منبرهای آذر ماه ۱۴۰۱

نگارش در تاریخ ۱۵ دی ۱۴۰۱ | ارسال شده در بخش منبرها | هیچ نظری

منبرهای آذر ماه ۱۴۰۱

◀️ سخنرانی

مجلس تعظیم شعائر اهل بیت علیهم السلام
مناسبت سالگرد خادم الحسین(ع) حاج سید جلال امامی میبدی

و یادبود فرزندش مرحوم سید محمد امامی

◀️ میبد، بلوار امام خمینی، خ آیت ، مسجد جامع کوچُک

دوشنبه ۳۰ آبان تا پنج شنبه ۳ آذرماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۱۵
پس از اقامه نماز مغرب و عشاء

💠 موضوع:
شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
گزارش محتوای منبرها در سایت نگاه تازه و کانال تلگرام و واتساپ
h-ansari.net

لینک پخش زنده در روبیکا
https://rubika.ir/menbar_ansari

_____________

دنباله منبر مسجد جامع کوچوک در ماه آذر

_____________
۱۴۰۱/۹/۱ میبد، مجلس آقای امامی، حسینیه کوچُک. شب دوم
موضوع: شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای جناب حجت الاسلام انصاری.
عنوان موضوعی که جناب استاد انصاری برای جلسات پیش از فاطمیه انتخاب کرده‌اند در جهت آمادگی ذهنی مجالس مذهبی برای درک ایام فاطمیه و تعظیم .شعائر فاطمی است . در موضوع «شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها»، علاوه بر بیاناتی که در جلسه قبل ایراد فرمودند در این جلسه نیز به ادامه بحث پرداختند. در ابتدای بحث  به شخصیت و جایگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره کرده و خاطرنشان ساختند، که فاطمه(س) سومین شخصیت بزرگ در مجموعه آفرینش است. پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، پنج تنی هستند که مورد توجه خداوند بودند و خلقت نوری آنها قبل از همه در عوالم هستی اتفاق افتاده است و عالم وجود از فیض وجودی ایشان بهره برده و تمام عنایات و برکاتی که شامل حال بشر نیز شده است، به واسطه وجود این پنج نور مبارک است. این مطلب یکی از عقاید مهم شیعه و جزء اعتقادات شیعیان است.  حضرت فاطمه زهرا(س) دارای کرامات و فضایل بسیاری است. همانگونه که پیامبر بارها مسلمانان را از شخصیت و جایگاه او آگاه کرده است و احادیث اسلامی در این باره پر شمار است. بخشی از آیات قرآن درباره شخصیت ایشان نازل شده است. مانند سوره هل اتی(انسان)، که سوره ای است و برای عظمت یکی از فضائل وجود ایشان نازل شده است. اگر سوره های دیگری مانند سورۀ کوثر و ضحی، و آیات دیگری مانند آیه نور و آیه تطهیر و آیه اعطاء ، دربارۀ ایشان در قرآن نبود، همان سوره ها اتی برای نشان دادن عظمت و بزرگی جایگاه حضرت صدیقه کبری، کفایت می کرد. ولی در این روزگار، عقاید و اذهان برخی از جامعۀ شیعه را چنان به آفت شبهه ها تخریب کرده اند و می‌کنند که دچار تزلزل درباره حضرت زهرا(س) شده است.
اگر چه در گذشته و حال، بسیار شاهد بوده ایم که رفتارهای مردان و زنان جامعه به دور از الگوی فاطمی بوده است و با اینکه عوامل متعددی در این رویگردانی از الگوی زیبای زندگی حضرت زهرا(س) را می توان سراغ گرفت و بر شمرد، اما از میان همه عوامل، هدف پیکان اولین اعتراض و ایراد در مورد رفتارهای نابهنجار افراد در جوامع، شامل دینداران و روحانیون و فقها می شود، در حالی که چنین نگرشی از بنیان خطا و اشتباه است. زیرا ساختن انسان که از قبیل ریخته‌گری در صنایع نیست بلکه انسان، صاحب قلب و اراده است، و قدرت انتخاب دارد. خواه درست و خواه نادرست. اگر جز این بود، انسان هیچ گاه بیراه نمی رفت، در حالی که حتی در خانۀ پیامبران هم نمی شود انسان ها مثل هم باشند و از یک نوع رفتار و کردار برخوردار باشند. به طور نمونه در خانۀ حضرت محمد(ص) شخصیتی چون حضرت زهرا(س) وجود دارد و هم چنین شخصیتی چون عایشه، ام سلمه هست و حفصه … یا در میان خویشاوندان پیامبر اگر حمزه، سید الشهدای احد هست ، ابولهب نیز هست.
اگر اینگونه فرض کنیم که انسان ها در مواجهه با هدایت ، همانند و در تربیت، شبیه به هم باشند، اساساً در تربیت الهی ، راهی به خطا رفته ایم. اصل مسئله که ما در مورد آن به خطا دچار شده ایم، این است که توقع داریم وقتی الگو نشان دادیم، همه در برابر آن کرنش کرده و مشابه الگو رفتار کنند، در حالیکه این یک باور اشتباه و خطا است. الگوپذیری و الگوبرداری ،شرایطی دارد و برای الگو گرفتن از خوبان شرط‌هایی مهم وجود دارد.
استاد انصاری  اولین شرط این الگوبرداری را با تمسک به آیه ۲۱ در سورۀ  احزاب بیان فرمودند. در این آیه آمده است:«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا» و بر طبق این آیه، فردی میتواند از شخصیت بزرگی چون پیامبر(ص) الگو بگیرد، که پیوسته آرزوی دیدار خدا و امید به روز قیامت را داشته باشد و با این شرط و قبول آن و ایمان به توحید و معاد، می تواند از الگوی بزرگی چون حضرت محمد(ص) بهره مند شود در این آیه از یک فعل استمراری استفاده شده است، برای اینکه پیوستگی و امید داشتن به دیدار خدا و باور به روز قیامت را نشان دهد و این اولین شرط برای پذیرفتن و بهره بردن از الگوی وجودی حضرت محمد مصطفی است. پس اگر بانویی بخواهد از حضرت زهرا(س)  الگو بگیرد باید شرط اول را فراهم کند. زنان ناامید از خدا و مایوس از روز واپسین، نمیتوانند نسبتی با حضرت زهرا داشته باشند و از شخصیت ایشان الگو برداری کنند.

دومین شرط برای الگوپذیری نیز در همین آیه بیان شده است. آنجا که خداوند می فرماید کسی که میخواهد از پیامبر الگو بگیرد باید اهل ذکر کثیر باشد:«وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا». باید به این نکته توجه داشت، شخصی که اهل غفلت نیست، با یاد خدا مانوس است. یکی از مصادیق عالی یاد خدا، نماز است و فردی که نسبت به نماز کاهل باشد نمی‌تواند به این وادی راه پیدا کند. مصداق دیگر ذکر کثیر، تسبیحات حضرت زهرا است. از امام صادق علیه السلام پرسیدند، «مصداق ذکر کثیر که در قرآن به آن امر شده است، چیست؟ و حضرت فرمودند: مصداق ذکر کثیر تسبیحات حضرت زهرا است.».  بی‌دلیل نیست که اهل بیت می فرمایند: ما فرزندان خود را از پنج سالگی به خواندن نماز و از هفت سالگی به ذکر تسبیحات حضرت زهرا مواظبت میکنیم. پس این نکته قابل تأمل است که ذکر تسبیح حضرت زهرا(س)، ذکر کثیر است.
با توجه به شرط دوم در جهت الگوبرداری، شخصی میتواند زهرا(س) را الگوی زندگی خود انتخابا کرده و از آن استفاده کند که بسیار اهل ذکر خدا باشد. اقامه نماز کند و به نمونۀ عالی ذکرکثیر که تسبیحات حضرت زهرا است، عامل باشد. بنابر این، اهل غفلت نمی توانند از حضرت زهرا در الگوی گیری و پذیرش الگو به درستی بهره ببرند و از شخصیت آن بانوی بزرگ ، بهره کامل ببرند، زیرا زهرا حقیقت ذکر و تجسم عالی معناست و کسی که از حقیقت ذکر و درک عالم معنا دور افتاده باشد امکان قرابت و نزدیکی با جلوه های زندگی آن بانوی مقدس را به درستی نخواهد یافت.

_____________

۱۴۰۱/۹/۲ میبد، مجلس آقای امامی، حسینیه کوچُک. شب سوم

موضوع: شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها. 

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و طول عمر برای جناب حجت‌الاسلام‌انصاری. 

در سومین شب از مجلس مرحوم خادم الحسین، جناب آقای امامی، حجت‌الاسلام‌انصاری در ابتدای منبر، پس از نام خدا و یاد یار غایب از نظر، به یکی از مهمترین مناسک و مراسم، برای پاسداشت، گرامیداشت و شوکت اهل بیت(ع) اشاره فرمودند، و آن تعظیم شعائر اهل بیت(ع) علی الخصوص تعظیم شعائر فاطمی است. ایشان با تاکید بر تعظیم این شعائر و ذکر اهمیت آن،  بر این مطلب تاکید کردند، که مردم در برپایی مراسم فاطمی کوتاهی نکنند و خود و دیگران را ملزم بدانند که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، کاری انجام بدهند. با یادآوری و اقدام برای برپایی مراسم، حتی یادآوری به اهل خانه و اقدام در داخل خانه ها، به تعظیم شعائر فاطمی اهتمام بورزند. 

در ادامه، استاد به موضوع اصلی جلسه ، «شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا(س)» گفتند «الگوپذیری از حضرت زهرا و الگو برداری از شخصیت عظیم الهی و معنوی ایشان فقط مختص زنان در جامعه امروز یا دیروز نیست، بلکه تمام مردان و زنان جامعه در همۀ اعصار و قرون می توانند از شخصیت و روش و سیرۀ حضرت زهرا(س) الگو برداری کنند و این تفکر اشتباهی است، که فقط زنان میتوانند از حضرت زهرا الگوبرداری کنند. در حالیکه مردان نیز می توانند از شخصیت این بانوی بزرگوار، در شجاعت، سخاوت، حلم و بردباری، اهتمام برای امور مسلمانان، ادب، تواضع و بسیاری از خصایص معنوی و الهی ایشان، الگوبرداری کنند. اما الگوبرداری از شخصیتهای اهل بیت(ع)، علی الخصوص از حضرت زهرا(س) شرایطی دارد».

جناب استاد انصاری در جلسات قبل دو شرط از شرایط الگوبرداری را با توجه به آیۀ ۲۱ از سوره احزاب، ذکر فرمودند. شرط اول اینکه اگر کسی میخواهد از الگوی حضرت زهرا تبعیت کند، باید به خدا و روز قیامت امیدوار باشد. شرط دوم، اینکه استفاده کننده و تاثیرپذیرنده از الگوی حضرت زهرا باید کثیرالذکر باشد. باید اهل نماز باشد. زیرا نماز جلوه ای از یاد خداوند است.  زبانش با حمد  و یاد خداوند همراه باشد، یاد خدا یعنی اینکه در شب و روز و در لحظات زندگی خود، به یاد خدا باشد و خدا را در نظر بگیرد و برای تمام امورات خود به خداوند توکل کند. انسانی که، ساعت ها و روزها و شبهایش بگذرد، ولی یاد خدا نکند، نمی تواند از الگوی حضرت زهرا بهره برداری کند. به اندازه ای این شرط مهم است که خداوند در آیه ای فرمود:«فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا . پس خدا را آن گونه که پدرانتان را یاد می کنید یا بهتر و بیشتر از آن یاد کنید»(۲۰۰/بقره، ترجمه: انصاریان). خداوند در این آیه به طور صریح از بندگان خواسته است که لااقل، به اندازه ای که از پدر هایتان یاد می کنید، از من یاد کنید. یاد خدا، سراسر خیر و برکت و افاضه است. کسانی که از یاد خدا دور باشند، انسانهای غافلی هستند، که درهای رحمت الهی بر روی آنها بسته می‌شود. اینگونه آدمها راهی به بهره بردن کامل از وجود حضرت فاطمه(س) ندارند.

 و اما سومین شرط که جناب استاد در الگوپذیری و الگوبرداری، بیان کردند، مبتنی بر استنباط از یکی از آیات  سوره مبارکه ممتحنه است. آنجا که می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَهِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید؛ آنان از آخرت مأیوسند همان‌گونه که کفار مدفون در قبرها مأیوس می‌باشند!»(۱۳/ممتحنه، ترجمه: مکارم شیرازی)

متن آیه نشان میدهد که خداوند بر کسانی که غضب کرده، آنهایی هستند که به روز قیامت امیدوار نیستند و به آن باور ندارند. این ویژگی در شرط اول که از سوره احزاب استفاده می شد نیز آمده بود. با این تفاوت در آنجا مایوس بودن از آخرت در خود مخاطبان مقصود بود و در اینجا(سوره ممتحنه) از دوستی با کسانی که امیدی به آخرت ندارند نهی می کند.  بنابر این برای الگو پذیری از حضرت زهرا(س) این شرط سوم که «ترک دوستی و دلدادگی با ناباوران به آخرت» لازم است. در اینجا غضب خدا بر آنان امر مهمی است اما به خودی خود قابل تشخیص نیست. چون در دنیا، امری ظاهری نیست پس باید غضب و خشم خداوند بر آنها را با نشانه ها بفهمیم. و نشانه غضب خداوند این است؛ «مردمی که خدا بر آنها غضب کرده است، نسبت به آخرت مایوس هستند» . بهره این ترتیب ، شرط سوم خاطر نشان می‌سازد، که اگر کسی بخواهد از الگوی اهل بیت و حضرت زهرا الگوپذیری کند، باید مواظبت کند که با هر کسی دوستی نکند و به او دل ندهد. البته این فرمان به دوستی نکردن به این معنا نیست که ترک خوبی کند. یا با انسانها به تلخی ، زشتی و بدرفتاری… برخورد کند که این خود از تعالیم دینی و الهی ما به دور است. ولی فرد دیندار باید در نظر داشته باشد، که شیفتگی و دوستی با مغضوبینِ درگاه خداوند باعث میشود، از بهره های معنوی، از الگوهای عظیم الهی و اولیای الهی باز بماند. فریفتگی به اندیشه و تفکر خداناباور و منکر قیامت و چهره های شاخص آن در عرصه های اجتماعی و ساحت زندگی، در روزگار ما به شدت رواج دارد و تبدیل به نوعی بیماری اندیشگی و الگویی شده است. آیا کسانی که فریفته افکار ملحدانه و شخصیت های مایوس از آخرت شده اند می توانند فرصت الگوگیری مناسب و ارجمندی از زندگی و افکار و روشهای عالی الهی و انسانی حضرت صدیقۀ کبری فاطمه زهرا، سلام الله علیها ، داشته باشند؟ و آیا گناه دور ماندن آنان از مدل زندگی فاطمه(س) فقط بر عهده مجریان حکومت و مبلغان شریعت است؟! در حالیکه خودهاشان با الگوی فکر و زندگی آن بانوی بزرگ، فاصله های نجومی داشته اند؟

به امید آنکه انسان  بتواند هر چه بیشتر و بهتر در راه تعالی روح و اعتلای معنویت از این الگوهای عظیم معنوی، نهایت فیض و بهره  را ببرد.

