تو چگونه بشری هست؟ به راستی علی کیست ؟
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

شب دهم ماه مبارک رمضان
سالگرد وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

🔹 دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۲ تا ۲۲:۱۵

موضوع:
بانوی مکه؛ خدیجه کبری(س) برپا کنندۀ اسلام(۱)

🔹 تویسرکان، خ حافظ شرقی، کوچه شهید رزاقی، منزل استاد سید محمد کیایی

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۲ شب دهم ماه مبارک رمضان، تویسرکان
موضوع : بانوی مکه، خدیجه کبری(س) بر پا کننده اسلام. (جلسه۱)

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی پایان و آرزوی طول عمر برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
در این منبر، جناب استاد به شرح و بیان شخصیت والامقام ،ام المؤمنین، حضرت خدیجه کبری، بزرگ بانوی اسلام پرداختند. حضرت خدیجه(س)، همسر گرامی پیامبر(ص) ،شخصیتی که یکی از ارکان برپایی اسلام است. اصل اسلام و مسلمانی و رونق ایمان به واسطه وجود آن حضرت بوده است و نقشی فوق العاده در رشد و اعتلای این آیین آسمانی داشتند.
جناب استاد از روایتی یاد کردند که چهار دهه پیش ،آقای محسن آرمین در مقاله ای در صفحات کیهان به چاپ رسانده بودند. و برای ایشان که به بحث اقتصاد اسلامی توجه داشت، مسئله برانگیز بود. لذا پیگیری کردند و دریافتند، این روایت به لحاظ سندی در کتب متقدمین نیامده ولی در کتب متاخرین ذکر شده است. روایتی که به لحاظ سندی، قوی نیست اما به لحاظ مضمون و محتوا، مؤید به بسیاری از شواهد تاریخی و آیات قرآنی است. این روایت را مرحوم محمد مهدی حائری(۱۳۰۲-۱۳۸۵ ق، عالم و خطیب قرن چهاردهم) در کتاب شجره طوبی آورده است. و روایت این است؛ پیامبر(ص) فرمودند: «ماقام و لااستقام الاسلام الا بشیئین؛ مال خدیجه و شجاعه علی؛ اسلام برپا نشد و برپا نمی ماند، مگر به دو امر؛ دلاوری‌های علی(ع) و ثروت خدیجه(س).» و از آنجایی که جناب استاد انصاری ، در این مسئله که در مورد مال و ثروت حضرت خدیجه(س) ، تأملات اقتصادی داشتند ، در اولین فرصت این موضوع را با جناب علامه محمدرضا حکیمی(طاب ثراه) در میان گذاشتند و ایشان بی درنگ در پاسخ اشکال، به عربی فرمودند ؛ «بماله الممسک ام بماله المبذول؟» (آیا با ثروتی که نگه داشت یا ثروتی که توزیعش کرد؟). بی شک جناب علامه حکیمی(طاب ثراه) با این سؤال که به صورت استفهام انکاری بیان فرمودند، پاسخی روشن و فوق العاده، به چگونگی نقش ثروت حضرت خدیجه(س) در اقامۀ اسلام دادند.
پس باید این‌نکته را بیان کرد که نقش حضرت خدیجه(س) ، نقش برجسته ای در برپایی اسلام است و آن نقش در یکی از وجوهش، هزینه کردی است که در گسترش اسلام و تقویت اسلام و مبارزه با آن فسادها و دشمنی هایی که مشرکان مکه با اسلام داشتند و حضرت خدیجه(س) همه ثروت خود را هزینه کرد.
طبیعی است که یک انقلاب، یک حرکت، یک جنبش و یک بعثت بدون هزینه‌های مالی نمی‌تواند، صورت بگیرد. هزینه ها هم ، بیشتر، هزینه هایی است که صرف مقابله با فشارها، آسیب ها و آزارهایی است که دشمن به جامعه دینی تازه مسلمان متوجه میکرد. از جمله، تازه مسلمان ها مشکلاتی داشتند، زنان و مردان مسلمانی که از خانواده های خود طرد می‌شدند و تامین هزینه های آنها متوجه پیامبر بود و ایشان با کمک حضرت خدیجه(س) به این امر، سامان دادند. آیات قرآن هم شواهد صدق این مسئله هستند .در سوره ضحی :” أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿۶﴾ وَوَجَدَکَ ضَالافَهَدَى ﴿٧﴾ وَوَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَى ﴿٨﴾  نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (۶)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى (۷)
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (۷)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى (۸)
و تو را تنگدست‏ یافت و بى ‏نیاز گردانید (۸)
در تفاسیر بیان شده که پیامبر فرمودند: مرا با مال خدیجه بی نیاز کرد. نقش حضرت خدیجه(س) در پیدایش و تاریخ اسلام، در زادگاهش مکه، بسیار حائز اهمیت است. پیغمبر تا زمانی که هجرت کردند در مکه بودند و تنها همسر ایشان حضرت خدیجه(س) بود. و در سال پایان شعب ابوطالب و محاصره پیامبر(ص) در آن دوران که فشار قریشیان به نهایت رسیده بود ،در هفتم و دهم ماه رمضان ،حضرت محمد(ص) دو یار و حامی بزرگ خود یعنی ،حضرت ابوطالب (ع) و حضرت خدیجه(س) را از دست دادند و پیامبر (ص) آن سال را «عام الحزن» نامیدند. بعد از وفات این دو پشتوانه بزرگ، پیامبر (ص) برای نجات جان خود به امر خداوند ، مخفیانه به سوی مدینه هجرت کردند و در مدینه نیز، تا سال سوم هجری، همسری اختیار نکردند. در طی شانزده سال از دوران بیست و سه سال ، رسالت پیامبر(ص) ، نام هیچ زنی جز حضرت خدیجه(س) در زندگی ایشان حضور نداشت. مقام و جایگاه آن بانو به همراه استقامت و بردباری ایشان ، موجب شد تا استخوان بندی اسلام در این سال‌ها شکل بگیرد و یقینا در همان سالها پیکره‌بندی اسلام محکم شد. برای همین می‌توان گفت که تاریخ اسلام، یک تاریخ مذکر نیست ، زیرا از روز نخست، در شکل گیری و استقامت و محکم شدن پایه های اسلام ،حضرت خدیجه(س) نقش به سزایی داشتند.
برای جامعه شیعه، که به پیروی اهل بیت(ع) ، از هوشیاری کافی برخوردار بوده و آگاهی درستی از طرف اهل بیت(ع) دریافت کرده بود، نقش حضرت خدیجه(س) از همان ابتدا، روشن و آشکار بود و به همین جهت در بسیاری از گفتمان های شیعی، تعظیم، یاد و احترام، بزرگداشت و تکریم این بانوی بزرگوار ، روشن و شناخته شده است.

