نقش تاریخ سیاسی اسلام در ویرانه‌ماندن حرم ائمه بقیع علیهم السلام*

نگارش در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع، مقالات | هیچ نظری

 

در آستانه هشتم شوال سالروز یکصد و یکمین سال تخریب مزار و بارگاه ائمه بقیع هستیم. یک قرن کامل است که جهان اسلام با این صحنۀ اندوه بار مواجه گشته و بارگاه و قبور ائمۀ عصمت و طهارت در بقیع شریف ویران شده است و هنوز آن قبور نورانی، به صورت ویرانه ای در جلوی چشم جهانیان است. آنچه که بیشتر اسباب رنجش خاطر مؤمنان و اهل معرفت می شود، جدای از ویرانی آن حرم شریف، برخورد و مواجهه ایی است که برخی از به ظاهر مسلمانان و حتی گاهی برخی از مردمان به ظاهر شیعه، نسبت به این تخریب دارند که میانۀ فراموشی و غفلت، یک دسته‌ای از افراد، که اهمیتی به این مسئله نمیدهند و بخشی دیگر نیز تحت تاثیر القائات وهابی های وطنی به این مطلب معتقد شده‌اند که گویا قبور خاکی و بی مزار، بهتر و طبیعی تر است و در آن صورت اصلی حفظ شده است. نیازی به توضیح نیست که بطلان این مطالب آشکار است و دلایل نقلی و سیره اهل شرع بر باطل بودن آن گواهی می دهد. اهمیت حرم و مزار در دیدگاه قرآنی و سیرۀ عملی و فقهی تشیع بر آگاهان به مذهب پوشیده نیست و در جای خودش به این موضوع پرداخته شده و حدود مسئله تبیین شده است. خواهندگان در این زمینه می توانند به کتابها و مقالاتی که در موضوع تعظیم شعائر اهل بیت(ع) نوشته شده است مراجعه کنند. 

برای نمونه، شیخ مُفید(۳۳۶یا ۳۳۸ ـ ۴۱۳ق) و شیخ طوسی(۳۸۵-۴۶۰ق) در این باره روایت کرده‌اند که رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «یا أباالحسن! خداوند قبر تو و قبر فرزندانت را بُقعه‌هایى از بِقاع بهشت و زمین‌هایی از عرصه‌های آن قرار داده است؛ و به یقین، خداوند دلهاى پاک‌سرشتان از خلقش و برگزیدگان از بندگانش را چنان قرار داده که به سوى شما کشیده مى‌شوند و در راه شما هرگونه خوارى و آزاری را تحمّل مى‌نمایند؛ قبور شما را آباد مى‌کنند و براى تقرّب به خدا و دوستى با پیامبرش بسیار به زیارت آنها مى‌روند. اى على! آنان به شفاعتم مخصوص‌اند و وارد بر حوض من و فردا در بهشت، زائران من هستند.» (المزار، شیخ‌مفید، ج ۱، ص۲۲۸ و نیز تهذیب الأحکام، شیخ‌طوسی، ج۶، ص۱۰۷) اهل نظر توجه دارند که تعبیر «بُقعه» که در این روایت و احادیث معتبر دیگری در بارۀ قبور ائمه علیهم السلام به کار رفته است، تعبیر و اصطلاحی قرآنی و برگرفته از آیۀ مبارک ۳۰ از سورۀ قصص است. این «تلمیح قرآنی» به همراه تأویلاتی از آن آیه شریفه در ارتباط با «کربلا» در روایتی مهم ذکر شده است که در سلسلۀ اسناد آن، علی بن مهزیار اهوازی رحمه الله علیه است. کلمۀ «بقیع» نیز از مشتقات همین واژۀ بُقعه است و بر معنای لغوی آن دلالت دارد.