_____________

۱۴۰۱/۹/۳ میبد، مجلس آقای امامی، حسینیه کوچُک، شب چهارم. 

موضوع: شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها.

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و سپاس فراوان از جناب حجت الاسلام‌انصاری. 

در شب پایانی از مجلس، استاد انصاری پس از یادآوری و بیان سه شرط در شب‌های گذشته، برای شروط الگوپذیری از شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها ،شرط چهارم را نیز بیان فرمودند. سه شرط گفته شده شامل

۱- کسی که میخواهد از الگوی حضرت زهرا تبعیت کند باید امیدوار به خدا و روز قیامت باشد.( برگرفته از آیه ۲۱ احزاب)

۲-استفاده کننده و تاثیرپذیرنده  از الگوی حضرت زهرا، باید اهل ذکر باشد به بیان دیگر کثیرالذکر باشد.( برگرفته از آیه ۲۱ احزاب)

۳- فردی که میخواهد از الگوی حضرت زهرا الگو برداری کند، نباید جزء مردمی باشد، که خداوند بر آنها غضب کرده است و اینها کسانی هستند که به روز قیامت امیدوار نیستند و یاس در قلوب شان لانه کرده است. خداوند می فرماید به این گونه انسان ها دلداده و فریفته نشوید، آنهایی که از آخرت مایوس هستند. اینگونه افراد نمی توانند الگو بگیرند، زیرا تمام خطوط زندگی شان را به شیوۀ غیر الهی برداشته اند.(برگفته از آیه ۱۳ ممتحنه).

قرآن در آیه قبل (آیه ۱۲ از همین سوره ممتحنه) واقعیت دعوت پیامبر(ص) را بسیار زیبا بیان فرموده است که شامل مفاد بیعت پیامبر با زنهای مسلمان است. آنجا که زنها با پیامبر بیعت کردند بر این مبنا که مانند عهد جاهلیت،عامل فساد و تباهی نباشند. «بدین شرط که هیچ کس را با خدا شریک نکنند و دزدى نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و فرزندى را که از آن شوهرشان نیست به دروغ به او نسبت ندهند و در کارهاى نیک نافرمانى تو نکنند، با آنها بیعت کن». بعد از آن خداوند خاطرنشان می سازد، هنگامی که بیعت کردید دیگر فریفته دیگران نشوید چون در عصر پیغمبر، برخی از گمراهان، دوباره هوادار و شیفته رفتارهای دوران جاهلیت می شدند. 

می دانیم که امروز آن جاهلیت به وضع جدیدی در دوران کنونی ظهور و بروز پیدا کرده است. اخلاق و زندگی غربی، پوشش و آرایش و روابط نامشروع، هر روز در حال گسترش است. پس در این زمینه، جامعه شیعه در تربیت فرزندان و خانواده، باید بسیار دقت عمل و دقت نظر داشته باشد. زیرا طبق فرموده قرآن ، همواره کسانی برای گسترش بی دینی های خودشان هزینه می کنند تا مردم را از راه پاکی و ایمان، گمراه کنند و در نتیجه تمام مبانی دینی را به سخره می گیرند.(آیه ۳۱ سوره لقمان) چنین افرادی شرط الگو پذیری را به هیچ وجه ندارند.

۴- شرطهای اول تا سوم از قرآن ذکر شده بود اما شرط چهارمی که جناب استاد بیان کردند، از سنت شیعی و از منبع ارزشمند نهج البلاغه است. آنجا که حضرت امیر در نامه ۴۵ نهج البلاغه بیان فرمودند:«و من کتاب له علیه السلام إلى عثمان بن حنیف الأنصاری و کان عامله على البصره و قد بلغه أنه دعی إلى ولیمه قوم من أهلها فمضى إلیها قوله

أَمَّا بَعْدُ یَا اِبْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْیَهِ أَهْلِ اَلْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ اَلْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ اَلْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا اَلْمَقْضَمِ فَمَا اِشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلاَوَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِی‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ . نامه‏اى از آن حضرت ( علیه السلام ) به عثمان بن حنیف که عامل او در بصره بود ، وقتى که شنید به مهمانى قومى از مردم بصره دعوت شده و به آنجا رفته است .

اما بعد . اى پسر حنیف به من خبر رسیده که مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نیز بدانجا شتافته‏ اى . سفره‏اى رنگین برایت افکنده و کاسه‏ ها پیشت نهاده . هرگز نمى ‏پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى ‏رانند و توانگران را بر سفره مى ‏نشانند . بنگر که در خانه این کسان چه مى‏ خورى ، هر چه را در حلال بودن آن تردید دارى از دهان بیفکن و آنچه را ، که یقین دارى که از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى .

بدان ، که هر کس را امامى است که بدو اقتدا مى ‏کند و از نور دانش او فروغ مى ‏گیرد». جناب استاد انصاری به بند الگوگیری از امام علیه السلام استشهاد کرده و به این فراز از این نامه اشاره فرمودند، که  شرط چهارم،  استضائه با همان روشنی گرفتن از علوم اولیای خداست. نمی توان تصور کرد فردی ادعا داشته باشد که از افکار و اندیشه ها و باورها و بسیاری از رفتارهای خود از اهل بیت(ع) و حضرت زهرا(س) الگو گرفته است، اما استضائه‌ای از انوار آن حضرات نبرده باشد. چه بسیار افرادی که ادعای روشنفکری در دین و یا دین شناسی و بلکه آگاهی می کنند ولی با همراهی با ملحدان خود را از اقتدا به اهل بیت(ع) محروم می کنند. به قول شیخ بهائی ؛ چند خواندی حکمت یونانیان/ رو بخوان تو حکمت ایمانیان. شرط امیرالمومنین در این نامه این است که اگر پیروان و مأمومین، روشنی از امام و پیشوای معصومشان نگیرند، نمی توانند به او اقتدا کنند. آن که پیرو حضرت علی(ع) است باید از نور علی(ع) روشنایی بگیرد. جامعه ای که خطبه های حضرت زهرا(س) را شنید، راه او، گفتار او، فقه او و  بسیاری از انوار الهی او را دید، اما از آن بهره نبرد، از جهت معرفت، انسان هایی تهیدست ، تشنه و گدایانی هستند که تکیه آنان به افکار یکدیگر نیز، مصداق «کوری عصا کش کور دگر شود» میشود. 

سخن پایان و نتیجه گیری از بحث شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها، این است که پیروی از الگوی پیشوایان الهی، متوقف بر اراده فردی است که الگو طلب می کند. زیرا بر اساس معارف دینی، و قطعیات قرآن، هر فردی، مسئول اعمال و رفتار خویش است و باید بداند که بر طبق آیه:«وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ .هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد».(۱۸/فاطر، ترجمه: مکارم شیرازی) با او رفتار و محاسبه خواهد شد. آیات قرآن بیان می‌کند که در قیامت، کس دیگری را به جای او محاسبه نمی کنند. پس باید هر فردی با فراهم کردن شرایط الگوبرداری برای زندگی و دقت نظر کردن در تربیت دینی و معنوی خویش، به روش درست و پسندیده برای اعمال و رفتار خود دست یابد و در استواری پایه‌های ایمان و اعتقادات خود، بر اساس مدل عالی و الگوی پسندیده اهل بیت(ع) به ویژه حضرت فاطمه زهرا(س) تلاش کند.

_____________

◀️ سخنرانی

مجلس تعظیم شعائر اهل بیت علیهم السلام

◀️ میبد، بلوار قاضی میرحسین، محله علی آباد ، منزل جناب سید جواهری

پنج شنبه ۳ آذرماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۱۹ تا ۱۹:۴۵
پس از اقامه نماز مغرب و عشاء

💠 موضوع:
      سه‌گانه ای در تربیت دینی که دولبه و دو کاربردی است.
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
گزارش محتوای منبرها در سایت نگاه تازه و کانال تلگرام و واتساپ
h-ansari.net

لینک پخش زنده در روبیکا
https://rubika.ir/menbar_ansari

_____________

۱۴۰۱/۹/۳، میبد، مجلس آقای جواهری. 

موضوع: سه امر مهم و دوگانه در تربیت دینی.

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیقات روز افزون برای جناب حجت‌الاسلام‌انصاری. 

در این جلسه جناب استاد به یک موضوع تربیتی و البته بسیار قابل تأمل در حوزه روانشناسی دینی و علوم اجتماعی پرداختند، که امروز جای بحث و زمینۀ کاربرد و تعامل بسیاری در بین افراد جامعه دارد. شاید کمتر در بین نسل‌های امروزی و مجالس دینی و حتی جوامع علمی- پژوهشی در مورد اینگونه موضوعات، به صورت مستقل، سخنی به میان آمده باشد. در روزگار ما، چنان انسانها به انواع بازی‌های زمانه و مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی دچار شده اند که تربیت دینی و نقش و جایگاه آن تا حدودی به فراموشی سپرده شده است. در حالیکه تربیت دینی و پرداختن به آن یکی از ارکان مهم رشد و تعالی در شخصیت انسان هاست که متاسفانه در نسل امروز جامعه ایرانی، کم و بیش، مورد کم مهری و بی توجهی واقع شده است. 

به هر حال، جناب استاد بحث خود را اینگونه آغاز کردند:« قصدم از بیان «سه امر مهم  ولی دوگانه در تربیت» با اشاره به بخشی از امور تربیتی موجود در دین اسلام به ویژه «مذهب تشیع» است. اساس دین بر هدف تربیت استوار است و مذهب برای تربیت انسان ها است، تا آنجا که پیش از آنکه جامعه، سیاست و روابط بشری مدنظر باشد، تربیت آدمها هدف اصلی است. به همین جهت خداوند نام کتابش را می گذارد کتاب هدایت و دین برای هدایت بشر معرفی می کند. به همین گونه، مذهب نیز برای تربیت بشر آمده است. بر این اساس ، دین، منشور هدایت و تربیت است تا به جامعه شکل بدهد و جامعه را با این مقوله ها به سامان برساند. 

سه امر مهمی که اکنون در مقوله امور تربیتی دینی مدنظر است، عبارتند از محبت، معاونت و رضایت. اولین مسئله، مسئله محبت است، عشق است و علاقه مندی وافر. عشق امر مهمی در مسئله تربیت و البته یک امر دوگانه است، یعنی مانند سکه دو رو دارد و یک بحث دولبه است که در امر تربیت تا حد زیادی کار آمد است. عشق و محبت یک امر دوگانه است که می‌تواند هم تعالی بخش باشد و هم تنزل بخش. در این باره پیامبر فرمودند: «مَنْ اَحَبّنا کانَ مَعَنا یَومَ القیامَهِ وَ لَوْ اَنَّ رَجُلاً اَحَبَّ حَجَراَ لَحَشَرَهُ اللهُ مَعَه؛ هر که ما را دوست بدارد روز قیامت با ما خواهد بود. حتی انسان اگر سنگی را دوست بدارد خداوند او را با همان سنگ محشور می کند». این روایت نشان می‌دهد که محبت تعیین کننده، اما دارای کارکرد دوگانه است. اگر عشق در جهت درست، اتفاق بیفتد، می تواند از آن نتایج خوبی نتیجه گرفته شود،. بنابر این مهم است که عشق به چه چیزی یا چه کسی باشد. مثلا عشق به اهل بیت(ع) انسان را به درجه ای عالی از تعالی و رشد می رساند.

خوب خوبی را کند جذب این بدان / طیبات و طیبین بر وی بخوان

در جهان هر چیز چیزی جذب کرد / گرم گرمی را کشید و سرد و سرد

قسم باطل باطلان را می‌کشند / باقیان از باقیان هم سرخوشند

ناریان مر ناریان را جاذب‌اند / نوریان مر نوریان را طالب‌اند(مثنوی)

همچنانکه عشق به چیزهای باطل و منفی چنان در رشد شخصیت فرد تنزل و افول ایجاد می‌کند که می‌تواند انسان را به بدبختی و گمراهی دچار سازد. محبت اگر در جهت صحیح و الهی باشد، فرد را آسمانی می‌کند و در غیر این صورت دوزخی بیش در انتظار او نیست. به همین گونه ، عشق به خداوند انسان را به مقامات بالا می رساند.»

 «دومین مورد در این امور سه گانه عبارت است از معاونت و یاری کردن. معاونت و یاری کردن به تنهایی امری مؤثر و تأثیرگذار است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است. در آنجا که می فرماید:«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ. و یکدیگر را بر انجام کارهای خیر و پرهیزکاری یاری نمایید، و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یاری ندهید؛ و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است».(۲/مائده، ترجمه: انصاریان ).

بر طبق همین آیه،  یاری رساندن، اگر در جهت منفی و به دشمنان و حتی در گسترش ظلم و ستم و برای تعدی به وجود انسان ها و هتک حرمت آدمی باشد، نه تنها پسندیده نیست بلکه بسیار ناپسند و اثرات بسیار سوئی دارد. یاری رساندن یکی از آن امور دوگانه و دو لبه ای است، که در هر کجا پسندیده نیست، ممکن است این یاری و معاونت در راه ظلم باشد،اما یاری و معاونت در جهت تقوا و نیکی بسیار امری پسندیده است. پس اموری چون معاونت نیز می‌تواند یک امر دولبه و دوگانه باشد همان گونه که  قرآن امر کرده است تا انسانها در تقوا به یکدیگر و نیکی با یکدیگر معاونت و یاری داشته باشند،اما در راه غلط و در  مسیر بی هدف کنار بکشند و یاری نکند. این دو امر  در تربیت دینی بسیار مهم است».

سومین امری که در تربیت دینی، نقش اساسی دارد و جزء امور دوگانه محسوب می شود، رضایت است که به علت تنگی وقت در این مجلس بیان نشد و شرح آن موکول به جلسات بعد شد و ان شاءالله  جناب استاد انصاری در جلساتی دیگر به ادامۀ آن خواهند پرداخت.

_____________
💠 گردهمایی پژوهشهای دینی ۱و ۲

شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱
ساعت ۱۸:۴۵ تا ۱۹:۳۰

💠 گروههای پژوهشهای دینی ۱ و ۲

خانه شادروان دکتر قاسمی،
پرسش و پاسخ و پذیرایی پس از سخنرانی

موضوع سخنرانی؛
بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه

🍀🍀🍀

🔶 یادآوری؛ جلسه اختصاصی اعضای پژوهش است.

🌐www.h-ansari.net

_____________

یزد، گردهمایی گروه‌های پژوهشی ۱ و ۲، منزل دکتر قاسمی.
موضوع: بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه.