ولی در جامعه غیر شیعی، چند عامل اجازه نداد که با این بانو به درستی مواجهه پیدا کنند. جهان اهل سنت ، از آغاز ، رویکرد درست و متینی نسبت به حضرت خدیجه(س) نداشت که به برخی از آنها اشاره می شود.
عامل نخست، بی توجهی غیر قابل توجیهی بود که نسبت به بانوی مکه و ادای وظیفه اسلامی، در مقام یادکرد ایشان و شناخت الگوی وجودی ایشان صورت می گرفت. آنچنانکه گویی بخشی از جهان اهل سنت، حضرت را فراموش کرده و از یاد بردند . به عوض در گفتمان شیعی ، نام و یاد آن بانوی بزرگ، به مثابۀ رکنی از ایمان و ولایت محسوب می شده و هر جا از امامی تجلیل می‌شود، بلافاصله در شناسایی وی گفته می‌شود «یابن خدیجه الکبری». حتی در زیارت نامه هایی که برای امامزادگان حتی دورافتاده در هر مکانی ، مجاز به خواندن هستند، نام حضرت خدیجه(س) ،آشکار و روشن است. این سطح از یادکرد، در جامعه شیعه ، همواره حفظ شده است و در نتیجه شناختی که مورد نظر پیامبر(ص) بود در این جامعه رشد و تعالی پیدا کرد. درست به مانند آنچه که هانری کُربَن فرانسوی (۱۹۰۳-۱۹۷۹م، فیلسوف، اسلام شناسی، شیعه شناسی) می‌گوید، بحث ولایت در بقیه فِرَق اسلامی به فراموشی سپرده شده و تنها جمعیتی که حلقه اصلی بحث ولایت را زنده نگه داشته، جامعه شیعه بوده و هست. وگرنه بقیه فِرق اسلامی ، طرح حسنا کتاب الله و طرح قرآن بسندگی که وسط آمد و بعد ضدیت که با سنت پیامبر(ص) صورت گرفت و بعد از آن هم بحث ولایت دیگر مطرح نشد. به همین قیاس می توان گفت که سنت تعظیم و یاد کرد حضرت خدیجه(س) و عظمت ایشان توسط رهبران شیعی در تاریخ اسلام پاس داشته شد. آنچنانکه لازمۀ مواجهه واقعی و خردمندانه با جایگاه حضرت خدیجه(س) است.
عامل دوم که باعث شد ، فِرَقِ دیگر نسبت به حضرت خدیجه (س) دچار رفتار غلط و عکس العمل منفی شوند ، مسألۀ وجود بعضی از زنان در تاریخ اسلامی پس از خدیجه بود. مانند عایشه که به همسری پیامبر درآمد ، حامل نوعی نگاه تنفر آمیز، نسبت به حضرت خدیجه ای که در فشار و تنگنای قریش در شعب ابوطالب وفات کرده بودند ، از روی حسادت داشته باشد. این‌نگاه حسدآلود، پس از درگذشت پیامبر(ص) بیشتر بروز پیدا کرد و به هوادارانش، نیز انتقال داده شد. این عامل، توسط کسانی بکار گرفته شد و جنبه روانی موجود در آن، در واقعه غدیر، شعله ور گشت و در جریان سقیفه، و هجوم به خانه فاطمه(س) نیز مؤثر بود.
عامل سوم، به مواضع سیاسی موجود پس از رحلت پیامبر(ص) مربوط می شد. از آنجا که جریان خاندان پیامبر(ص) با دستگاه خلافت رودررو شده بود، مسائل سیاسی پدید آمد که به آن تنفر کور(عامل دوم) اضافه شد.
موضع گیریهای سیاسی باعث شد در رسانه های عمومی آن روز مثل بازار عمومی مسلمانها، مساجد، خطبه های نمازجمعه، خطیبها، حدیث ها و محدثان و نام گذاری‌های که ممکن بود اتفاق بیفتد ، سبب شد تا نام حضرت خدیجه(س) در فضای موضع گیری های سیاسی موجود، محاسبه شود و در نتیجه با توجه به موضع گیری سیاسی خاندان پیامبر، بر روی نام حضرت خدیجه(س) ، خط فراموشی کشیده شود. زیرا همه تهدیدهایی که برای دستگاه خلافت، ظالمان و جریان انحرافی اسلام وجود داشت، همه آن مبارزانی که در صف اول بودند، منادیانی که دعوت به اسلام و عدالت می‌کردند، به خانه حضرت خدیجه و حضرت فاطمه(س) منتهی می‌شدند. این عوامل سه‌گانه که مطرح شد ،در فراموشی و تا حدودی خاموش شدن نام حضرت خدیجه(س) در تاریخ سدۀ اول اسلامی تاثیر به سزایی داشت. به همین سبب، هنوز نیاز است تا آن بخش از تاریخ اسلامی، بازخوانی شود بلکه حقایق، آشکار گردد .

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

شام دهم ماه مبارک رمضان
سالگرد وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

🔹 سه‌شنبه ۲۳ و چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۱۵
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۲:۱۵ تا ۲۲:۳۰

موضوع:
بانوی مکه؛ خدیجه کبری(س) برپا کنندۀ اسلام(۲ و ۳ )

🔹 سرکان، محلۀ پایین، کوچه سادات، منزل حسین انصاری

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۳ شب یازددهم ماه مبارک رمضان، سرکان
موضوع: بانوی مکه، خدیجه کبری(س) بر پا کننده اسلام. جلسه ۲

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و توفیق روز افزون برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
در منبر قبل جناب استاد در مورد شخصیت و مقام حضرت خدیجه کبری(س) ضمن بیان روایتی، خاطر نشان ساختند که حضرت خدیجه(س) نقشی پر اهمیت در پا گرفتن و قوت اسلام داشتند. سپس به سه نوع مواجهه‌ با یاد و نام حضرت خدیجه کبری(س) ، اشاره کردند.
۱- در خور جایگاه آن بانوی بزرگ و شناخت عظمت ایشان، تلاش لازم از سوی جامعه اسلامی صورت نگرفت و کوتاهی زیانباری در تجلیل از حضرت خدیجه(س) اتفاق افتاد. بخش عمدۀ جامعه اسلامی گرفتار افکار و اوهام گمراه کننده شدند و از شناخت آن بانوی بزرگ و مجاهدت‌ها و تلاش‌ها و زحماتی که در راه اسلامِ نوپا و رنج هایی که برای یاری و همراهی پیامبر (ص) ،متحمل شدند ، به شایستگی یاد نکردند و از ادای حق ایشان، باز ماندند. در این میانه فقط جامعه شیعه به واسطه هدایت و راهنمایی اهل بیت (ع) و از آنجایی که با کلام اهل‌بیت(ع) ،مأنوس بودند ، شناخت شایسته تری از جایگاه ام المؤمنین، حضرت خدیجه(س) و اهمیت شخصیت معنوی آن یافتند.
۲- بخش دوم از این مواجهه عبارت بود از برخورد حقدآمیزی که توسط بعضی از افراد مرتبط با پیامبر(ص) ابراز می‌شد ،که به نوعی حاصل تنفر کور شخصی بود. این ابراز حسادت نسبت به اول بانوی اسلام ، تا به حدی بود که پیامبر خدا را آزرده و ناراحت می‌کرد و ابراز غضب می‌کردند، آن هم پیامبری که دریای عطوفت و مهربانی و بخشش بودند. همین غضب و واکنش حضرت رسول(ص) ، نشان دهندۀ علاقه و احترام و نیز، عظمت جایگاه حضرت خدیجه (س) در نزد پیامبر بود ولی افراد کور باطن ، به دلیل عناد و حسادتی که داشتند ، از پی بردن به شخصیت بی مثال حضرت خدیجه(س) عاجز بودند.
از جمله در جمع همسران پیامبر(ص)، شخص عایشه بود که با تنفر کور و اخلاق ناپسند خود ،اسباب آزار حضرت رسول (ص) را در این زمینه فراهم می‌کرد. محمود ابوریّه ( ۱۸۸۹م- ۱۹۷۰م، نویسنده و محقق مصری) و نویسنده کتاب «شیخ المضیره ابوهریره» که با عنوان «ابوهریره، بازرگان حدیث» به فارسی ترجمه شد ، به پیوند و قرابت احادیث ابوهریره و عایشه اشاراتی دارد. همچنین برخی از پژوهشگران اسلامی به این حقیقت، اذعان دارند که “عایشه به لحاظ شخصیتی، دچار یک نوع رفتار آشفته بود”. نمونۀ آن، رفتاری است که نسبت به حضرت خدیجه(س) فرزندان و نوادگان وی داشت.
خاستگاه برخی از سخنان پیامبر(ص) در مقام بیان شخصیت خدیجه(س) در همین خرده گیری های گاه و بیگاه از سوی حاسدان بود. لذا در فرمایشی چنین فرمود: «أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَهَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا…؛ همانند خدیجه کجاست؟ او مرا تصدیق کرد وقتی که مردم مرا تکذیب کردند و در راه دین خدا دوشادوش من حرکت کرد و با ثروتش مرا یاری نمود.(بحار الأنوار، ج‏۴۳ ، ص۱۳۱)
بعضی از مفسرین به اشتباه و بعضی شاید از روی غرض ، آیاتی از سوره احزاب را که خداوند میفرماید ؛ «ای زنان پیامبر اگر خطا کنید برای شما دو عقاب و اگر ثواب کنید دو پاداش نوشته میشود…» را به گونه ای تفسیر می کنند که گویی این آیات خطاب به همۀ همسران پیامبر (ص) بوده است و شامل حضرت خدیجه(س) نیز می شود. در حالیکه این سوره مدنی است و حداقل ۸ سال پس از وفات بانوی بزرگ اسلام نازل شده است. نزول آیات مربوط به همسران پیامبر که به دوره پس از هجرت پیامبر تعلق دارد نشان می دهد بین حضرت خدیجه(س) و دیگر همسران پیامبر یک کهکشان فاصله از لحاظ معنوی، اخلاقی، رفتاری و حتی شخصیتی وجود دارد. برای نمونه در سوره واقعه آنجا که خداوند میفرماید” وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ” بنا بر بیان علی ابن ابراهیم قمی، مقصود از سابقون/پیشتازان؛ پیامبر اکرم(ص)، حضرت خدیجه (س) و حضرت علی(ع) است. (تفسیر قمی، ج۲، ص۴۱۱-۴۱۲) قرآن کریم در چنین کلاس و چنین درجه‌ای درباره حضرت خدیجه(س) سخن گفته است که به هیچ رو با بیان توصیه گر و توجیه کننده در آیات سوره احزاب ، همخوانی ندارد. تفصیل این قصه در تفسیر آیات یاد شده پیشترها شرح شده است.
۳- وجه سوم در این مواجهه ،آن موضع سیاسی در جهان اسلام بود که سبب می‌شد نسبت به حضرت خدیجه(س) برخوردهای حذفی صورت بگیرد و نام و یاد بانوی مکه، آنچنانکه بایست، مطرح نشود. با روی کار آمدن بنی امیه، تلاش برای محو کردن نام اهل بیت(س) آغاز شد تا آنجا که معاویه دستور داد در خطبه های نماز جمعه و مأذنه ها ، و پس از نمازهای واجب، حضرت علی(ع) را لعن کنند. همینگونه نیز سعی کردند تا نام حضرت خدیجه را محو و کوچک کنند.