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام و سپاس فراوان از جناب حجت الاسلام انصاری.
در نخستین گردهمایی پاییزی با حضور گروه های پژوهشی ۱ و ۲، جناب استاد انصاری به یکی از موضوعات مهم در حوزۀ تشیع که در این روزها به آن توجه بیشتری باید می‌شد، پرداختند. موضوعی تحت عنوان «بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه». ایشان در مقدمه صحبت‌ خود اظهار داشتند: نگاه من به روحانیت در ذیل مسألۀ اهمیت هویت شیعی، جای میگیرد زیرا روحانیت شیعه جایگاهی عظیم در سپهر تاریخ تشیع دارد و بدون داشتن  شناخت مناسب و همه جانبه از آن، در موضع‌گیری‌های اتخاذ شده راجع به تاریخ روحانیت و جایگاه روحانیت شیعه، خطای راهبردی اتفاق خواهد افتاد. همچنان که اکنون با یک بی توجهی تاریخی و کم مهری و بی مهری اجتماعی شدید با نهاد روحانیت در اصلی ترین جامعه شیعی جهان، مواجهیم. برنامه های دراز مدت در حساب سیاست های جهانی در این مواجهه دخالت دارند که در بعضی سطوح، بر پایه دشمنی آشکار با روحانیت شیعه شکل گرفته اند و با شدت و ضعف ولی به صورت پیوسته با آنها روبرو بوده ایم. روحانیت تشیع با این وجود اگر چه همیشه گرفتار مخالفان سرسخت داخلی و بیرونی خود بوده است ولی در تاریخ خود نشان داده است از چنان قدرت تاکتیکی و طراحی راهبردی برخوردار بوده است که از گذرگاههای خطر ساز، معمولا پیروز و سربلند عبور کرده تا به دوران معاصر رسیده است.
مقدمه اول 
اکنون سالهایی است که جامعه شیعه ایرانی با خطراتی که چنین سرمایه عظیمی را تهدید می کند، مواجه است. در این میان، مهم ترین مساله به چگونگی محافظت و رشد این سرمایه بزرگ بر می گردد. در حالیکه آنچه امروزه در بخشی از جامعه ایرانی و در میان گروه هایی از مردم کوچه و بازار، به عنوان پدیدۀ «عمامه پرانی» در جریان است نمودی از سطوح حرکت های سیاسی در جهت محدود سازی و منفور نمایی نهاد روحانیت ، تعبیر می شود. امری که در تاریخ ایران در اواخر دوره قاجار و پهلوی اول و دوم به صورت منحنی خطی از نقطه شدت و اوج رو به نقطه ضعف و فروکاهی تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ۵۷ به رهبری روحانیت ، موجود بوده و مسبوق به سابقه است. البته در حال حاضر، واقعیت اجتماعی بدانجا رسیده است، که در فضای مخالفان و منتقدان روحانیت شیعه، گویندگان و نویسندگان در فضای مجازی و رسانه ای، در یک فضای دوگانه‌ای بحث و گفتگو در باره موضوع عمامه پرانی را دنبال می کنند. بعضی این روش را کار خوبی می‌دانند اما معتقدند باید بین آخوند بد و خوب تفاوت گذاشت و بعضی دیگر گفته اند که تفاوت گذاری امری عبث و بیهوده است و عمامه پرانی متعرضانه و خصمانه در کوچه و خیابان، امری پسندیده و توصیه شدنی است. حتی برخی از آنان تا آنجا پیش رفته اند که پیشنهادی ارائه می کنند مبنی بر اینکه چون لباس روحانیت خوب یا آگاه -از نظر آنان البته- اکنون به درد جامعه نمی خورد، مانند سلبریتی‌ها که به اختیار خود و علنی پوشش از سربرداشته اند، اینان نیز عمامه از سر بر دارند و مانند آقای شبستری و قابل و… در سالهای گذشته و بنا به دلایل مختلفی که داشته اند ، اینان نیز امروز خودخواسته، خلع لباس کنند. جرات و صراحت پیشنهاد دهندگان چنین ایده ای نشان از عزم جزم برخی از گروهها و جریانهای فکری برای حذف لباس و اساس روحانیت در جامعه شیعه ایرانی دارد. امری که بی تردید بر جوامع دیگر شیعه در عراق و عربستان و لبنان و افغانستان و آذربایجان و… نیز اثر سلبی یا ایجابی خواهد گذاشت.
مقدمه دوم
گویا برخی هنوز باور ندارند که بسیاری از جامعه روحانیت، در هر شرایطی از  مدافعین لباس و عمامه خواهند ماند و همراه با جمعیت کثیری از دینداران شیعه، برای این لباس به عنوان پوشش عالمان دین، احترام قائل هستند. همچنانکه بعضی هنوز نمی دانند که ارتباط روحانیت با لباسش، فراتر از ارتباط علمی و تاریخی و اجتماعی و حتی ایدئولوژیکی است. ارتباط بسیاری از روحانیون با این لباس، ارتباط معنوی است. متاسفانه برخی مانند آقای امیر ترکاشوند که مجهولات خود را بجای معلومات پر نویسی و منتشر می کنند و همواره در پی دست و پا کردن مستندی برای هر سخن شاد و عامیانه ای بر می آیند که به ذائقه شأن خوش آمده است، این روزها مجهول نویسی تازه ای کرده و نوشته است، عمامه نوعی دستار است که جزیی از لباس عربی است که روحانیت می پوشد و هیچ ریشه دینی ندارد. همان دستاری که معاویه و عمرو عاص و شمر و ابن ملجم هم می پوشیدند!؟ اگر گوینده مطالعات منظمی در تاریخ البسه اسلامی می داشت و با تاریخ تشیع و حدیث آن آشنایی بهتری کسب می کرد، می دانست که اگر عمامه، دستار عمومی همه مردم می بود پیامبر نمی فرمود: «عمامه ها، تاج های ملائکه هستند».
همچنین روایاتی از سیره امیرالمومنین علیه السلام و… حتی امام حسین علیه السلام در صحنه کربلا را به یاد بیاورند که در مورد به سر گذاشتن عمامه یا بستن آن حتی بر کلاهخود اصحاب بوده است و نیز روایاتی که در زمینه پوشیدن آن وجود دارد، در می یافتند که روحانیت در پوشش و لباس نیز متکی به متن و سیره مستمر اصحاب خود می باشد. گذشته از آنکه ارتباط روحی و معنوی روحانیت شیعه با لباس رسمی به ویژه عمامه، مسأله ای فراتر از سقف استدلال هاست. داستان علامه طباطبایی در باره زمان عمامه گذاری ایشان برای بیان حقیقت نزد اهل بصیرت کافی است. که البته مجال نوشتن آن در اینجا نیست.
این اندازه از بیان دو مقدمه برای ضرورت طرح موضوع  بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه کافی است تا پویندگان مسائل اجتماعی و تاریخی و مطالعه گران سنت و نهادهای دینی را به تأمل و تفکر بیشتری وادار کند هر چند ما را با این بحث های روزهایی و با طرح سست و سیاسی عامیانه ، کاری نیست.
ماهیت و تاریخ سیاسی روحانیت
در این بحث، به تاریخ اسلام و تشیع باید مراجعه کرد، سپس در نهایت مطالعات با استفاده از تاریخ معاصر شیعه، وضعیت کلی نهاد روحانیت را به درستی مطالعه نمود.
نیاز چندانی به تذکر این نکته نیست که روحانیت شیعه تاریخی بلند دارد. روحانیت شیعه ، علی الخصوص از قرن دوم هجری به بعد، در عصر حضور ائمه(ع) شناخته شده و مورد مراجعه شیعیان و غیر آنان بوده اند و به آنها  به عنوان فقیهان یا محدثان اهل دین و به صورت متعین تر ، به عنوان عالمان دینی نگاه می شده است. همچنان که هنوز هم به افراد این نهاد، عالمی دینی گفته می شود و کاربرد فراوان دارد. در قرن دوم اهل بیت(ع) به پیروان خود دستور مراجعه به عالمان دینیی می دادند که واجد علوم آنان بوده اند. تعبیر ائمه درباره علمای شیعه ای که دارای مقامات علمی و تقوایی مناسب بوده اند ،  چنین بود که آنان را ثقه یعنی مورد اعتماد خود می خواندند. این نامگذاری در قرن سوم به صورت «ثقه الاسلام» در بارۀ شخصیت های طراز اول شیعه، همچون ثقه الاسلام کلینی (ره) استعمال می شد. شیوه اهل بیت(ع) در تأسیس و تقویت این نهاد لمی دینی فوق العاده تأثیر گذار و بسیار ستودنی است. سفارش ها و توصیه های مکرر و مؤکد ائمه(ع) که از اواخر قرن دوم شدت گرفته بود در قرن سوم، سبب قدرتمندی و ثبات این نهاد ارزشمند در برابر قدرت سیاسی حکومت های وقت و علمای وابسته به آنان شده بود. از اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم که پایان حضور ائمه در بین مردم است و نزدیک به عصر غیبت می شویم، ائمه معیارها و  چارچوب هایی را بیان کردند که این نهاد دینی را بسیار قدرت بخشیده و توجه مردم را به این نهاد دینی به عنوان رابطان میان دریافت دینی و ائمه و پیشوایان معصوم، معطوف کردند و  احادیث و روایات بسیاری در مورد ارتباط با عالمان دین در این دوره ثبت و نشر گردید. برای نمونه؛ در حدیثی معیار و بلند، امام حسن عسکری(ع) دراین باره فرموده بود: «… وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ…»؛ «هر یک از فقها که بر نفس خود مسلّط باشند و دین خود را حفظ کنند و با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است که از او پیروی نمایند»(وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۱، ح۳۳۴۰۱). بیان حدیث ،به دلیل لام انتفاع در «فللعوام» نشان می دهد که از دیدگاه ائمه(ع) به سود و حق عمومی جامعه شیعه است که از چنین عالمانی تقلید کنند. اما متاسفانه بعد از دوازده قرن، برداشت ذهنی مردم جامعه را به جایی سوق داده اند و به سطحی رسانده اند که چنین تقلیدی را که بر پایه آگاهی است و  مربوط به پیوند افراد جامعه با یک نهاد قدرتمند علمی دینی است، به مثابۀ یک تقلید کورکورانه نمایش داده اند که سبب گریز از چنین نهاد ارزشمندی شده است. در حالیکه این نهاد تعهدگزاردینی بیش از چهارده  قرن است که استوار ایستاده است.
نگاه دقیق تاریخی نشانگر آن است که در بسیاری از حکومت ها نهاد روحانیت حضور داشته است، مانند حکومت آل بویه که فقط ۲۰ سال، صدراعظم این حکومت، یکی از عالمان بزرگ شیعۀ آن عصر، صاحب بن عباد است. همزمان شیخ صدوق بهترین همکاری را با دستگاه حکومت دارد. دیگر بزرگان شیعه مانند شیخ مفید و سید مرتضی، نیز با آل بویه همکاری نزدیک و روابط سیاسی آشکاری را اعمال می کنند که در عصر غیبت گوی حکومت را از دست دشمنان ربوده‌اند. سید بن طاووس با حکومت ایلخانان روابط سیاسی و دیپلماتیک شیعی دارد. کمی پسینتر، به  خواجه نصیرالدین طوسی میرسیم که گویا همه قدرت مغول ها در سرزمین های اسلامی را قبضه خودش کرده است در حالیکه او نیز جزئی از روحانیت شیعه است.
کسانی چون علامه حلی و دیگران… از علمای شیعه در آن دوران هستند که با همه دولت ها ، حتی دولت غیرشیعی، تماس ، فعالیت و تحرکات سیاسی داشتند که در برخی از آن تحرکات دشمنان را نیز در بازی سیاست مات کرده اند.
از دوره صفویه به بعد دلیل حضور چشمگیر عالمان شیعه در عرصه سیاسی و حضور آنان در بالای هرم سیاسی قدرت در ایران، به یادآوری جایگاه امثال شیخ بهایی ، میرداماد ، علامه مجلسی و محقق کرکی و…نیاز چندانی نیست. کدام تاریخ خواندۀ بی غرضی است که جایگاه سیاسی عالمان شیعه در این دوره از تاریخ ایران را نداند؟ به همانگونه که حضور سیاسی عالمان دینی تا عصر قاجار ادامه داشته است.
شهید مطهری کتابی تحت عنوان «نهضت های اسلامی در صدسال اخیر» دارد. ایشان در این کتاب وقتی درباره تاریخ معاصر ایران می نویسد، همه چیز با سید جمال الدین اسد آبادی  شروع می شود. سپس از انقلاب مشروطیت، بزرگترین و اولین انقلابی که به سبک انقلاب فرانسه در شرق اتفاق افتاد یاد می شود که رهبران اصلی و تئوریسین ها و فعالان مهم آن از چهره‌های سرشناس روحانیت، تشکیل می شد، امثال آخوند خراسانی و میرزایی نایینی. پیش از انقلاب مشروطه، نهضت تنباکو نیز وامدار فتوای روحانیت شیعه بود و آن نیز توسط همان نهاد برپا شد. می شود ادعا کرد در صد سال اخیر هیچ نهضت سیاسی قدرتمندی در ایران و بلکه عراق نمی شود یافت که همه یا بخش بزرگی از آن بر دوش روحانیت شیعه نبوده باشد. حتی در عصر قاجاریه، در جنگ با روس‌ تزاری نیز فتوا و حضور مجتهدین و روحانیون آشکار بوده است اگر چه از نظر خرده گیران، نقدهای ناروایی نیز بر آن حضور و فعالیت، وارد شده است.
از زاویه دیگری نیز به حضور سیاسی مداوم روحانیت در تاریخ ایران می توان نگریست و آن آمار شهدای روحانیت شیعه است که در این زمینه،  ارزش استنادی قابل ملاحظه ای دارد.  اولین کتابی که علامه امینی بر مبنای هوشیاری و آگاهی در زمینه هویت شیعی نگاشت ، کتابی تحت عنوان «شهداء الفضیله» بود. این کتاب که به فارسی نیز ترجمه شده است، منبعی معتبر پیرامون شماری از شخصیت ها و بزرگان از روحانیون شیعه است که در مقام دفاع از حقوق مردم و مظلومیت و محرومیت آنان و نیز آرمانهای دینی و ارزش های اسلامی در برابر قدرت های مستبد تاریخ ایستادگی و مبارزه کرده و به فیض شهادت در راه خدا دست یافته اند. نهاد روحانیت که با  ائمه(ع)  تا به اینجا رسیده، چه رنج های زیادی برای برپایی حاکمیت اسلامی و تسلط اسلام بر دوش کشیده است. در دوره معاصر، روحانیت در حوزه سیاست نیز تلاش های بسیاری را انجام دادند همانطور که در دوره قاجاریه، مبارزه با روسیه، قبل از آن مبارزه با عثمانی چه بسیار مبارزه های طولانی کردند. اولین مرتبه ای  که کشور ایران به حاکمیت بر جغرافیای سیاسی و یکپارچۀ خودش رسید، به برکت و کمک همین روحانیت بوده است. تمام این حرکت ها ، همگی در حوزه سیاسی صورت گرفته است. بنابر این سخن گفتن از عدم ورود روحانیت شیعه در سیاست ، با ماهیت این نهاد دیرپای شبی ناسازگاری دارد و ناممکن است. محمدرضا کلانتری در کتابی که اخیرا به زبان انگلیسی چاپ کرده است و حاوی پژوهشهای وی در مقطع پایان نامه دکتری اوست، معتقد است که «دسته‌بندی روحانیون به «فعالان سیاسی» و «کناره‌گیرندگان از سیاست»، ساده‌انگارانه و ناشی از عدم فهم عمیق و مواجهه نزدیک با شبکه روحانیون و مجتهدین است. کلانتری از خلال مصاحبه با بیش از ۶۰ تن از روحانیون و سیاستمداران کلیدی و اثرگذار در ایران، عراق و لبنان تلاش کرده است تصویری دقیق‌تر و جزئی‌تر از نقش مجتهدان و شبکه روحانیون در تحولات سیاسی-اجتماعی این سه کشور ارائه دهد. به اعتقاد کلانتری، تفاوت نوع مداخله یا عدم مداخله مجتهدان در مسائل سیاسی جامعه خود، متأثر از دیدگاه‌های دینی و اعتقادی ایشان نیست بلکه تابعی از چارچوب فرصت‌ها و امکانات سیاسی‌ای است که هر مجتهد در هر زمینه و زمانه با آن مواجه شده است.» (اینجا)
تاریخ سیاست در جهان اسلام، با نهادی روبروست که در خونبار ترین شرایط ، ساختار اجتماعی اش را به خوبی محافظت نموده و میدان کنشگری سیاسی را برای خود همواره فعال نگه داشته است. آیا نهاد روحانیت که  انگلستان و وهابیت در یک قرن و نیم گذشته، با همه تلاشی که بکار گرفته اند، خوشبختانه نتوانستند ریشه‌های آن را قطع کنند و شاخه های سبز آن را بخشکانند، حالا چگونه است که عده‌ای مدعی تشیع ، کورکورانه و با بکارگیری روشهای متعددی از خشونت ، تهدید و جنگ روانی و با تهییج مردم و سوء استفاده از ناآگاهی سیاسی آنان، به خیال برچیدن این نهاد دیرپای مستحکم هستند؟ بخشی از این رفتارها ناشی از این نقیصه است که جامعه شیعه ایرانی، از اصول مبانی مذهب و نهاد اصیل روحانیت، دور افتاده است و نسبت به جایگاه آن دچار فقدان حافظه و آگاهی تاریخی گشته است. همچنانکه بخش عمده ای از این نوع افکار ستیزه گرانه به سبب تخریب اذهان رخ می دهد.
ابتدا با سوء استفاده از نقطه ضعف های موجود، و خلأ رسانه های مذهبی قوی، و عملکرد مخرب جمعی ، افکار نسل های جوانتر را با انواعی از مغالطه و مجادله و فریب ها گمراه می‌کنند و بعد از آن که نگاه به جامعۀ روحانیت، یک نگاه غیرفنی و غیر اصولی شد، با تحریک احساسات مردم، زمزمه هایی برای تضعیف جایگاه یا حذف آن آغاز کنند بلکه بتوانند کاری را که وهابیت انگلیسی و پهلوی آمریکایی از عهده انجامش بر نیامدند اینبار به دست طیفی از دین گریزان و سنت ستیزان به پایان برسانند. با آنکه اسطورۀ تاریخی ، حاصل از جایگاه الهی آن ، وقوع چنان سرنوشتی را ناممکن  می سازد.
سپس جناب استاد انصاری ادامه بحث در مورد تاریخ شیعه و جایگاه و اهمیت حضور روحانیت شیعه را به جلسات بعد موکول کردند و به پرسش های حاضران پاسخ گفتند.