بنی امیه آشکارا با خاندان پیامبر(ص) درگیر بودند و حضرت خدیجه(س) ، سنگ آسیای اهل بیت(ع) و بنیان خاندان پیامبر بود و در نگاه نابخردان بنی امیه ، ضروری بود که نام خدیجه(س) مخفی بماند و در پرده فراموشی قرار بگیرد و جامعه با او بیگانه شود ، تا مخالفان اهل بیت به اهداف سیاسی خود برسند. اینگونه بود که وجود مواضع سیاسی سبب شد تا نام ،یاد، مرام و سیره حضرت خدیجه(س) به محاق برود و یا در سکوت و بی خبری قرار بگیرد و از آن بدتر، حتی علیه شخصیت بانو، سخنانی بگویند تا از عظمت و جایگاه و مقام ایشان را بکاهند. در امتداد همین جریانات، بنی امیه دریافتند که چراغ درخشان نام بانوی مکه را نمی‌توانند خاموش کنند، پس از همان افراد کور دل و کور باطن که نفرت کور دشمنی را نسبت به حضرت خدیجه(س) داشتند، کمک گرفتند و شخصیت‌هایی چون عایشه را بزرگ کرده و مطرح ساختند. این در حالی بود که بنی امیه، به شدت زن ستیز بودند و زن ستیزی، خوی و مرامی بود که خلیفه دوم و بخشی از مهاجرانی که با خلفا همراه و موافق بودند، هنوز از دوران جاهلیت با خود همراه داشتند. اینان تاریخ را مذکر می‌خواستند و مبنای کارشان حذف حضرت خدیجه و حضرت فاطمه (س) و نادیده گرفتن نقش تاریخ مؤنث اسلام بود. دستگاه معاویه مدتی به بزرگنمایی و سوء استفاده از عنوان همسری عایشه برای پیامبر، پرداخت ولی همچون دولت عثمان، نتوانست تا آخر با او همراهی کند و بخت سیاسی عایشه به دلایلی در دولت بنی امیه رو به افول رفت. در همان حال، جایگاه اجتماعی و پایگاه مردمی عایشه چنان دچار تزلزل شده بود که وقتی در چاه دسیسۀ بنی امیه افتاد و دست و پا و پهلویش شکست، و مدتی بعد در تنهایی مُرد ، بازتاب چندانی در مدینه نیافت و چندان اهمیتی به خود ندید. اختلاف در سالمرگ عایشه میان ۵۲ تا ۵۸ هجری گواهی بر این مسأله است.
پس از آنان، با روی کار آمدن بنی العباس نیز همان رویه ادامه پیدا کرد. بنی العباس علاوه بر روش بنی امیه در کم رنگ کردن نام و یاد بانوی بزرگ اسلام، در مواجهه از لحاظ سیاسی ، یک کار دیگر صورت دادند . آنان بعد از صد و پنجاه سال از رحلت پیامبر، به ساختن احادیث و تدوین روایات ضعیف، روی آوردند و پروژه تکثیر حدیث در کتاب‌های اهل سنت در دستور کار گذاشتند، تا جایی که در این دوره، هزار و چند صد حدیث از عایشه نقل و ضبط کردند که برای هر درد بی درمانی، از سیاست تا فقه، بکار گرفته می شدند. البته این پروژه در اواخر دوران بنی امیه کلید خورد و در دوران بنی العباس، تقویت شد. تردیدی وجود ندارد که در این دوره ها بنام عایشه، گاهی روایات دروغین و جعلیی ساخته شده که روح عایشه نیز از آنها بی خبر است. مانند حدیث بی سند غزالی از زبان پیامبر(ص) «کلمینی یا حمیرا…؛ عایشه، با من سخن بگو…» که در هیچیک از منابع و طرق حدیثی، وجود ندارد. (علامه سید مرتضی عسگری، احادیث ام المومنین عایشه، ج ۲ ص ۲۵) با چنین شیوه ها در طول تاریخ تلاش می شود که نام و یاد انسان‌های بزرگ را ،که همچون انوار الهی، به زمین نور و روشنایی می‌بخشیدند ، خاموش کنند .

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۴ شام یازدهم ماه مبارک رمضان، تویسرکان
موضوع: بانوی مکه، خدیجه کبری(س) برپا کننده اسلام. جلسه ۳

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت حجت‌الاسلام‌انصاری.
در بحث مربوط به جایگاه حضرت خدیجه(س) و نقشی که در برپایی اسلام داشتند ، بحث بدان جا رسید که بانوی بزرگ‌اسلام ، پس از بعثت، ده سال در کنار پیامبر (ص) با تمام وجود تلاش کردند و همه‌ی دارایی و عمر خود را در راه اعتلای اسلام و مسلمانی گذاشتند. قاعدتاً، جامعۀ اسلامی باید با یادکرد از حضرت خدیجه(س) مواجهه درخورتری می داشت ولی به دلایلی که گفته شد، رویکرد اصلی، شکل دیگری پیدا کرد. از عواملی که در مسئله دخالت داشت ، سه عامل مطرح شد؛ عامل اول ، ناآگاهی و نابخردی بود که نسبت به تاریخ شکوفایی دین و الگوهای دینی وجود داشت. عموما جهان اهل سنت در اینباره برخورد نادرستی از خود نشان داد ، علت آن هم برکنار ماندن آنان از بستر آموزش های پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بود. کسانی که از کلاس انبیاء دور افتاده‌اند ، فقدان عملکردهای درست از سوی آنان طبیعی بود. نتیجه آنکه یاد حضرت خدیجه (س) فراموش شد. شگفت اینکه هنوز هم در جهان معاصر ، بعضی از مبلغان و مفتیان، رویگردانی از پاسداشت تاریخ و گرامیداشت الگوهای اسلامی را، کم و بیش ، ترویج می‌کنند و از روش جاهلانۀ و باطل خود به ادعای مبارزه با شرک و بدعت، دفاع می‌کنند. عامل دوم که ذکر شد ،نفرت کوری بود که در افرادی ، علی الخصوص در خاندان ابوسفیان و از جمع همسران پیامبر، در شخص عایشه وجود داشت که منشأ اصلی آن حسدورزی به همراه اغراض دنیوی، میل به قدرت و امور مادی بود. عامل سوم هم، مواضع سیاسی بود، زیرا برخوردها در دینِ قدرت محور، همواره وابسته به مواضع سیاسی آن است، پس طبیعتاً در محدوده و گسترۀ اجتماعی دین ، مرزبندی سیاسی جدید ایجاد می‌کند و محیط جامعه را تقسیم بندی بیشتری می‌کند. به همین جهت در جریان حکومت خلافت، موضع سیاسی حاکمیت، وارد مسئله شد و به دلیل مواضع سیاسی، نام ،یاد ، مرام و سیره حضرت(س) ،تحت فشار حاکمیت قرار گرفت.
در این میان، برای پیشبرد عامل سوم، نیاز بود تا شکل‌ها و شگردهای متعددی بکار گرفته شود که اولین مورد، این بود که، به نام، یاد و خدمات حضرت خدیجه(س) اجازۀ نشر و گسترش ندهند. دومین مورد که بر اثر موضع سیاسی حاکمیت رخ داد ، ساختن چهره های جعلی بود. بدین منظور در بستر جامعه اسلامی پروژه ای را آغاز کردند که با نام افرادی گره خورد، که اصلی ترین آنها، عایشه بود.
به طور مثال ، طلحه و زبیر که آشکارا با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرده بودند، چون روش حضرت در حکومتش ،بر خلاف روش خلفای ثلاثه، برایشان مجال سوء استفاده نداشت، پنهانی بیعت شکنی کرده و تغییر موضع داده به محضر حضرت آمدند و اجازه خواستند به قصد زیارت مکه ، از مدینه خارج شوند. حضرت نیز بر نیت آنان آگاه بودند و اینکه رفتن آنان ، برای فتنه انگیزی و گفتگو با کسانی مانند عایشه بود که از قبل زمینۀ خصومت با علی(ع) و خانواده پیامبر را در سینه داشتند، لشکری تجهیز کردند و به سمت بصره آمده، و در بصره جنگ و خونریزی بپا کردند و استانداری بصره را تصرف کرده و کارگزارن دولت علوی را کشتند و اعلام موجودیت کردند. به دنبال این جریان، حضرت علی (ع) همراه با لشگری از مدینه حرکت کردند و سپاهیانی را نیز از کوفه برای دفع فتنه گسیل داشتند. در ظاهر این جریان به سرکردگی عایشه بود. در همان ایام، رفتار جنگ طلبانۀ عایشه به قدری محکومیتش آشکار و فاقد وجاهت بود که برخی از همسران پیامبر او را در آن باره سرزنش کردند. حتی حفصه ، دختر عمر، که به خلاف دیگر همسران پیامبر(ص) رأیی از خود نداشت و بیشتر از عایشه تبعیت می‌کرد، تا خارج از مدینه با عایشه همراهی کرد اما در نهایت با گفتگوهایی که با عایشه داشت از او جدا شد و به مدینه بازگشت و همراه او نگشت. مجموع این مسائل به خوبی نشان می‌دهد که رفتار عایشه به نسبت جایگاه همسری پیامبر(ص) زشت و ناصواب بود. و از میان همسران پیامبر، تنها کسی که حاضر به این اقدام بود ،خود شخص عایشه بود که او نیز توسط، کسانی خط‌دهی و کنترل می شد و به دلیل آن نفرت کوری که از خاندان اهل بیت(ع) وجود داشت ، متأسفانه این اقدامات ، شدت بیشتری بخود می گرفت. طبعا عایشه در زندگی خودش ،نقش‌های منفی زیادی انجام داد ،از جمله روایات جعلی، مذمت شخصیت های اصلی نزدیکان پیامبر(ص)، بستن دروغ هایی به پیامبر(ص) و …
در کتب بزرگانی همچون سید جعفر مرتضی عاملی(۱۳۶۴ه.ق-۱۴۴۱ه.ق ،عالم دینی و متخصص تاریخ اسلام و تشیع و سیره نگار شیعه) ،در ارتباط با عایشه و احادیث مربوط به عایشه،در کتاب خود، با اینکه قلمی منصفانه دارد ولی ویژگی هایی برای عایشه ذکر کرده که نویسندگانی از اهل تسنن مانند محمود ابوریه مصری، مطالب و نظریات علامه جعفر مرتضی عاملی در اثر مستند «روایات ام المؤمنین عایشه» را مستدل و دارای