_____________

◀️ سخنرانی

مناسبت درگذشت مرحوم حاج جواد تقوی

◀️ یزد، خیابان امام خمینی(ره) مسجد برخوردار

دوشنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۸:۳۰ تا ۹ صبح

💠 موضوع:
زینب ، تکرار و تکثیر الگوی فاطمی(سلام الله علیهما)

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
گزارش محتوای منبرها در سایت نگاه تازه و کانال تلگرام و واتساپ
h-ansari.net

لینک پخش زنده در روبیکا
https://rubika.ir/menbar_ansari

_____________

۱۴۰۱/۹/۷، یزد، مسجد برخوردار، مجلس آقای تقوی.
موضوع: زینب سلام الله علیها، تکرار و تکثیر الگوی فاطمی.

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی پایان خدمت جناب حجت‌الاسلام انصاری.
با توجه به نزدیکی میلاد با سعادت بانوی بزرگ اسلام، عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، جناب استاد انصاری به موضوعی مرتبط با قهرمان کربلا ،که در امتداد مباحث گذشته خود در سالیان قبل بود، تحت عنوان «حضرت زینب سلام الله علیها، تکرار و تکثیر الگوی فاطمی»، پرداختند.
استاد انصاری، در بیانات خود به این نکته مهم و قابل تأمل اشاره کردند و فرمودند: «وجود گرانقدر حضرت زینب(س)،  تکرار و تکثیر حضرت زهرا سلام الله علیها است. با انتخاب این موضوع ، خواستم دیگران را بیشتر به این امر توجه دهم که   موضع‌گیری حضرت زهرا(س) در زندگی حضرت زینب(س) تکرار شده است. الگوها به خودی خود ،زیبا هستند اما اگر به تکرار نرسند، برای جامعه، فایده مهمی نخواهند داشت. اگر قرار بود الگوی حضرت زهرا(س) که بی مانند است و هیچ کس به قیاس با ایشان نمی‌رسد، که مدل برتر و برین است، اما اگر قرار بود در هجده سالگی به شهادت برسند و شبانه دفن شوندو دیگر تکرار نشوند، به یقین همان شبانه در دل تاریخ پنهان مانده بودند‌. عظمت حضرت زهرا(س) این است که اولین الگویی که مدل ایشان را تکرار میکند، و عظمت جامعه اسلامی است، دختر بزرگوارشان حضرت زینب(س) است. مهم ترین الگوی بازگو کننده، زینب(س) است، اما مهمترین بخشی که اهمیت دارد، که از، جنسیت زنانه فاطمه(س)، یکی مانند فاطمه و مطابق با فاطمه، عمل کند، که چشم جهانیان را خیره می‌کند. اما متاسفانه ما این تکرار الگو را در برهه‌ای از زمان، درست نشناختیم. شاید بشود گفت در طول ماه‌ها و سالها، سوگواری امام حسین (ع)، برپا می‌شده و تعزیه های، حسینی سرپا بوده است، اما متوجه نبودیم که این تعزیه ها و سوگواری‌ها بدون عنصر وجودی زینب(س) برپا نمی‌شود و تاریخ کربلا، همرا با زینب است. کربلا از آغازش تا به شام، هم حسینی است و هم زینبی. یک جا حسین(ع) سخن می‌گوید، و زینب در خیمه ها، با سکوت نظاره میکند. یک جا سر بریده سکوت کرده و زینب(س)، سخن می‌گوید. یک جا حسین(ع) در میدان نبرد و شمشیر می‌زند  است و در جای دیگر  زینب(س)، شمشیر زبان از نیام بر می‌کشد و سخن می‌گوید. اما در جامعه سستی هایی صورت گرفت و به این نقش و جایگاه حضرت زینب(س)، کمتر توجه شد تا اینکه  در بخش روشنفکری اهل سنت در مصر و پایتخت آن قاهره، افرادی پیدا شدند و نگاه تازه ای به حضرت زینب(س) انداختند و جامعه شیعه کم کم متوجه شد که به یکی از رویه های مهم در شخصیت و عظمت حضرت زینب(س) ، در طول سال‌ها پرداخته نشده است و علمای شیعه کوتاهی کرده اند، تا اینکه در شمال آفریقا، نوشته هایی تحت عنوان ‌« زینبیات»، به نگارش درآمد و این حرکت در مصر باعث شد تا جامعه شیعه دوباره به حضرت زینب(س) بپردازد».
جناب استاد  انصاری در یکی از سروده های خود به این مطلب مهم که از مصر این توجه چشمگیر آغاز شد و نویسندگان برتر مسلمان و حتی مسیحی به شخصیت و جایگاه با عظمت، بانوی بزرگ حماسه ها پرداختند، اشاره کرده اند که در ذیل سروده ایشان آورده می‌شود:
«سرافراز سربدار

بانوی کربلا
آنگونه زندگی را
که تو زنده زنده زیستی
دشمنان مسلمان نمای تو
نیارستند تا بنگارند
و دوستان بسیاری،
سراسیمه‌ات دیدند
شکسته نوشتند
و زارت انگاریدند
شگفت آنکه
بخشی از تاریخ
تو را دید اما باز نگفت
و بخشی تورا
آنچنانکه خود بود
می گفت و می شنود
تا آنکه معجزه ای
دوباره،
از نام تو رخ داد
از مصر تا خراسان
و قلم‌هایی به جنبش افتاد
اندیشه هایی رخ داد
و قلمروهای تازه ای فتح شد
از ساحل نیل تا فرات
و تا مرزهای آنسوی هرات
انگار زینیات تو بود
که در دشتی به وسعت ادبیات
می شکفت
دیگر اکنون سالهاست
قهرمان «بنت الشاطی»
الهه مهربانی «الشرقاوی»
پیامدار خون حسین(ع)
در کلام آتشناک «شریعتی»
انسان شکوهمند «الحیات»
و فریاد بلند «آنتوان بارا»ی مسیحی
و…
هیچکس نیست، جز نام و یاد تو…»(انصاری، ۲۹ بهمن،۱۴۰۰)
_____________

فرارسیدن ایام فاطمیه اول و تجدید حزن اهل بیت علیهم السلام را تسلیت می گوییم

_____________

💠 دومین گردهمایی پژوهشهای دینی ۱و ۲
با یادی از مداح اهل بیت(ع) سید صادق شیخ الاسلامی

دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱
ساعت ۱۸ تا ۱۹

💠 گروههای پژوهشهای دینی ۱ و ۲

خانه شادروان دکتر قاسمی،
پرسش و پاسخ و پذیرایی پس از سخنرانی

موضوع سخنرانی؛
بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه (بخش دوم)

🍀🍀🍀

🔶 یادآوری؛ جلسه اختصاصی اعضای پژوهش و مدعوین محترم است.

🌐www.h-ansari.net

_____________

۱۴۰۱/۹/۱۴ یزد، گردهمایی گروه‌های پژوهشی ۱ و ۲، منزل دکتر قاسمی.
موضوع: بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه(بخش دوم).

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام و آرزوی توفیقات روز افزون برای جناب حجت‌الاسلام انصاری.
استاد انصاری در جلسه پژوهشی گذشته به موضوعی تحت عنوان «بازخوانی جایگاه روحانیت شیعه» پرداختند و بحث خود را اینگونه بیان داشتند:«چون در جامعۀ شیعه ایرانی، بحث هایی در ارتباط با روحانیت بیشتر مورد توجه قرار گرفته و مسبب آن آشوب های خیابانی است، به این موضوع می‌پردازم». در مقدمه دو بحث مطرح شد:۱-تاریخ روحانیت شیعه سیاسی است. یعنی بنیاد آن سیاسی است و ائمه همیشه در سویه مبارزه بودند. از اواخر قرن دوم، ائمه نهاد شیعه را سر پا کردند. در آخر بحث به کتاب شهداء الفضیله اشاره شد، که در دوران معاصر می‌شود ادعا کرد(۱۵۰ تا ۱۷۰ سال اخیر) هیچ حرکت و جنبش اجتماعی و غیر اجتماعی در جامعه ایرانی اتفاق نیفتاده مگر آنکه پایه‌گزار آن روحانیت بوده است یا روحانیت در پایه‌های آن دخیل بوده است. صنعت چاپ مهمترین رویداد در جهان بود و اولین کتابی که در ایران چاپ و منتشر شد، کتاب رساله جهادیه فتوای ریاض العلما در اثبات وجود مبارزه با روس تزار است که بر لزوم حرکت هر کس که توانایی مالی و جسمی دارد،تاکید می‌ورزد و این نشان دهندۀ اهمیت جایگاه روحانیت و نقش آنها در تعیین سرنوشت سیاسی کشور بود. و در همین راستا شخصیت های بزرگ ایران پیشگام در این مبارزه بودند.‌ ۲-سپس استاد  وارد مباحث علمی در  روحانیت شدند. ایشان فرمودند:« اولین منبع دینی ما قرآن است.در این منبع با مجموعه عظیمی مرتبط هستیم که کار جامعه را شکل می دهد و اصلی ترین منبع و آنچه در دین گفته می شود از قرآن است و به همین دلیل روحانیت می بایست، یکی از کارهایش تفسیر باشد. اگر به جریان‌های فکری معاصر و جمعیت دانشگاهی نگاه کنیم، چند جریان مربوط به حوزه نیست و این بخش دچار ضعف هایی است از جمله اینکه، هیچ متن مشروحی در تفسیر قرآن ندارد. مثلاً سروش نظریات قرآنی ارائه داده است اما در دانش تفسیر مطلبی ننوشته است، ولی آیت الله خویی دو جلد تفسیر البیان نوشته که منبع بزرگی است همچنین بزرگانی مانند آیت الله قزوینی که تفسیر بیان الفرقان از ایشان است و بزرگان دیگری که مشابه آنها زیاد پیدا میشود کرد، اما در بین شخصیت های دانشگاهی چنین مفسرانی را پیدا نمی کنیم، کسانی که بتوانند تفسیر کنند. ولی اگر به مفسرین شیعه از عصر ائمه نگاه کنیم،  تفسیرهای انجام شده را در چارچوب عالمان دینی می بینیم. از زینب کبری(س) که جزء مفسرین قرآن هست تا اصحاب شهید امام حسین و تا بعد از غیبت امام عصر(عج) این جمعیت آفتابی‌تر هستند.
از جمله علی بن ابراهیم قمی که پدر ایشان اولین کسی است که احادیث شیعه را در قم انتشار داد و تفسیر پسر معروف به تفسیر قمی است. ائمه خود نیز تفسیر دارد مانند تفسیر امام حسن عسکری)ع) و در دوران بعد، تفاسیر بزرگی مانند تفسیر البیان که مرجع است. حتی در دوره معاصر تفسیر اطیب البیان (حتی هیچکس نفهمید که نویسنده آن چه وقت فوت کرده است). حال باید اندیشید که این روحانیت نمی‌تواند با این سابقه طولانی در جامعه حضور نداشته باشد.‌ اینکه جامعۀ شیعه درک نمی‌کند یا نمی‌خواهد درک کند  که سرمایه از کجا است و در چه حالی است؟ ربطی به سرمایه ندارد، سرمایه عظیم است.  باید گفت در بخش تفسیر یک بخش عمده‌ای از تفسیر در تفسیر شیعی است، به طور نمونه در میراث تفسیر شیعی روض الجنان از شیخ ابوالفتح رازی، جدا از تفسیر، یک میراث بزرگ زبان فارسی ما است. اگر به  نسخه های آستان قدس و مقالاتی که دربارۀ این تفسیر و با محوریت آن نوشته شده، مراجعه کنیم، می‌بینیم تا چه اندازه واژه و لغات و ترکیب‌ها در این تفسیر است. بدون اغراق سهمی که از تفسیر رازی باقی مانده است از تفسیر بیهقی بالاتر است.
با آنچه تاکنون گفته شد، آیا بی انصافی نیست با نهادی اینگونه برخورد شود؟
آیا این نهاد خالی از توانایی برای دوران مختلف است ؟
حتی گونه های تفسیری جدید مانند  تفسیرهایی که گرایش های اجتماعی دارند، اگر به دقت بررسی شود، متعلق به روحانیت شیعه است. به طور مثال المیزان سطحی از نگاه اجتماعی است که در هیچ تفسیری دیده نشده است. علامه طباطبایی به طور مثال نمونه در مورد آیۀ ۲۰۰ در سوره آل عمران«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
فصل جدیدی باز می کند و یک کتاب می نویسد حتی بعدها، استنادهای مطهری در کتابش از علامه طباطبایی است، وقتی می‌خواهد دیدگاه اسلام را بیان کند، تفسیرهای علامه را مطرح می‌کند و یا شیخ طوسی که به او شیخ طایفه یعنی بزرگ جمعیت شیعه نیز می گویند، از جمله بزرگان تفاسیر هستند.

اگر امروز کسانی همچون حمید مولوی که فقه او حنفی است و در فقه حنفی حقوقی برای زنان قائل نیست، برای اجتهاد   جایگاهی قائل نیست و… سخن می‌گویند و شعار می دهند به این دلیل است که در عرصۀ سیاسی هستند و برای منافع سیاسی خود، دست و پا میزنند وگرنه این افراد لایق جانشینی این نهاد نیستند. آنچه که مثال زده شد برای جایگاه روحانیت شیعه بود.
اما دومین و یا مهمترین علم بعد از کتاب خدا(که البته بعضی معتقدند قرآن را نباید به عنوان علم به حساب آورد)  دانش تفسیر قرآن است. دانش تفسیر که با استفاده از سخنان پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) که همان حدیث است نشأت میگیرد و از دانش حدیث، تفسیر پایه‌گذاری میشود.
حال باید پرسید، سرمایه حدیثی جهان شیعه کار چه کسانی است؟
کدام بخش از جامعۀ شیعه عهده دار تبیین، اصلاح، پاکسازی و شرح این دانش بوده است؟
به طور نمونه امروزه حداقل شیخ کلینی(اصول کافی) شناخته شده است، شیخ صدوق جز یکی دو اثرش، مابقی همه در ارتباط با دانش حدیث است. شیخ طوسی مجموعات حدیثی اصلی را دارد. شیخ مفید بخش مهمی از آثارش حدیثی است. سید رضی در نهج البلاغه و شیخ حرانی صاحب تحف العقول، نمونه های از صاحبان کتب حدیثی در جهان اسلام هستند و اگر با دقت  به هر مجموعه حدیثی نگاه کنیم  در می‌یابیم، همه از علما و مشایخ شیعه هستند.
در دوران معاصر جامعه دانشگاهی به حدیث نگاه پایینی داشتند و خیلی جایگاهی برای حدیث قائل نبودند در حالی که بنیاد علم تفسیر بر حدیث است. اینجاست که رمز کلام پیامبر را درمی یابیم  که قرآن و عترت را در میان شما نهادم و تجلی عترت در فقدان پیامبر(ص) و ائمه(ع) در همان علم حدیث است، متاسفانه جامعه غیر روحانی به حدیث نگاه استخفافی کردند در حالی که اگر حدیث را نادیده بگیری چیزی از تفسیر و فقه باقی نمی ماند. در دانش تفسیر و در دانش حدیث روحانیت شیعه تنها نهادی است که به لحاظ علمی و فرهنگی، حفاظت، صیانت، پالایش، شرح، جمع آوری، تبویب، استناد و استفهام مفاهیم را با قدرت انجام می دهد. حتی در دوران معاصر اگر کسی بخواهد در طول ۴۳ سال انقلاب اسلامی ایران،  خدماتی که در راه تفسیر و حدیث انجام شده است، جمع آوری کند،خود مثنوی هفتاد من کاغذ می شود، و همۀ این فعالیتها  در رأس کار حوزه است و آنچه که نویسندگان غیر حوزوی نوشته اند، در سایۀ نوشته های روحانیت شیعه است. حدیث شیعه میراث ماندگار اهل بیت(ع)است و بدون علم حدیث، علوم دینی کامل نیست.
آنچه که تاکنون از این مقدمات گفته شد و از این  سخنان منظور بود، این است که در جامعۀ امروز اگر نهاد روحانیت  را درست نشناسیم دچار خبط و خطا می شویم. و اینکه پرسیده میشودچرا در جامعۀ امروز روحانیت در حوزۀ سیاسی وارد می‌شوند؟  می‌توان درک کرد که روحانیت با روش های مختلفی از جمله دیپلماسی و گفت‌وگو کارهایی انجام داده و همین علما، شیعه ای که ائمه‌اش را کشتند در طول دوران از مرگ نجات دادند و در قدرت سیاسی قرار دادند مانند آل بویه و آل صفویه و یا حتی در قدرت های مستبد مانند سلجوقیان، جامعه شیعه خودش را حفظ کرده است و همین روحانیت عقاید و جریان تشیع  را در طول حتی سه قرن اغلب با قدرت نگه داشته و در سپهر ایران جایگاهی که به آن تعلق داشته را به آنها داده است. وقتی تاریخ را بفهمیم، متوجه می‌شویم که این نهاد کارکرد علمی و فرهنگی دارد و صرفاً نهاد سیاسی نیست. اگر ما با افراد در لباس روحانی که جایگاه سیاسی دارند، مشکل سیاسی داریم، مربوط به نوع سیاست و عملکردشان است نه با روحانیت شیعه و لباس روحانیت. این امر مصداق این سخن است که اگر دانشگاهیان در رأس قدرت سیاسی بودند و عملکردشان و یا سیاست شان غلط بود باید با دانشگاه در افتیم؟  خیر. مشکل با سیاست و نوع سیاست است نه با لباس و محل تحصیل. با یک شخص سیاسی باید به عنوان یک شخصیت سیاسی روبرو شد نه جایگاه لباسی و حوزوی یا دانشگاهی. روحانیت یک صنف است که با درس خواندن وارد این لباس می شود و  یک مغالطۀ بزرگ اینجا صورت می‌گیرد و این حرف که نباید روحانیت در امور کشوری و یا حکومتی و یا در رأس هرم سیاسی باشد، خلاف دموکراسی و حتی خلاف انسانیت و حقوق انسانی است.(نیازمند ویرایش)

_____________

◀️ سخنرانی

مجلس تعظیم شعایر فاطمی سلام الله علیها

◀️ یزد، خیابان شهید رجایی، کوچه شهید اهل السادات، پلاک ۳۰، خانه دکتر قاسمی

پنجشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۸ تا ۹:۳۰ صبح

💠 موضوع:
الگوبرداری از حضرت زهرا سلام الله علیها (فدایی امامت بودن)

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
گزارش محتوای منبرها در سایت نگاه تازه و کانال تلگرام و واتساپ
h-ansari.net

لینک پخش زنده در روبیکا
https://rubika.ir/menbar_ansari

_____________

۱۴۰۱/۹/۱۷، یزد، منزل دکتر قاسمی، صبح شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
موضوع : الگوبرداری از حضرت زهرا سلام الله علیها(فدایی امامت بودن).

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و  طول عمر برای جناب حجت‌الاسلام‌انصاری.
در صبح شهادت بانوی بزرگ اسلام، صدیقه کبری(س) مجلس تعظیم شعائر فاطمی در منزل دکتر قاسمی (دفتر مرکزی گروههای پژوهشی ۱ و ۲) توسط حاج آقا انصاری منعقد گردید.
در این مجلس استاد انصاری که خود بانی و سخنران مجلس بودند، به ادامۀ مباحث فاطمی که  قبل از ایام فاطمیه شروع کرده بودند، با عنوان «الگوپذیری از حضرت زهرا(س)» پرداختند. ایشان در بیانات خود فرمودند: موضوع الگوپذیری از حضرت زهرا(س) هنوز نیاز به کاووش‌های زیادی دارد و در  بحث این الگوپذیری ‌ها، عظمت الگوپذیری برای ما و حتی برای جمعیت‌های خارج از مذهب تشیع آشکار می‌شود.
شاید پرسیده شود چرا باید از شخصیت‌هایی چون حضرت زهرا(س)الگو بگیریم؟ باید گفت یکی از دلایل آن آیۀ اسوه است، یا بپرسند چرا باید از حضرت زهرا(س) تبعیت کنیم؟ دلیلش همان است که پیامبر(ص) الگو می شود، آنجا که  آیه قرآن می فرماید: مومنین باید از پیامبر الگو بگیرند و به پیامبر تاسی کنند و  پیامبر به حضرت زهرا(س) با ادب و تواضع و کرنش و محبت ورزی که به حضرت زهرا داشتند به ایشان تاسی می کردند که نشان دهنده عظمت و جایگاه حضرت زهرا است. باید پرسید، حضرت زهرایی که پیامبر این گونه با ایشان ارتباط برقرار می کردند و به ایشان احترام می‌گذاشتند،حال وظیفۀ ما در برخورد با ایشان چگونه است؟ با بیانی فقهی اثبات می کنیم که تأسی به حضرت زهرا باید کرد زیرا پیامبر ایشان را به عنوان یک سمبل و یک نماد عظمت به جامعه نشان داده است، آنچه مهم است اینکه  چون رسول الله توجه کرد من هم به عنوان پیرو پیامبر توجه می‌کنم. وقتی به این اهمیت میرسیم می‌بینیم که حتی در سقیفه ظلم به حضرت زهرا نکردند بلکه  مخالفت با پیامبر و ظلم به پیامبر کردند، اگر عقل و درایت داشتند، می‌فهمیدند مخالفت با پیامبر حکم مخالفت با قرآن و حتی مخالفت با خداست. هرچند عقل ابوسفیان، ابوبکر، عمر و عایشه نمی‌تواند این را بفهمد.
حتی پیامبر(ص) می‌فرماید: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است». و از آنجایی که هر کس پیامبر را بیازارد خدا را آزرده و این یعنی غضب زهرا و آزار او که در واقع کفر به خداست. در مورد مبحث شرایط الگو پذیری که تاکنون سه مورد گفته شده بود و اما چهارمین موردی که جناب استاد ییان کردند از شرایط الگوپذیری نیست بلکه بیان نوعی الگوبردای است که باید از حضرت زهرا الگو پذیری داشته باشیم و بخشی از مدلسازی حضرت زهرا را ببینیم، بحث فدایی بودن برای امامت است. یا به قولی در زبان عربی  «التفانی» است یعنی از جان گذشته، یعنی خود را فدا کردن برای وجود نازنین امیرالمومنین(ع) که این خود فداکردن، جزء سیرۀ حضرت زهرا است که باید بشناسیم و به آن تأسی کنیم. این فداکاری و ایثار به نفس یکی از جلوه‌های الگوبرداری از ایشان است، فنا و فدایی بودن برای امامت را باید از حضرت زهرا آموخت. بانو جانش را برای امیرالمومنین گذاشت درحالیکه  عصمت الله کبری بود،  از اشق الاشقیاء سیلی خورد. سیدۀ زنان عالم که در صدف عرش الهی جایگاهی بود، با ضرباتی خاک نشین شد.
اگر بخواهیم از حضرت الگو بگیریم باید ببینیم تا چه اندازه حاضریم از زبانمان،قلبمان، زندگیمان، حتی ازجسم و جان و مال خود برای حضرت زهرا بگذریم؟
حضرت زهرایی که برای دفاع از امیرالمومنین و دفاع از امامت نصف شب ها به در خانه ها می رفت و با نامحرمان سخن می گفت، در دهان سگ های هار رفت، در مسجد مدینه خطابه خواند و  ابوبکر او را دشنام داد اما امیرالمومنین خانه نشین را زهرا زنده کرد. به قول علامه حکیمی طاب ثراه که می‌گفت:«اگر دختر ۱۸ ساله پیغمبر نبود علی برای همیشه خانه نشین می‌شد». زهرا بود که آمد در مسجد مدینه و در دفاع از علی سخن گفت، آنجا که گفت کدام دُم ها را با  کدام سر ها عوض کردید؟ علی را کجا گذاشتید؟، جلوی چشم جمعیت امیرالمومنین را زنده کرد، غدیر را زنده کرد. زهرا این جانفشانی و فدایی بودن را حتی به فرزندان خود آموخت. امام حسن و امام حسین(ع) در معرکه صفین این جانفشانی و دفاع از امامت را نشان دادند.حضرت زینب(س) خود و فرزندانش در معرکۀ کربلا همانطور که از مادر آموخته بودند، فانی و فدای امام شدند. باید گفت وقتی فاطمه فدای علی می‌شود یعنی فدای خدا و فانی در خدا می شود.
استاد انصاری ادامۀ این مبحث را به جلسات آتی در ایام فاطمیه واگذار کردند. (نیازمند ویرایش)

_____________

IMG_20221212_160336_644

◀️ سخنرانی

مجلس تعظیم شعایر فاطمی سلام الله علیها
یادبود مرحوم حاج رضا حیدری

◀️ میبد، میدان شهید صدوقی(ره)، میدان آیت الله بارجینی، مسجد امام حسین(ع) بارجین

از سه‌شنبه ۲۲ تا پنج‌شنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۱۸:۳۰ تا ۱۹:۱۰

💠 موضوع:
شرایط الگوپذیری از حضرت فاطمه سلام الله علیهم (شرط چهارم)

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
گزارش محتوای منبرها در سایت نگاه تازه و کانال تلگرام و واتساپ
h-ansari.net

لینک پخش زنده در روبیکا
https://rubika.ir/menbar_ansari
_____________

۱۴۰۱/۹/۲۲ ، میبد، مسجد امام حسین(ع) بارجین، مجلس یادبود حاج رضا حیدری.
موضوع: شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها. (جلسه اول)

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت جناب حجت‌الاسلام انصاری.
مبحث شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا(س)، بحثی بود که از حسینیه کوچُک در میبد آغاز شد و در طی آن سه شرط از شرایط الگوپذیری بیان شد و اما در دنبالۀ بحث، استاد انصاری با یادآوری یکی از شرایط الگوپذیری که مبتنی بر آیه :«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَهِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ.ای کسانی که ایمان آورده‌اید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید؛ آنان از آخرت مأیوسند همان‌گونه که کفار مدفون در قبرها مأیوس می‌باشند!(۱۳/ممتحنه، ترجمه: مکارم شیرازی)» ابراز داشتند که یکی از شروط الگوپذیری دوری از انسان‌هایی است که مورد غضب خداوند قرار گرفته اند و پیامبر در حدیثی فرمودند، بنگرید با چه کسانی همنشینی میکنید که اگر عاشق سنگی باشید خداوند با همان سنگ محشورتان می‌کند. اهل بیت(ع) فرمودند: فرزند آدمی جایش آنجاست که به آن عشق می‌ورزد. و حال باید دید انسان به کجا و چه کسانی عشق میورزد ، با علی و اولاد علی(ع) یا با ملحدان و کافران و راه گم کردگان؟ این یکی از شرایط مهم الگوپذیری است که البته شرح و بسط آن در منبرهای قبلی گفته شد و در کانال منبرها و سایت شخصی جناب استاد انصاری(نگاه تازه) موجود می‌باشد و اما مورد چهارمی که استاد طرح بحثی در مورد آن بیان کردند، مبحث خود بسندگی بود. انسان اگر بنایی بر این داشته باشد که از اهل بیت (ع) الگو بگیرد نباید خود بسندگی داشته باشد. حضرت امیرالمؤمنین در سخن خود به کمیل فرمودند:«یا کُمَیْلُ! لا تَأْخُذْ اِلاّ عَنّا، تَکُنْ مِنّا؛ اى کمیل!»
اى کمیل! [دیانت و فقاهت را] جز از ما مگیر تا از ما باشى.
و این نشان می‌دهد که انسان هر چه بخواهد از اهل بیت بخواهد و جز از آنها نگیرد.
استاد با بیان طرح بحث، ادامه و شرح این مورد از شرایط الگوپذیری را به جلسۀ بعد موکول کردند. (نیازمند ویرایش)
_____________

۱۴۰۱/۹/۲۳، میبد، مسجد امام حسین(ع) بارجین، مجلس یادبود حاج رضا حیدری. (جلسه دوم)
موضوع: شرایط،الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها.