رعایت انصاف می‌داند. در این کتاب خصوصیاتی که برای عایشه ذکر شده ،در شناخت شخصیت عایشه بسار موثر است.
اولین ویژگی شخصیتی عایشه، بحث حسادت است، که این حسادت به تنفر کور و بی دلیل منتهی گشته بود. دوم ، دنیازدگی بود ، که درست نقطه مقابل فرمانی بود که خدا در سوره احزاب به زنان پیامبر(ص) -بعد از خدیجه- داده بود. عایشه،لباس‌های چشمگیری می‌پوشید و در رفت و آمدها، حالت خود نمایی داشت. سوم مال پرستی بود به ویژه کشمکش بر سر زیادتر گرفتن حقوق از بیت المال داشت. به طوری که بعد از عمر، برای آنکه حضرت علی(ع) ، خلیفه نشود به طرفداری از عثمان پرداخت. ولی چون عثمان به خلافت رسید، به مجرد اینکه از حقوق ویژه ای که از بیت المال، خیلی بیشتر از دیگران می گرفت، سهم زیادی کاست و به او نداد و در عوض به حقوق خویشاوندان و وابستگان خودش افزود ، عایشه با عثمان درگیر شد. تا جایی که پس از خطبه های نماز جمعه مدینه، فریاد میکشید، «عثمان را بکشید». به راستی که دستهای سیاست، چه شخصیتی را در برابر بانوی بزرگ اسلام، حضرت خدیجه (س) عَلم کردند؛ بانویی که تمام ثروت و دارایی خود را برای اسلام فدا کرد.
از دیگر ویژگی های شخصیتی عایشه این بود که بسیار گستاخانه و بی پروا با پیامبر(ص) سخن می گفت یا چیزی را به وی نسبت می داد و چندان ملاحظه اخلاقی و عرفی نداشت. مانند ادعای نشستن بر آغوش پیامبر برای تماشای معرکه گیران در کوچه و میدان. به همین جهت، زندگی او عامل نشر مطالب ضعیفی در تاریخ اسلام گردید.
از خصوصیات دیگر عایشه ، که بسیار مهم است ولی کمتر به آثار آن توجه شده است، این بود که هنجارشکنانه اظهار نظر می‌کرد. بخشی از فتواهای ناصواب و نادرست و بلکه زشتی که در جهان اهل تسنن رخداده است ، به واسطه نظرات نسنجیده و شبه فتواهای این زن بوده است. و چه بسیار این حرفهای عجیب و غریب، تاثیر سوء که بر فقه، سیاست و اجتماع اسلامی گذاشته است. مانند فتوای نشر حرمت از طریق شیردهی به بزرگسالان، یا فتوای طهارت لباس از منی خشک شده بواسطه تکاندن آن از جامه، و….
شخص عایشه زودتر از، فرارسیدن زمان مرگش در دل تاریخ مُرد. زنی که بازیچۀ سیاسی در دست صاحبان قدرت شد ، از عثمان گرفته تا معاویه، طلحه و زبیر و حتی پس از مرگ، بنی العباس نیز از او و نام او استفاده کردند تا اریکه بر قدرت حاکم شوند. چه سوء استفاده هایی که به واسطه شخصیت و نام عایشه در تاریخ حدیث و جعل حدیث نیز، به انجام رسید. با همۀ اینها، مرگ این شخصیت زمانی که اتفاق افتاد برای مردم و حکومت ها مهم تلقی نشد و بازتاب اجتماعی در جامعه نداشت. زیرا مردم از رفتارهای او هیچ اثر مثبتی ندیده بودند. از درگیری او با عثمان تا خونخواهی بنام عثمان و جنگ با علی(ع). اما دست سیاست از گذشته تا به امروز ،از عایشه بُتی ساخته اند که حتی سخن گفتن راجع به تاریخ او، به منزلۀ خط قرمزی است که پژوهنده در آن، تهدید میشود. زیرا پروژه حذف و پنهان کردن شخصیت و جایگاه حضرت خدیجه (س) و زهرا(س) در رأس سیاست گذاری‌هایشان است. در برابر این چهره سازی های دروغین، روش علمای بزرگ شیعه از روز نخست با حفظ تقیه، بر مبنای آشکار سازی حقیقت در تاریخ اسلام استوار بوده است.
در اینجا نکتۀ مهم آن است که باید توجه داشت، فراموشی و کم رنگ شدن نام و یاد حضرت خدیجه(س) توانسته و می‌تواند خسارتهای جبران ناپذیری به هویت تاریخی اسلام وارد کند. خدیجه(س) ، بانوی مکه و ملکۀ بطحاء و مادر بزرگوار حضرت زهرا (س)، جایگاهی بس ارزشمند داشت که با ارزش‌های عالی اخلاقی و انسانی عجیین شده بود و از وی شخصیتی فوق العاده ساخته بود که الگوی تاریخی بی مانندی را به بشریت عرضه کرده است.

_____________

‏صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱

نماز زیارت ۲۲
قرائت زیارت ساعت ۲۲:۱۵
سخنرانی ساعت ۲۲:۴۵ تا ۲۳:۳۰

موضوع: عبادت عاشقانه، حاصل سلوک شرعی (قسمت ۳)

🔹 سرکان، محله پایین، روبروی خیابان کمربسته، فاطمیه شهر سرکان

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۵ مجلس فاطمیه سرکان
موضوع: عبادت عاشقانه حاصل سلوک شرعی(قسمت ۳)

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیقات روز افزون برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
در این موضوع که جناب استاد ، در طی دو جلسه قبل نیز به آن پرداختند ،به‌ عناوین زیبایی در عبادت عاشقانه اشاره کردند. ایشان فرمودند ؛ که عبادت عاشقانه محصول سلوک شرعی است. اگر انسان عاشق باشد می‌تواند به سلوک برسد. ماه رمضان، برای انسان عاشق و مومن، اوج قله های سلوک است و آن هم سلوکی که از ماه رجب شروع میشود و در ماه رمضان به اوج میرسد. برای رسیدن به یک عبادت عاشقانه و برای بندگی معشوق پسند، باید به رموز و مفاهیمی دست یافت تا راه رسیدن به قله ها ،سهل تر شود. اولین قدم، در راه عاشقی این است، که عشق را آموخت. عشق مقوله ای است آموختنی که باید انسان برای رسیدن به اوج عشق ورزی با خالق، رسم عاشقی را بیاموزد. انسان با آموختن عشق، یاد میگیرید که عاشقانه بندگی کند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام که شیخ کلینی رحمه الله علیه در کتاب کافی ، روایت کرده است، امام میفرمایند:” بالاترین مردم آن کسی است که عاشق عبادت باشد”. عاشق باید عبادتش ،معشوق پسند باشد و از بندگی خدا لذت ببرد. دومین مسئله در عبادت عاشقانه ، فراهم کردن مقدمات است. باید برای عبادت خالص و از،روی عشق، مقدماتی فراهم کرد. باید فضا و زمان و مکان به گونه ای باشد که خلوت عاشقانه با معبود را به هم نزند. باید انسان خود را از دیگران فارغ کند ،با همین مقدمات ،آهسته آهسته می‌تواند تغییر کند و بشود افضل الناسی که عشق به عبادت می‌ورزند.
سومین مقوله در راه عبادت عاشقانه ، عشق به عاشقان عبادت است. عاشق انسانی بشویم که رسم عاشقی می‌داند و عبادت عاشقانه می‌شناسد .همچون امام متقین، حضرت علی(ع) که محراب عبادت ،زیباتر از،عشق ورزی و عاشقانه راز و نیاز کردن او با معشوق را ندید. اگر انسان ، عاشق مولا باشد، می‌تواند از عبادت عاشقانه او بیاموزد و بهره ببرد. حضرت زین‌العابدین که خود سرآمد عابدان و عاشقان هستند و در عبادت و دعا و بندگی عاشقانه و عشق ورزی ،بی‌ مثال، ایشان نیز، به یکی از فرزندان خود فرمودند: چه کسی تاب دارد که مانند علی(ع) ،خدا را عبادت کند . آنها که عمری عبادت کردند اما از عبادت هیچ نفهمیدند و شکل عبادت را تکرار کردند ، از عشق هیچ درکی نکردند چون با عاشق ،نَرد عشق نورزیدند. حتی صوفیه که به عشق علی(ع) عشق ورزیدند، توانستند در حد و اندازه خود بهره ای ببرند. گاهی عشق های زمینی نیز می‌تواند ،رنگ و بویی از عشق حقیقی به خود بگیرد. سوره یوسف در قرآن ، نماد عشق بازی حقیقی است که از عشق زمینی به عشق آسمانی می‌رسد و عشق رنگی خدایی می‌گیرد. عشق به صاحب الزمان ارواحنا له الفداه نیز،می‌تواند انسان را در سیری عاشقانه قرار دهد. عشق به وجودی حیّ و حاضر که افضل ترین و بالاترین مقام عبادت به ایشان تعلق دارد و در حال حاضر هیچ فردی بر روی کره خاکی در عبادت بالاتر از،مرتبه امام عصر(عج) نمی‌باشد . عشق به این وجود بی همتا ، موجب عشق به عبادت می‌شود. عشق به کسانی که عاشق خداوند بودند، می‌تواند در راه رسیدن به لذت عبادت و قرب الهی ،موثر باشد و سلوک شرعی ،حاصل عبادت عاشقانه است. وقتی وجود انسان شد عشق به عاشقان و اهل بیت(ع) ، می‌تواند عشق به عبادت را نیز درک کند و بهره ببرد. (نیازمند ویرایش)

_____________

صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 جمعه ۲۶ و شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱

سخنرانی ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۱۵
قرائت دعای مبارک افتتاح، ساعت ۲۲:۱۵ تا ۲۲:۴۵

موضوع:
سیاست هدایت در سیرۀ امام حسن (ع)

🔹 سرکان، کوچه سادات، کوچه خدمت، منزل آقای محمد علیقارداشی

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۶ شب سیزدهم ماه مبارک رمضان، سرکان

موضوع: سیاست هدایت در سیره امام حسن(ع)