در دنباله بحث الگوپذیری از حضرت زهرا(س) سه شرط ذکر شد و شرط چهارمی که بیان شد از کلام مولا امیرالمؤمنین بود که به کمیل فرمودند اگر میخواهی از ما باشی، تمام معارف دینت را از ما بگیر. در پذیرش و الگوگیری از حضرت زهرا(س)، گرفتن و اخذ از حضرت زهراست. یعنی  فرد این اراده را داشته باشد که هر چه بخواهد بگیرد از اهل بیت(ع) بگیرد اینکه افراد نفهمند که موقعیت اهل بیت کجاست و وظیفه خود را نسبت به اهل بیت نداند در الگوپذیری موفق نخواهد شد. مرد یا زنی که به مقام و منزلت حضرت زهرا(س) معترف و واقف نباشند نمی‌توانند از ایشان الگو بگیرد. همچنین اگر کسی حضرت زهرا را به عنوان دُرّ عرش الهی، مادر امامت و دختر معصوم پیامبر(ص) قبول دارد ولی از کلام و سیره او درس نمی‌خواهد بگیرد، گرفتاریها و مجهولات زندگی اش، راه زندگی و شیوه عملکرد زندگی اش را از ایشان بگیرد، این آدم نمی‌تواند از حضرت زهرا الگو بگیرد
در بحث الگوپذیری حتی اشخاص باید علم و دانش حقیقی خود را از اهل بیت(ع) بگیرد. قرآن آمده است:”فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ. پس انسان باید به خوراکش با تأمل بنگرد”(عبس/۲۴، ترجمه: انصاریان ). در تفسیر ائمه علاوه بر ظاهر غذا میفرمایند آدمی فقط خوراک جسم ندارد ،خوراک روح هم دارد. انسان باید توجه داشته باشد که خوراک ذهن خود را از کجا میگیرد؟ در تاریخ ما بعضی از علنا معارف و علوم خود را ارسطو و افلاطون و یا علوم دیگر گرفتند به جای آنکه از امام باقر و امام صادق علیه السلام بگیرند، این علم نیست و شبه علم و جهل است. به همین مصداق آدمی که نمی‌خواهد علوم و معارف خود را از حضرت زهرا بگیرد، نمی‌تواند از ایشان بیاموزد و الگوبرداری کند. متاسفانه بعضی مشکل خودبسندگی دارند  و فراموش می‌کنند که سرخود به جایی نمیرسند که اکر چنین بود صد و بیست و چهار هزار پیامبر، کتب آسمانی، قرآن‌، چهارده معصوم نبودند. تنها راه رسیدن به تعالی و رشد پیروی و الگوپذیری از اهل بیت(ع) است که در غیراین صورت به تعبیر ین بیت: ترسم که به کعبه نرسی اعرابی/ این ره که تو می‌روی به ترکستان است. (نیازمند ویرایش)

_____________

۱۴۰۱/۹/۲۴، میبد، مسجد امام حسین(ع) بارجین، مجلس یادبود حاج رضا حیدری، (جلسه سوم).
موضوع: شرایط الگوپذیری از حضرت زهرا سلام الله علیها.

در ادامه بیانات استاد انصاری، الگوپذیری از حضرت زهرا(س) شرایطی دارد از جمله اینکه باید دارای ذکر کثیر باشد و تسیبح حضرت زهرا به روایات ائمه، ذکر کثیر است. دیگر آنکه از شرایط الگوپذیری این است که شخص، علوم و معارف خود را از اهل بیت(ع)  بگیرد و از شرایط دیگر الگوپذیری این است که فرد معارف حقیقی و راه و رسم زندگی، عبادات، و همه علوم خود را از حضرت زهرا بیاموزد. امام صادق علیه السلام میفرمایند: اِعرِفوا مَنازِلَ شیعَتِنا بِقَدرِ ما یُحسِنونَ مِن رِوایاتِهِم عَنّا. منزلت شیعیان ما را به اندازه آنچه از روایات ما مى دانند بشناسید”(بحارالانوار، ج۲،ص۱۴۸). در این روایت تاکید شده که
فردی که الگوی شخصیتی و تربیتی خود را از اهل بیت(ع) بگیرد باید این الگوبرداری در افکار و سخنان او هویدا باشد. اما عجیب است که در این روزگار بعضی از آدمها در دستیابی به حقایق دینی و معارفی، یا به خودشان تکیه می‌کنند یا به دیگران و به همان اندازه که انسان به عیر تکیه می‌کند گمراه می‌شود و آنکه منبع علوم الهی و آسمانی نیست و از وحی نمی‌گیرد گمراه است. ‌تمام بزرگان و مشایخ ما در طول تاریخ استنادهای خود را از اهل بیت(ع) گرفته اند. اگر این استناد به اهل بیت نباشد اصلا ارزشمند نیست. این روایت نشان می‌دهد که شخصی می‌تواند پیرو حضرت زهرا(س) باشد که مبنای اصول و معارف را از حصرت زهرا بگیرد وگرنه بودند کسانی که از غیر از ایشان گرفتند و دچار چه فضاحت‌هایی شدند از،جمله عایشه و هر آنکه پیرو و دنباله رو او شدند. امروزه بشریت همچون موش آزمایشگاهی شده است و هر روز یک مدل برای الگوی خود پیدا می‌کند به جای آنکه بپرسد و تحقیق کند که آیا این مدل اهل بیتی است یا نه؟ از هر الگویی که بخواهد پیروی می‌کند در حالیکه ما آمده‌ایم تا مسائل معرفتی،توحید و مسائل عقلی خود را از اهل بیت بگیریم. اگر قرار است از دیگران بگیریم‌، چرا حضرت زهرا(س) جان خود را فدا کردند؟ چرا اهل بیت(ع) جان خود را در راه خدا فدا کردند؟ (نیازمند ویرایش)

_____________

◀️ سخنرانی

مجلس تعظیم شعایر فاطمی سلام الله علیها

◀️ یزد، جناب نیک محضر. (جلسه اختصاصی)

از سه شنبه ۲۲ پنجشنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۱۶ تا ۱۶:۴۵

💠 موضوع:
صفات برتر حضرت زهرا سلام الله علیها (همسانی همسری، کفویت)

یادآوری: این جلسه پخش زنده ندارد
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
گزارش محتوای منبرها در سایت نگاه تازه و کانال تلگرام و واتساپ
h-ansari.net

لینک پخش زنده در روبیکا
https://rubika.ir/menbar_ansari

_____________

‌‌۱۴۰۱/۹/۲۲، یزد، منزل آقای نیک محضر،(جلسه اول)
موضوع: صفات برتر حضرت زهرا سلام الله علیها(همسانیِ همسری، کفویت)

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت حجت‌الاسلام‌انصاری.
در ادامه مباحث فاطمی، جناب استاد به موضوع دیگری مرتبط با ایام فاطمیه بیان فرمودند تحت عنوان:” صفات برتر حضرت زهرا سلام الله علیها(همسانیِ همسری، کفویت). ایشان بحث خود را اینگونه آغاز کردند: «از،موضوعات مورد نظر، یکی دیگر مسئله کفو بودن و همتا بودن حضرت زهرا(س)‌ با حضرت علی(ع) است. اصل مسئله برای بسیاری آشکار است.در باب ازدواج در فقه اسلامی، مخصوصا شیعه، مسئله‌ای داریم با عنوان رعایت کفویت. کفو کلمه ای عربی است و شاید در شبانه روز چندین بار در نماز هر فرد مسلمان تکرار می‌شود، آنجا که در سوره اخلاص آیه آخر : «وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ».و هیچ کس [در ذات و صفات] همانند و همتا و شبیه او نمی باشد.(اخلاص/۴، ترجمه: انصاریان). کلمه کفو به معنای همتا و مشابه است. وقتی دو چیز،به یکدیگر شباهت دارند و شباهت بین آنها زیاد است و یا در قانون ریاضی به دو چیز مثل هم، می‌گویند همتا هستند. در فقه ارزشمند شیعه یکی از احکامی که در بحث ازدواج مطرح است، بحث کفویت است که باید احراز شده باشد. به طور نمونه: آیا دختر شیعه می‌تواند با مرد غیر شیعه و یا از ادیان دیگر ازدواج کند؟ بر طبق فقه شیعه باید گفت،نمی‌تواند زیرا شرط کفویت لازم و واجب است. در قرآن دو صفت ذکر می‌شود با عنوان خباثت و طیب بودن . این دو لقب در برابر هم و رودرو و متضاد هم هستند که خداوند برای پاره‌ای از زنان و مردان به کار می‌برد:«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ ۖ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ. زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لا یق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونه‌اند».(نور/۲۶، ترجمه: الهی قمشه‌ای). در حوزه اسلامی و طی سالیانی این مسئله سیره شد که مرد ناپاک با زن پاک حق ازدواج ندارد و بالعکس. شاید درمباحث جامعه شناختی ،افرادی این نوع نگاه به  ازدواج را باعث تفرقه افکنی در جامعه بدانند(علی الخصوص در جوامعی که فرق اسلامی و یا صاحبان کتاب و مذاهب دیگری با هم زندگی می‌کنند) در حالیکه این مسئله اشتباه است حتی اگر از اختلاف فرهنگی و عقیدتی و تربیتی بگذریم،  کلیت مسئله این است که اگر شیعه هستید، چگونه میتوانید با شخصی که به عقاید شیعه باور ندارد زندگی کنید؟ (به ازدواج با ادیان و یا فرق اسلامی کار نداریم و مورد بحث نیست). یک بانوی شیعه نباید با یک فرد مسلمان از غیر مذهب شیعه(فرق مختلف تسنن) ازدواج کند، زیرا کفویت بین آنها وجود ندارد و کفو بودن و همسانی یکی از مهمترین مسئله ‌ها در ازدواج است».
جناب استاد در پایان مبحث خود روایاتی را بیان فرمودند و ادامه بحث را به جلسه بعد موکول کردند: وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : لَوْ لَمْ یَخْلُقِ اَللَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ لَمَا کَانَ لِفَاطِمَهَ کُفْوٌ. اگر علی آفریده نمی شد، کسی که لایق همسری فاطمه باشد وجود نداشت».[۱]

هم چنین در روایات متعدّد دیگر، این معنی را از قول امام صادق علیه السلام یا دیگر معصومین علیهم السلام می خوانیم:«لَوْلا انَّ اللَّهَ خَلَقَ امْیرَالْمُؤْمِنینَ علیه السلام لِفاطِمَهَ علیها السلام ما کانَ لَها کُفْوٌ عَلَی الْأَرْضِ [۲]؛اگر خداوند امیرمؤمنان علی علیه السلام را نیافریده بود، فاطمه علیها السلام همتائی برای همسری اش در تمام روی زمین نداشت!
همین مطلب نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:جبرئیل بر من نازل شد و گفت ای محمّد! خداوند جلّ جلاله می فرماید:«لَوْ لَمْ اخْلُقْ عَلِیّاً لَما کانَ لِفاطِمَهَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ، آدَمٌ فَمَنْ دُوْنَهُ [۳]؛اگر من علی را نمی آفریدم کفو و همتائی برای همسری دخترت فاطمه در تمام روی زمین پیدا نمی شد، از آدم گرفته تا دیگران!.
[۱] بحارالأنوار ،علامه مجلسی، ج۴۳
[۲] مستدرک الوسائل، المحدث النوری، ج۱۴، ص۱۸۷
[۳] •عیون الاخبار الرضا، شیخ صدوق ، ج۲،ص۲۰۳
•الفصول المهمه فی الاصول الائمه، شیخ حر عامل، ج۱، ص۴۰۸
•مسند الامام الرضا، عطاردی، الشیخ عزیزالله، ج۱، ص۱۴۱ (نیازمند ویرایش)
_____________

۱۴۰۱/۹/۲۳، یزد، منزل آقای نیک محضر. (جلسه دوم)
موضوع: صفات برتر حضرت زهرا سلام الله علیها(همسانیِ همسری، کفویت)