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت حجت‌الاسلام‌انصاری.
در این موضوع، که به مناسبت نزدیک شدن به شب تولد آقا امام حسن مجتبی(ع) ،جناب استاد بیان فرمودند، به بررسی سیره و روش امام حسن(ع) در جامعه اسلامی پرداختند. استاد اشاره کردند که :” امام حسن مجتبی(ع) ، نه تنها در تاریخ اسلام ، بلکه در جهان بشری ،به مسئله صلح شناخته شده هستند. گرچه این صلح برای خودشان و شیعیان هزینه داشت، اما یک نقطه عطف بشری بود. معاویه عزم خود را جزم کرده بود، که عراق و تشیع را نابود کند ،اما امام حسن (ع) همه سختی ها را به جان خرید و از نقطه سیاسی ظاهری پایین آمدند و حاضر شدند صحنه‌ی سیاست را ترک کنند ،فقط برای اینکه ملتی آن آسیب‌های سیاسی را نبیند. در واقع این رفتار ،سیاست هدایت امام حسن(ع) بود. اگر سیاست ابزاری برای هدایت باشد، یک ملت نابود نمی‌شود. سیاست هدایت یک امر فوق العاده است. وقتی در مورد اهل بیت(ع) گفته می‌شود ساست العباد یعنی سیاست درجهت رساندن مردم به هدایت است ،نه رسیدن به قدرت ، جاه و مقام و نفوذ سیاسی. اگر سیاست هدایت سرلوحه زندگی انسان باشد ، تبدیل به نمونه های عالی همچون امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می‌شود. آقا امام حسن(ع) در سیاست هدایت خود ،از آنچه که شایسته و حق مسلم خودشان بود ، گذشتند و عرصه یک جنگ بی پایان را به صلح تبدیل کردند و صلح ایشان نیز مظلوم‌ترین گفتمان در تشیع است. اگر در جهان امروز اندیشه امام حسن(ع) ترویج شده بود، جهان جای بهتری برای زندگی می‌شد و جنگهای نابرابر وخانمان سوز اتفاق نمی‌افتاد”.
اما آنچه که جناب استاد انصاری پس از بیان این مقدمات ایراد فرمودند ، محورهای سیاست هدایت است . یکی از این محورها، آزاد سازی سیاست است. رهایی از سیاست به این معنا است ؛ که هر چیز،در جای خود و به اندازه خود باشد. امام حسن(ع) در سیره خودشان نشان دادند و جامعه به سمتی سوق داده شد که همه چیز را از سیاست صفر می‌دید. امام این شعله افروخته را متوقف کردند ،حداقل در جامعه شیعه به صورت جدی متوقف کردند ، که جامعه شیعه گرفتار نشود. امام صحنه را عوض کردند و جامعه شیعه فهمید که یک بخشی از،سیاست باید جدا شود.
امام حسن(ع) به یکباره جامعه اسلامی را از این عرصه سیاسی جدا کردند و از ورود به کشمکش غلط جلوگیری کردند. سعی حضرت در این اقدام، بر سیاستی ،متکی بر هدایت انسان بود ، که در این مسیر ،جامعه سیاست زده افراطی را به سمتی برگرداندند که بتوانند به مسائل دیگر نیز،بپردازند. اگر به درستی به جامعه در زمان امام حسن(ع) بنگریم ، در می‌یابیم که قوت جامعه با صلح امام‌، به لحاظ عرصه اجتماعی و جنبه های علمی و معرفتی و تربیت نیرو، وارد دوره درخشانی شد ،که توانست ،محیط و شخصیت‌هایی را تربیت کند که بیست سال بعد ،صحنه‌ی عظیمی چون عاشورا بیافرینند که بزرگترین صحنه در کلاس انبیاء و اولیای الهی است. امام حسن(ع) نشان دادند که شیعه اگر از امتیازاتی گذشت ولی در عوض توانست به بهره های بیشتر و بهتری دست یابد و از فضای ایجاد شده به نتایج والاتری برسد. ناگفته نماند که جامعه اسلام رویکردی واپس گرایانه داشتند و گهگاه به دوران جاهلیت باز می‌گشتند و در زمان امام حسن(ع) ،این واپس گرایی به جاهلیت، بالا گرفته بود. حضرت با هدایت بنیان جامعه، به تثبیت و ماندگاری شیعه و هدایت جامعه به سوی پیشرفت در امور اجتماعی قدم موثری برداشتند و جامعه را تبدیل به جامعه ای پسندیده کردند، که به پختگی دینی رسیده بود و برای ارزش‌های دینی اهمیت قائل بود و مشکلات اجتماعی و گرفتاری‌های مردم را سامان دادند و جامعه شیعه از این سیره امام‌حسن(ع) ،بهره های فراوان برد. (نیازمند ویرایش)

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۷ شب چهاردهم ماه مبارک رمضان ، سرکان
موضوع: سیاست هدایت در سیره امام‌حسن(ع)

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض خدا قوت خدمت حجت‌الاسلام‌انصاری.
در ادامه موضوع ؛ جناب استاد با یادآور شدند که در سیره ائمه(ع) ،هدایت اولین هدف است و تمام فعالیت‌ها و انگیزه های ائمه(ع) حول محور هدایت است. و طبعا سیاست ائمه(ع) نیز تابعی از کرامت انسانی است و تابعی هم از هدایت آسمانی اولیای معصومین(ع) است. و سپس جناب استاد فرمودند که سیره هدایت ،محورهایی دارد و اولین محور ؛ آزادی از سیاست است. امام حسن (ع)سعی کردند پس از قرارداد صلح، جامعه اسلامی را به صورت کلی و جامعه شیعه را به صورت خاص ،از یک افراط در سیاست باز دارند. جامعه اسلامی در مسابقه ای از سیاست وارد شده بود و حدی برای خودش نمی‌دانست. و به همه چیز از زوایه سیاست نگاه می‌کردند. این روش برای بنی امیه خوب بود ولی برای اسلام و جامعه دینی آسیب زا و خطرناک بود. حضرت، سیاست هدایت را در جامعه و افراد نهادینه کردند ولی از بخشی از سیاست نیز، جامعه را جدا کردند ،تا افرادی در جامعه تباه نشوند.
دومین محور مهم در سیره هدایت امام حسن(ع) ، گسترش فکر و اندیشه تشیع بود. تمام آن نیروهایی که قرار بود وارد یک جنگ بشوند ،و صحنه های خونین و کشتار را رقم بزنند ،حضرت با صلح مدبرانه خود، این نیروها را آزاد کردند و به گسترش فکر و اندیشه شیعی واداشتند. امام بعد از آنکه خود را از هرم سیاست جدا کردند ،بلافاصله به مدینه نقل مکان کرده و در مدینه بعد از نماز صبح و تا پاسی از ظهر و حتی عصرها، مشغول بیان مطالب و راهنمایی و گفتمان بودند و به این طریق و با این اقدام فرهنگی در گسترش گفتمان و عقاید و باورهای شیعه نقش بسزایی داشتند. تا آنجا که در کلاس گفتمان ایشان ،نیروهایی شروع به رشد و تربیت کردند که در سال ۶۱ هجری ،توانستند عَلَم عاشورا و مظلومیت امام حسین(ع) را به اهتزاز درآورند و حقانیت شیعه را اثبات کنند. جامعه شیعه با جنگهایی که معاویه تحمیل میکرد، دچار وضعیت فرسایشی شده بود و امام‌حسن(ع) با گسترش،این محور دوم ،به گسترش فکر و اندیشه شیعی با قدرت هر چه تمامتر پرداختند و نشان دادند که سیاست همه چیز،نیست و افراط در سیاست ضد دین است. ایشان به داد تفکر شیعه رسیدند و این زحمات نتیجه داد و آن صحنه بزرگ و عظیم در عاشورا اتفاق افتاد.
سومین محور در سیره هدایت، امام حسن(ع) ، توسعه خدمت است. امام با رسیدگی به وضع جامعه، محرومان ،گرفتاران و سامان دادن به امور مردم، حل اختلافات و مشکلات مردم، رفع فقر و مشکلات اقتصادی و معیشتی افراد جامعه، مددکاری و رسیدگی به نیازهای مردم، به خدمت و گسترش خدمات اجتماعی پرداختند و باری از دوش جامعه زیر ستم معاویه و امویان برداشتند. بی شک یکی از علت‌های شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) ،همین بود که معاویه در برابر محورها و سیره هدایت امام ،عاجز و ناتوان بود و جایگاهی در این محورها نداشت و نمی‌توانست در این محورها نقش خوبی ایفا کند ،فقط سیاست کثیف و افراطی را می‌شناخت و در آن سیره شیطانی قادر به عمل بود . کاش با درک درست و شناخت کامل از سیره و روش ائمه در مقاطع زمانی ، به شناخت بهتری دست می یافتیم و بهره بیشتر و بهتری نصیبمان می‌شد. (نیازمند ویرایش)

_____________

‏صلی الله علیک یا یا اباصالح

🔹سخنرانی

🔹 یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۱

نماز زیارت ۲۱:۱۵
قرائت زیارت ساعت ۲۱:۳۰
سخنرانی ساعت ۲۲ تا ۲۲:۴۰
دعای مبارک افتتاح ۲۲:۴۰

موضوع: عبادت عاشقانه، حاصل سلوک شرعی (قسمت۴)

🔹 سرکان، محله پایین، روبروی خیابان کمربسته، فاطمیه شهر سرکان

@menbar_ansari

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i

_____________

۱۴۰۱/۱/۲۸ شب پانزدهم ماه مبارک رمضان، سرکان
موضوع: عبادت عاشقانه حاصل سلوک شرعی.(قسمت۴)

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیقات روز افزون برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
جناب استاد در بحثی وارد شدند،که تکیه اصلی آن بر روی روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام ،که از زبان گهربار پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. و در این روایت آمده که برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد. این عشق آموختنی است. عشق ودیعه ای الهی است که خداوند به بعضی از انسانها عنایت می‌کند و در وجودشان نهادینه می‌کند. انسان اگر این میل باطنی و عشق به عبادت را در خود ببیند ،باید قدر بداند. از آنجایی که موضوع بحث سلوک شرعی است ،باید گفت ،سلوک غیر شرعی نیز داریم که افراد از راه‌های دیگری ممکن است به این سلوک رسیده باشند ،که ناقص است و خدا را درست عبادت نکرده اند. به طور مثل سماع یک رقص عاشقانه است و پیروان صوفیه برای رسیدن به سلوک تلاش می‌کنند اما این شرعی نیست. سلوک شرعی ،یعنی هر آنچه از دو لب پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و متن و نصوص قرآن فهمیده می‌شود. اگر غیر از اینها بود مردود است.
سومین مورد در راه عبادت عاشقانه ، عشق ورزیدن به عاشقان عبادت و اولیای خدا است، که سبب عشق به عبادت می‌شود. توجه به الگوها و اسوه ها، عشق به عبادت می‌آورد. به همین جهت گفته می‌شود که در نماز بایستی به یکی از ائمه معصومین(ع) توجه پیدا کرد ،که توجه به ائمه (ع) ،باعث جوشش عشق در وجود انسان می‌شود.
چهارمین مورد ،تکرار یا بازخوانی یا خوانش داستان‌ها، سرگذشت ‌ها، حکایات، قصه های معتبر از عبادت عاشقانه اولیای خدا است. خوبان در زندگی های خود داستان هایی دارند و یا حکایتهایی از اولیای خدا که اهل عبادت عاشقانه بودند ،که شنیدن این داستانک‌ها در عشق آموزی و عوض شدن حال افراد بسیار موثر است. یا داستانهای واقعی از زندگی ائمه(ع) همچون حضرت علی(ع)، به طور نمونه؛ بیرون آوردن تیر از پای حضرت در حال نماز، یا امام زین‌العابدین در کنار خانه کعبه، یا خوبانی در عالم مانند مقدس اردبیلی(احمد بن محمد اردبیلی نجفی، معروف به مقدس اردبیلی و یا محقق اردبیلی، عالم و فقیه شیعه در قرن دهم هجری، متوفای ۹۹۳ ه.ق) و … چقدر این داستانها می‌تواند به انسان حس خوبی بدهد. متاسفانه امروزه، دنیای جدید هم هر چقدر بخواهد بی دینی یاد بدهد در قالب داستانک، رمان، فیلم، کلیپ، داستان‌های دروغین وارد می‌شود و در ذهن مخاطب نفوذ می‌کند.
مورد پنجم که در ذیل همین داستان‌ها قرار می‌گیرد(مورد چهارم) ولی با یک عنایت خاصی، و آن مرور سیره و روش الگوهای مربی که به انسان تربیت الهی می آموزد. قرآن در داستان‌هایی مانند داستان حضرت مریم(س) هم داستان عبادت عاشقانه و هم سیره زندگی این بانوی بزرگ را بیان می‌کند. در این داستان ،قرآن از عبادتهای حضرت مریم(س) و ارتباط او با فرشتگان و آوردن مائده های بهشتی در محراب عبادت ،برای ایشان سخن می‌گوید. و سیره زندگی مریم را نیز، نشان می‌دهد. اگر عبادتهای عاشقانه انسان همراه با الگو گرفتن از سیره انبیاء و اولیای الهی باشد، به یقین ارتباط انسان شکل دیگری به خود می‌گیرد. اگر عشق به عبادت باشد ارتباط با امام زمان ارواحنا له الفداه به گونه ای دیگر می‌شود. عشق به عبادت حتی به ماه مبارک رمضان ، جلوه ای دیگر می‌دهد. در تعالیم انبیاء برای عبادت، اهمیت بسیار خاص و جایگاه والایی قائل شده اند و عبادت را در زمره بهترین شغل بیان کرده اند.
رُوِیَ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّی عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ قالَ: کَفی بِالْمَوْتِ واعِظاً وَ کَفی بِالتُّقی غِنیً وَ کَفی بِالْعِبادَهِ شُغُلاً وَ کَفی بِالْقِیامَهِ مَوئِلاً وَ بِاللِه مُجازِیاً
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند: بهترین پنددهنده برای انسان مرگ، بهترین سرمایه و ثروت تقوا، بهترین عمل عبادت، بهترین پناهگاه قیامت و بهترین پاداش دهنده خداوند متعال است.
(بحارالانوار، جلد۷۴، صفحه ۱۳۹) (نیازمند ویرایش)

_____________

کانال واتساپ؛
https://chat.whatsapp.com/FgKYbi1lkbDJomrcfXNczW
کانال تلگرام؛
https://telegram.me/menbar_ansari

بایگانی موضوعات گذشته

یک نظر بگذارید