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و سپاس بیکران از جناب حجت‌الاسلام‌انصاری.
در جلسه گذشته مبحث کفویت مطرح شد و  توضیح داده شد که در بین فقهای شیعه معتقدند ازدواج دختر شیعه با مرد غیر مسلمان حتی غیر شیعه جایز نیست. امام صادق فرمودند:« اَلْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَکْفَاءُ بَعْضٍ، مؤمنان همتایان یکدیگرند»(من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۳۹۳)
نسبتی که بین مؤمن و مؤمن برقرار می‌شود، نسبت کفویت است. در مباحث جامعه شناسی مربوط به خانواده برای این همسانی ها، از جمله همسانی نژادی،همسانی فرهنگی، همسانی اقتصادی.. حساب باز می‌کنند و در مواردی مورد توجه قرار می‌دهند. اما در در همین مباحث جامعه شناسی نگاه غیر دینی در مسئله همسانی‌ها بسیار مهم است.چه بسا در مجامع دانشگاهی نیز افراد بی دین زمانی که از همسانی صحبت می‌کنند، اعتقادات و برایشان مهم است ،اینکه افراد از لحاظ عقیده با یکدیگر همخوانی داشته باشند به همین جهت اهل بیت بحث کفویت ایمانی را مطرح کردند. انسان خدا
انسان موحد در  کنار انسان خدا نشناس نمی‌تواند قرار بگیرد. در جوامع غیر اسلامی شاید کنارهم زندگی کنند ولی به صورت قراردادی نه به صورت زندگی مطلوب انسانی. در بسیاری روایات اهل بیت(ع) به این یکسانی دین و ایمان و اخلاق تاکید دارند. در زندگی حضرت زهرا(س) باید گفت ،ازدواج ایشان یک ازدواج هدفمند اسن همانطور که مادرشان حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها یک ازدواج هدفمند داشتند و این الگو در زندگی حضرت زهرا(س) و حتی دختر بزرگوارشان حضرت زینب(س) نیز تکرار شد و ازدواج ایشان نیز با جعفربن ابیطالب یک ازدواج هدفمند است. وقتی کفویت در کنار هدفمند بودن برای یک ازدواج ملاک باشد این ازدواج تا بهشت انسان را همراهی می‌کند و می‌ماند. متاسفانه امروزه شاهد بسیاری از این اختلافات عقیدتی، فرهنگی در زندگی ها هستیم که ناشی از عدم کفویت و یکسانی طبقات فکری و مذهبی و اخلاقی در زوجین است. بسیار همسرانی می‌بینیم که خود دل در گرو عقاید مذهبی دارند اما همسرشان با آنها همراه و هم عقیده نیست و هر کدام در زندگی مشترک راه خود را طی می‌کنند. باید گفت این شیوه ای غلط و دور از راه و رسم اهل بیت(ع) است. وظیفه هر زن و مرد ایمانی است که در مسیر زندگی همسر خود را در امر دین و باورهای مذهبی همراهی کند و به او کمک کند تا در مسیر صحیح با او همقدم شود. این کفویت و همراهی و همسانی در زندگی و ازدواج  حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به کامل نمود دارد و همانطور که در جلسه قبل روایاتی خوانده شد ،که اگر علی نبود،زهرا همتایی نداشت و اگر زهرا نبود، علی همتایی نداشت. این روایات نشان می‌دهد که حضرت زهرا و همسر ایشان در مقام و جایگاه از تشابه و یکسانی برخوردار هستند. همانطور که بر طبق یک قاعده فلسفی و ریاضی که میگوید: اگر الف با ب مساوی باشد ،چیزی که با مساوی برابر و همتاست، با مساوی آن هم مساوی است. حال بر طبق این قاعده که فلسفی است و هم ریاضی،  باید گفت در هر آنچه از صفات و درجات و مقامات حضرت علی(ع) دارند ،حضرت زهرا(س) از همان صفات و مقام و جایگاه برخوردار هستند.  به طور نمونه اگر علی (ع) دارای معصوم است و دارای مقام عصمت است، پس صدیقه کبری نیز،دارای مقام عصمت و معصوم هستند. اگر علی(ع) دارای مقام ولایت است، پس حضرت زهرا نیز دارای مقام ولایت است و به همین قاعده ،این زوج از لحاظ کفویت ، یکسان و مشابه هستند . همچین این کفویت یک الزاماتی دارد که عقلی، فلسفی است و عیر قابل تردید است‌ اگرچه ما در اثبات دینی آن نیازی دلایل عقلی و قرآنی و کلامی  نداریم. (نیازمند ویرایش)

_____________

۱۴۰۱/۹/۲۴، یزد، منزل آقای نیک محضر.(جلسه سوم)
موضوع: صفات برتر حضرت زهرا سلام الله علیها(همسانیِ همسری، کفویت).

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیقات روز افزون برای جناب حجت‌الاسلام‌انصاری.

استادانصاری در موضوع کلی فاطمه شناسی در جلسات گذشته به یکی از ویژگی‌های حضرت زهرا(س) که همسانیِ کفویت بود، پرداختند. مبنای بحث بر روایاتی درباره کفویت بود از جمله روایات شریفی که اگر علی نبود برای فاطمه کفو و همتایی نبود و این روایات که شرح آن در جلسات گذشته بیان شد، نشان می‌دهد که همسانی این دو بزرگوار امری ثابت شده است.
نکاتی نیز در مورد این کفویت بیان شد ازجمله:۱_ اهمیت برای کفویت؛ کفویت باید بر همسانی ایمانی استوار باشد. ۲_ همسران مومن باید برای همسانی یکدیگر باید تلاش کنند. ۳_ به قاعده ریاضی و فلسفی از آنجایی که مساویِ مساوی هر چیز برابر با مساوی آن است، همسانی و کفویت حضرت زهرا(س) با امیرالمؤمنین یک امر اثبات شده است و در همتایی و یکسانی این دو بزرگوار هیچ شک و شبهه‌ای نیست. اگر علی(ع) دارای درجات و عظمت و مقام عصمت و طهارت است، فاطمه(س) نیز به عیناً صاحب همان جایگاه و مقام است. آیه تطهیر در شأن هر دو آنها نازل شده است. علی(ع) دارای مقام ولایت کلیه الهی است. بر همه عوالم هستی، عالم پایین، انسان‌ها، ملائکه،  عالم جسمانیت، عالم روحانیات، عالم ماده، عالم معنا و از جمله هم بر تکوین و هم بر تشریع ولایت دارد. دارای مقام شفاعت است و حضرت زهرا(س) نیز در مقام ولایت و در مقام شفاعت نیز لا مولا یکسان و همتا هستند. به لحاط کلامی نیز همتایی ایشان با یکدیگر برگ برنده ای بین شیعه و اهل سنت است زیرا این مسئله برای اثبات مقامات حضرت زهراست.
برای دیگرانی که مقام حضرت زهرا(س) نمی‌پذیرند یا انکار می‌کنند.‌ اگر منکران در باب حضرت زهرا این مقامات را قبول می‌کردند باید بسیاری از درجات و شئون را در مورد حضرت زهرا(س) بپذیرند. زیرا باید گفت همانطور که روسای فرق حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی امیرالمؤمنین علی(ع) را خلیفه چهارم می‌دانند پس زهرا نیز که با علی(ع) در کفویت همسان و همتاست، باید در برابرش به عنوان خلیفه چهارم احترام و پذیرش داشته باشند. و اما چهارمین نکته که در مبحث کفویت مطرح شد، اینکه جایگاه زن و یکسانی در حق و حقوق با مردان یک  مسئله عمیق تاریخی است که در جامعه جاهلی عرب، که زن را انسان نمی‌دانست و حتی در ایران باستان و اروپای قدیم و تعلیمات و اعتقادات فلاسفه یونان نیز که بر همین اعتقاد بودند، با مبعوث شدن پیامبر(ص) خط بطلان بر آن کشیده شد و زن به چنان جایگاه و تصویری در جامعه‌ دست یافت که حتی در مبحث ازدواج بر کفویت و یکسان بودن او با نرد تاکید شد. چهارمین سوره قرآن به نام زن شد(سوره نساء). بیش از ده بار نام زن در قرآن برده شد و خداوند در ایرانی بر یکسان بودن زن و مرد در امر خلقت تاکید کرد:”وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَىٰ. و قسم به آن کس که جنس مذکّر و مؤنّث را آفرید”(آیه ۳/لیل، ترجمه: مکارم شیرازی) .‌همچنین در قرآن حقوق بسیاری از جمله حق ارث، حق سرپرستی، حق انتخاب و حق ازدواج و… را برای زنان مطرح کرد و به افکار و عقاید پوسیده بشر در طول اعصار مبنی بر یکسان نبودن زن و مرد با مطرح کردن کفویت و همتایی، پایان داد و افق نگاه، به جایگاه زن را تعالی بخشید. (نیازمند ویرایش)

_____________

روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
از یکشنبه ۱۴۰۱/۹/۲۷به مدت ۵شب بعدازنمازمغرب وعشا
باسخنرانی

_استاد حجت السلام حاج شیخ حسین انصاری

آدرس : میبد،فیروزآباد،خیابان سلمان فارسی،کوچه مسجدابوالفضلی، منزل محموددهقانی

موضوع:

تعظیم شعائر فاطمی سلام الله علیها (دنباله بحث)

_____________

۱۴۰۱/۹/۲۷، میبد، فیروزآباد، مجلس آقای دهقان(جلسه اول).
موضوع: تعظیم شعائر فاطمی.

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و توفیقات روز افزون برای جناب حجت‌الاسلام‌انصاری.
تعظیم شعائر فاطمی مسئله مهمی است و جناب استاد انصاری در چندین جلسه و در سال‌های مختلف درباره تعظیم شعائر فاطمی و اهمیت آن سخنرانی کرده و مقالاتی در این باره نوشته اند. تعظیم شعائر از وظایف ایمانی و واجبات ایمانی است.
ما در روزگار کنونی مدیون کسانی هستیم که  ۱۴۳۰ سال کار کردند که به این سطح از آگاهی رسیدیم که برای فاطمه(س) کار کنیم. صاحبنظران ما زحمت کشیدند تا ما را به این سطح رساندند و ما باید ادامه دهیم. باید درباره حضرت  زهرا(س) گفت و شنید و ارتباط ما در این زمینه قوی باشد. می‌توان گفت حتی در تعظیم شعائر فاطمی، دعوت از دیگر افراد فامیل، دوستان و آشنایان به مجالس سوگواری و بیان معارف فاطمی، خود قدمی در راه تعظیم شعائر فاطمی است. انسان مؤمن باید سفره داری کند و دیگران را نیز به مجالس اهل بیت(ع) دعوت کند و این مسئله با مبحث تعظیم شعائر نیز همخوانی دارد. (نیازمند ویرایش)
_____________

۱۴۰۱/۹/۲۸ ،میبد، فیروزآباد، مجلس آقای دهقان(جلسه دوم).
موضوع: تعظیم شعائر فاطمی.

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و طول عمر برای حجت‌الاسلام‌انصاری.
در جلسه قبل مقدماتی گفته شد از جمله اینکه بحث تعظیم شعائر فاطمی جزء وظایف ایمانی است. اگر شخصی ادعای شیعه بودن کند اما برای حضرت زهرا سلام الله علیها قدمی برندارد و در مصیب ایشان دل نسوزاند، باید از شیعه بودن خود شرم داشته باشد
چون از واجبات ایمانی است. ما در واجبات ایمانی و واجبات اسلامی با مسلمانان  دیگر تفاوت داریم به طور مثال نماز بین شیعه و سنی مشترک است اما با دست باز نمازخواندن برای شیعه از واجبات ایمانی است. بحث تعظیم شعائر فاطمی  نیز جزء واجبات ایمانی است.
اگر هر مسلمان شیعه ای که نسبت به نام حضرت زهرا(س) و ذکر مصیبت‌های وارد شده بر ایشان، بی تفاوت باشد، باید در شیعه بودن خود شک کند و چه بسا نام خود را از شیعه خط بزند. در واجبات ایمانی وقتی این شکل ادب در یک مذهبی نسبت به بزرگان آن مذهب مراعات میشود، سبب می‌شود تا آن مذهب درشت‌تر نشان داده شود، قوت بیشتری پیدا کند و نسل های تازه بیشتر با آن مرتبط شوند و اهداف مکتب خاموش نشود. آنچه تاکنون گفته شد، مقدمۀ اولی بر بحث مورد نظر بود و اما مقدمه دوم که دربارۀ موضوع بحث تحت عنوان «خطاها و اشتباهات فاحش در الگوبرداری از حضرت زهرا(س)»است. باید گفت هر موجود زنده ای رشد می‌کند، از گیاهان تا جانواران و حتی ریزترین موجودات. انسان نیز هم از نظر جسمی و هم از نظر فکری رشد می‌کند و رشد انسان از لحاظ عقل و اندیشه وجه تمایز بین او و دیگر موجودات زنده است. این رشد و پیشرفت و تعالی در مذهب نیز وجود دارد. ما در مذهب رشد میکنیم و با این رشد نباید مبارزه کرد. آنهایی که مسئلۀ رشد را در افکار، مذاهب و اندیشه های انسانی نمی‌خواهند بفهمند، در واقع به نوعی ستیز و مقابله با مذهب برخاسته اند. حال سوال این است، چرا ما نباید در مذهب رشد کنیم؟ چرا افرادی معتقدند در مذهب نمی‌توان رشد کرد؟ چرا عنودان به این رشد در مذهب باور ندارند و هر حرکت جدیدی که اتفاق می‌افتد را محکوم میکنند و درباره دین نیز به همین گونه عمل میکنند؟ پاسخ به این سوالات را جناب استاد انصاری به ادامۀ بحث موکول کردند. (نیازمند ویرایش)
_____________

۱۴۰۱/۹/۲۹، میبد، فیروزآباد، مجلس آقای دهقان( جلسه سوم).
موضوع: خطاها و اشتباهات فاحش در الگوبرداری از حضرت زهرا سلام الله علیها.

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و سپاس خدمت جناب حجت‌الاسلام انصاری.
در مقدمه اول در شبهای گذشته از تعظیم شعائر فاطمی و علت ارزشمندی آن سخن گفته شد. استاد انصاری در باره مقاله ای تحت عنوان حلقه وصل رسالت و امامت که برگرفته از کتاب حلقه وصل رسالت و امامت از آیت‌الله وحید خراسانی(حفظه الله) و موضوع سخنرانی های ایشان در سالهای قبل بوده است و در این مقاله بحث مفصلی درباره تعظیم شعائر و اهمیت آن شده است.
سخن گفتند که اصل مقاله در سایت نگاه تازه( سایت شخصی حسین انصاری ) موجود است. در جهانی زندگی می‌کنیم که شبانه روز بر علیه تشیع کار میکنند. شیاطین با در اختیار داشتن پول نفت، تکنولوژی‌ها، ماهواره ها و امکانات در تلاش برای ضدیت با تشیع هستند. اما شیعه به اندازه ای که باید در برابر این دشمنی ها که بر علیه تشیع و بعضاً برای مزدوری است، تلاش وافری انجام نمی‌دهد. اگر به این صورت پیش برود، به زودی شعائر و اعتقادات تشیع از دست می‌رود، مگر تبلیغات معاویه کار نکرد؟ علی(ع) کشته شد و مردم گفتند مگر علی نماز هم میخواند؟ چطور شد که صدسال بر سر مأذنه ها علی را لعن کردند؟
اما با همین مجالس، فضائل خوانی‌ها، روضه ها دوباره نام‌ علی(ع) بر سر مأذنه‌ها بلند شد و ایرانیان شیعه دوباره نام علی(ع) را بالا بردند و این قدرت تبلیغات است. حال این پرسش پیش می‌آید که با برداشتن لعن پیشرفت کردیم یا پسرفت؟ از اینکه علی(ع) را شناختیم ضرر کردیم؟ یعنی مذهب و دینداری یک جوهر ایستا است؟ یعنی جامعه دینی از خاک ضعیف تر است و رشد ندارد؟
در حالیکه جامعۀ بشری، عقول انسانی با عنایت امام زمان(عج) حرکت میکند و این جامعه از فهم بهتری نسبت به مذهب برخوردار میشود.
پیامبر اکرم(ص) راجع به آیاتی از سورۀ حدید و حشر،فرمودند این آیات را خداوند برای افرادی در آخرالزمان نازل کرده است که مردمانی ژرف نگر هستند.
دین و مکتب نیز به این گونه است که حتی برای عصرهای بعد نیز حرفی دارد و مکتب رشد دارد. به صراحت میتوان گفت اگر فاطمه(س) نبود و در آن روزگار جانفشانی نکرده بود، ما امروز در این جایگاه نبودیم و بنی امیه و دیگران دین و ایمان را ربوده بودند. شیعه، امروز آنچه که دارد از زحمات، دلسوزی‌ها، تلاش‌ها و جانفشانی و ایثار حضرت زهرا سلام الله علیها دارد وگرنه در آن دوران، آن مردم جاهل به‌ همراه خلفای نادان خود، علی(ع) را خانه نشین کردند. دست بسته، ریسمان به گردن کشیدند و بردند. شیعه باید قدردان حضرت زهرا(س) و تلاشهای ایشان باشد. (نیازمند ویرایش)

_____________

◀️ سخنرانی

مجلس تعظیم شعایر فاطمی سلام الله علیها
با یادکرد سالگرد حاج سید حسن علمچی و بانو فاطمه سادات امامی

◀️ میبد، میدان مهدیه، ساختمان مهدیه میبد

از سه شنبه ۲۹ آذر تا پنجشنبه اول دیماه ۱۴۰۱

💠 ساعت ۱۸:۳۰ تا ۱۹:۱۵

💠 موضوع:
ایستادگی و مقاومت حضرت فاطمه(س) در برابر عرفی کردن حاکمیت اسلامی پیامبر(ص)

_____________

۱۴۰۱/۹/۲۹، میبد، مجلس آقای علمچی،( جلسه اول).
موضوع: ایستادگی و مقاومت حضرت فاطمه(س) در برابر عرفی کردن حاکمیت اسلامی پیامبر(ص).

با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و ارادت خدمت جناب حجت‌الاسلام انصاری.
در اولین شب از مجلس جناب علمچی، استاد انصاری با یادکرد مرحوم علمچی و همسر مکرم ایشان بحث خود را آغاز کردند. در مجلس تعظیم شعائر فاطمی، جناب انصاری بیان داشتند:« که گفتن و شنیدن دربارۀ بانوی بزرگ اسلام سبب معرفت  و شاه کلید درهای رحمت الهی است. عالَم با محبت زهرا(س) شروع می‌شود همانطور که در حدیث شریف کساء جبرئیل از خداوند می‌پرسید اینها چه کسانی هستند؟ و خدا فرمود:
«هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ
هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها». عظمت زهرا در کلام ما قابل گنجایش نیست اما آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید. آن زمان که دست انسان به همۀ نعمت نمی‌رسد باید چنگ بزند و از خوشه های معرفت بیاموزد. موضوع مورد بحث در این مجلس و شبهای آتی عبارت است از:«مسئله دین عرفی و جایگاهش در خطبه حضرت زهرا در مدینه». باید گفت ما یک دین عرفی شده داریم و یک دین حقیقی. دین حقیقی اگر چه امکان تحقق ندارد اما به لحاظ فکری، دین حقیقی یعنی ما جاء محمد(ص) هر آنچه پیغمبر خدا آورد. ما نیز به همین
شیوه ایمان آوردیم.  وقتی گفته می‌شود من به همۀ آنجه پیامبر آورده است ایمان دارم ولو اگر همۀ دین را نمی‌دانم، این یک اسلام حقیقی است. اما ما یک دین عرفی هم داریم یعنی دین دنیایی شده و این یک اصطلاحی است که در بین روشنفکران معاصر استفاده می شود و بدان معناست که دینی که متناسب با دنیا تعریف شده  و با دنیای مادی می‌تواند راه بیاید». استاد انصاری یادآورشد که بحث من، دربارۀ همین دین عرفی است و اما نتیجه بحث را برای افرادی که شاید دیگر در مجالس بعدی حضور نداشته باشند بیان فرمودند و به طور مختصر به آن اشاره کردند:«که خطبه حضرت زهرا(س) دین عرفی شده و دنیایی شده را محکوم می‌داند، دینی که برای سازگاری با دنیا دست به ترکیب و ترتیب آن بزنند،  و یا از صحنه دنیا و زیست دنیایی بخواهند حذف کنند، محکوم است و این مسئله یکی از برداشت‌های مهم از خطبه بانوی بزرگ اسلام است. (نیازمند ویرایش)
_____________

۱۴۰۱/۹/۳۰، میبد، مجلس آقای علمچی، (جلسه دوم).
موضوع: ایستادگی و مقاومت حضرت فاطمه(س) در برابر عرفی کردن حاکمیت اسلامی پیامبر(ص).

با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی برای جناب حجت‌الاسلام‌انصاری.
در جلسه قبل بیان شد که موضوع بحث دربارۀ ایستادگی حضرت زهرا در برابر عرفی کردن دین از محورهای اجتماعی و سیاسی مردم است.
«در این مسئله تکیه ما بر خطبه حضرت زهراست. درباره خطبه متفکران و نویسندگان سخن گفتند اما هنوز جای نگفته های فراوان بسیار دارد. در جریان سقیفه که منتهی شد به یک نهاد سیاسی تحت عنوان خلافت، و جامعه‌ اسلامی را دچار بحران‌هایی کرد که هنوز ادامه دارد. در پی خلافت ابوبکر، حضرت زهرا اعلام کردند که در یک جلسه علنی قصد سخنرانی در مسجد مدینه دارند و این فصل ختام و اتمام حجت حضرت زهرا(س) بود. در این خطبه یکی از مباحثی که بانو عنوان کردند این بود که ایشان سعی کردند ساختار قرآنی به ذهن امت اسلامی بدهد.»
استاد انصاری بیان داشتند که: «من به تبعیت از علامه محمد رضا حکیمی در مورد یکی از مقالات ایشان که در مجله بینّات نیز چاپ شده، عنوان کردند که حضرت زهرا(س) سعی کرد ساختار قرآنی به ذهن امت اسلامی بدهد. به این معنا کلام علامه طاب ثراه این است که اصحاب سقیفه در  پی حذف قرآن از چارچوب اندیشه مردم مسلمان بودند، حضرت سعی کرد این ساختار ذهنی مردم مسلمان را دوباره قرآنی کند همان کاری که پیامبر(ص) در طی بیست و سه سال قصد انجام آن را داشتند که این مردم را از ذهن جاهلی، از ذهن خودبسنده به عقل قرآنی گرایش دهد تا شکل ساختار ذهنی، نوع تفکر و استدلال هایشان قرآنی شود. علامه درمقاله خود در پی این مسئله است و بحث بنده، قسمتی از پایه هایش بر همین مبنا است. اگر بپذیریم که حضرت زهرا برای قرآنی کردن ذهن امت به مسجد آمد و خطابه ای خواند که حاصل رسالت پدر بزرگوارشان پیامبر اکرم(ص) است، پذیرش مطلب بعدی من آسان‌تر خواهد شد. حرف من این است که در دستگاه خلافت تصمیم گرفته بود که جریان سیاسی جامعه را از مبانی قرآنی جدا کند. به چه شکلی؟ به این صورت که مسلمانها برای مشکلات، آینده، برنامه ها و به بیان فنی‌تر برای سیاست های اجتماعی شان، برای اقتصاد و مسائل جامعه‌شناختی خود فکر کنند و حسابرسی کنند و این جمعیت به دیدگاه‌ها،  فکرها، رسوم و عادات و قوانین خودشان تکیه کنند. در این جریان اولین شهید قرآن است و با چنین تفکری اولین کسانی که از این مجموعه بیرون می‌افتند،حاملان قرآن هستند. وقتی قرار شد جامعه را با این سیاست ولی منهای قرآن اداره کنند، یعنی قرآن را تبدیل کردند به یک کتاب بی خاصیت، یعنی بیست و سه سال بر باد داده شود. یعنی این جامعه با فکر کسانی امثال خالد بن ولید و ابوعبیده جراح( به دمل های پر از چرک و عفونت،نیشتر میزد و جراحی می‌کرد!) اداره شود.
در حالیکه اگر قرار بود به قرآن مراجعه کنند ، قرآن به صراحت گفته بود به پیامبر مراجعه کنند، از آیه تطهیر سخن گفته بود و اهل بیت(ع) را مطرح کرده بود. پیامبر(ص) نیز به اذن خدا انتساب علی(ع) کرده بودند و این امر برای شیعه نیاز به اثبات ندارد هر چند بعصی از تازه به دوران رسیده‌ها این مطلب برایشان قابل هضم نیست، باید گفت صدسال پیش لامارتین(۱۷۹۰-۱۸۶۹م)، شاعر فرانسوی در شعرش میگوید: آخرین اراده پیغمبر محقق نشد، چون او علی را به جانشینی خود انتخاب کرده بود. شاعر فرانسوی صدسال پیش می‌فهمد اما شیعه در جامعه ما با این مجالس و نشست ها بیگانه است.  این مسائل نشان می‌دهد که قصد اصحاب سقیفه و نهاد خلافت بر عمل نکردن به قرآن بود. در حالیکه قرآن به‌ بیانی گفته‌ بود کار را به علی بسپارید، این نکته اول و نکته دوم اینکه علاوه بر کنار گذاشتن قرآن،  در سیاست و اداره جامعه نیز بنا را بر این گذاشتند که بدون توجه به قرآن سیاست را پیش ببرند. قرآن را از سکوی زندگی و سیاست اجتماعی مردم کنار گذاشته شود و دین و قرآن  به یک امر فردی تبدیل شد. این امر در چهارده قرن پیش اتفاق افتاد و در جامعه غرب نیز از سه قرن پیش همین سیاست سقیفه را در پیش گرفتند. با شروع و گردش چرخ صنعت، زمان خارج شدن دین، از چرخۀ زندگی انسان دانستند و شخصیت های فلسفی و نویسندگان و دانشمندان خود را وارد این نظریه کرده تا در کتاب‌ها و تألیفات و نظریات خود، عقب نشینی دین همراه با پیشرفت علوم را از مباحث خود بدانند و بر این امر تاکید کنند. به طور مثل حوادث طبیعی مانند زلزله و… از حرکت گسل های زمین است و نیازی به نماز آیات نیست زیرا یک امر طبیعی در طبیعت اتفاق می افتد یا اموری مربوط به ژنتیک و تغییر ژن ها و ایجاد محصولات جدید و … را از پیشرفت دانش بشری دانسته و دیگر برای دین و دینداری جایگاهی قائل نشدند و پیشرفت بشر را منوط به خالی کردن زندگی بشر از دین و امور مذهبی دانستند و قرن بیستم باید فاتحه دین و دینداری را خواند.

اما در پایان قرن بیستم انقلابی در جهان صورت گرفت که بار دیگر ندای دینداری و دین خواهی را در جهان طنین انداز کرد و آن انقلاب شیعی ایران بود و حتی در غرب همزمان مسیحیان و ایوانجلیست‌ها یعنی بخشی از دنیای مسیحیت که در حال حاضر در آمریکا قدرتمند هستند، عرصۀ زندگی خود را به عرصۀ دین خواهی تبدیل کردند. به جای آنکه کلیسا منسوخ شود، دین خواهی پا گرفت.
در آمریکای لاتین یک جریانی به نام الهیات آزادی بخش یعنی الهیات انقلابی-اجتماعی پا گرفت و اما واقعیت جهان جدید این تز را شکست(تز غیر دینی شدن جهان). هر چند در جامعه اسلامی نیز مبنا را بر این گذاشتند که اسلام و دین باید از زندگی مردم بیرون رود و اینها را نیز به تقلید از غرب بیان کردند اما واقع این است که نور خدا خاموش نخواهد شد همانطور که در قرآن آمده:«یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ. میخواهند نور خدا را با (دم) دهانهاشان خاموش سازند وخداوند تمام کننده ی نور خود است؛ هر چند کافران را ناخوش آید(صف/۸)». آنهایی که در مدینه و در جریان سقیفه در نهاد
خلافت حرکت کردند، می‌خواستند کشور پیامبر، سیاست اسلامی، اقتصاد، روابط اجتماعی مردم و… را بر اساس صلاح خودشان و افکار خودشان اداره کنند و حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه در برابر این جریان ایستاد. (نیازمند ویرایش)
_____________

۱۴۰۱/۱۰/۱، میبر، مجلس آقای علمچی، (جلسه سوم).
موضوع: ایستادگى و مقاومت حضرت فاطمه(س) در برابر عرفی کردن حاکمیت اسلامی،پیامبر(ص).

با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی پایان خدمت جناب حجت‌الاسلام انصاری.
بحث دراین‌باره بود که حضرت زهرا(س) در برابر عرفی شدن اسلامی میراث پیامبر ایستاد. در باب عرفی شدن مقصود این است که دین را دنیایی کنند و در جهت سیاست و حاکمیت، سیاست و اجتماع و امور اداری، جامعه را از آموزه های دینی جدا کنند. این خطر بزرگی است که نه تنها رهبران و پیشوایان دینی بلکه دین را مورد هجوم خود قرار می‌دهد. برای توضیح این مطلب در جلسه قبل به وضعیت کنونی جهان پرداختیم.
که نزدیک به دویست سال است که دنیای معاصر  یک خط فکری را به لحاظ علمی و عملی پیش می‌برد و آن غیر دینی شدن جهان است. جامعۀ ایرانی ما نزدیک به صد و چندسال این خط غیر دینی را تجربه کرد و علتش ناسازگاری بعضی از افراد با دین است که نه تنها با اسلام بلکه با ادیان دیگر نیز ناسازگارند و به تعبیر قرآن اهل کفر هستند. این امر علل مختلفی دارد، از جمله اینکه در جوامع بشری دشمنان خدا بسیارند. این خطاب قرآن است که فرمود:«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ(انفال/۶۰) مضمون این آیه بیان میکند، که تا جایی که می‌توانید قدرت را فراهم کنید تا دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید».
دویست سال است که در دنیای جدید بعد ازصنعتی شدن، موج جدیدی از بی دینی رواج پیدا کرد تا اینکه انقلاب اسلامی ایران رخ داد و  یک انفجار انزجار از بی دینی بود. دنیا با این انقلاب به مبارزه برخاست، همانگونه که بعد از پیامبر با دولت نوپای نبوی، ایستادند و جنگیدند و حضرت زهرا(س) نیز به دفاع از این انقلاب نوپا برخاست، زیرا سقیفه حاصل تلاش برای مقابله با دین و رسالت پیامبر بود. باید گفت کسانی که به جدایی دین از سیاست و سکولاریزم اعتقاد دارند، نه تنها تاریخ اسلام بلکه تاریخ شرق را هم‌ نمی‌دانند. حضرت زهرا مقابل دستگاه خلافت غاصب ایستاد و این عبارات را بیان فرمود:«فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَهٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَهٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَهٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَهٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَهٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَرَغْبَهً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینِ.این کار از شما بعید بود، و چطور این کار را کردید، به کجا روى مى‌‏آوردید، در حالى که کتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احکامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید، آیا بى‌‏رغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حکم مى‌‏کنید؟ که این براى ظالمان بدل بدى است، و هرکس غیر از اسلام دینى را جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود». عظمت و زیبایی در این کلمات فراوان است و حضرت زهرا میخواهد بگوید پیامبر(ص) با قرآن حکومت می‌کرد و شما می‌خواهید چه کنید؟ و آنگاه حضرت بعد از این عبارات آیه ای از قرآن خواند
«وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ. هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است».(آل عمران/۸۵). و این آیه نشان می‌دهد هر کسی جزء اسلام، دینی برای زندگی اجتماعی خود برگزیند، به خطا رفته است و جزء زیانکاران است. به دلیل همین سخنان درست حضرت بود که اصحاب سقیفه در برابر ایشان خلع سلاح شدند، پس تصمیم گرفتند تا این صدای کوبنده در رسای اسلام و پیامبر را خاموش کنند و ایشان را به شهادت رساندند. (نیازمند ویرایش)

 

_____________

کانال واتساپ؛

https://chat.whatsapp.com/FgKYbi1lkbDJomrcfXNczW

یک نظر بگذارید