مخالفت، حمله و انتقادهایی که به حرم های مطهر امامان شیعه صورت می گیرد، به صورت آشکار، نمونۀ روشنی از مبارزۀ مخالفان تشیع، با یکی از وجوه تمدنی تاریخ شیعه است. بخش قابل توجهی از معماری ایرانی و عربی و شهرسازی در دورۀ اسلامی، به شهرهای عتباتی شیعه اختصاص دارد. اساساً تأسیس شهرهای کربلا، کاظمین، نجف و مشهد ، بر محور مزار امامان شیعه شکل گرفته و پدید آمده اند. برای دسترسی زیارتی به آنها راهها و امکانات به مرور زمان توسعه یافته و فرهنگ ها و اقوام در بستر تعامل و تبادل فرهنگی با یکدیگر قرار گرفته اند. حضور شیعیان مناسکی در این شهرها به گسترش سنت اقوام و آشنایی بیشتر با آنها انجامیده است. 

پیرامون بقیع شریف، نکته ای را که در روزگار کنونی باید یادآوری کرد و بر آن نیز تأکید ورزید این است که تخریب حرم ائمۀ بقیع علاوه بر آنکه عملی ضد دینی بوده و هست، اقدامی ضد انسانی نیز هست. زیرا آشکارا در تضاد با حقوق انسانی است. در هیچ جای دنیا پذیرفته نیست که چنین کاری با میراث و معتقدات پیروان یک مذهب صورت بگیرد و بدین گونه آنچه را که مربوط به رهبران و پیشوایان یا تاریخ یک مذهب است به ویرانه تبدیل کنند. یکی از بندهای اعلامیه حقوق بشر همین نکته است که باید آزادی های مذهبی مردم حفظ گردد و ستیز و درگیر شدن با این حق طبیعی، بر خلاف حقوق پذیرفته بین المللی است. 

بر همین اساس، چندین سال است که گروه‌هایی از شیعیان در عرصۀ جهانی می کوشند تا اجماع جهانی را برای ساخت مجدد حرم ائمۀ بقیع جلب کنند. از نظر قوانین بین المللی هیچ توجیه قابل قبولی وجود ندارد که سران یک کشور، مستبدانه به بارگاه رهبران پسندیده یک ملت و مذهب و بلکه شخصیتهای اسلامی که از احترام جهانی برخوردارند حمله ور شده باشند و میراث تاریخی آنان را تخریب کنند و هنوز نیز از بازسازی و رفع ویرانی چنان بارگاهی جلوگیری نمایند. تا جاییکه از زیارت و دیدار آن جایگاه به شکلهای مختلف ممانعت کنند. چنین رفتاری که در عرف بین المللی جهان معاصر هم خلاف است چه برسد به دیدگاه شیعی و اسلامی، را باید به مسلمانان و بلکه جهانیان یادآور گشت بلکه فشارهای جهانی بر دولت سعودی، به آزادی مذهبی شیعیان در حجاز و بازسازی حرم بقیع بینجامد. همچنانکه اجماع اسلامی علیه آل سعود به هنگام ویرانی حرم های شهر مدینه توسط وهابیان، از ویرانی قبر پیامبر(ص) در آن تاریخ جلوگیری کرد. شرح تفصیلی آن حرکت ها و موضعگیری ها در مقاله «اعتراض علما به تخریب بقیع» از آیت الله رضا استادی(مجله ی کتابشناسی شیعه شماره ۱۵ و ۱۶ ص۱۹۰) آمده است که شامل عکس العمل و اعتراض مرجعیت نجف و قم به تخریب قبرستان بقیع و نیز برخی مواضع در مجلات مصر و عراق و… بر اساس روزشمار موجود تاریخ معاصر ایران از شوال ۱۳۴۴ قمری (۱۳۰۵ه.ش)یعنی سالروز تخریب بقیع تا یک سال بعد را شامل می شود. نتیجۀ این اعتراض‌ها چنان شد که ابن سعود، آشکارا گفت که قصد تخریب قبور بقیع را نداشته است.علاوه بر اینکه در جلسه‌ای مهم نمایندگان کشورهای اسلامی به ابن سعود، با اعتراض شدید، عمل او را محکوم کردند و این بحث مطرح شد که تصمیم در مورد حرمین شریفین (مکه و مدینه) باید برعهدۀ تمام کشورهای اسلامی باشد.

این بنده در سال دوم کرونا نیز در مجلسی که در شهر سرکان، منزل شخصی ام برگزار شد به تشریح و یادآوری این رفتار غیر انسانی توسط رهبران دینی و سیاسی حکومت سعودی پرداخته و ریشه های قرآنی و روایی بقاع و بارگاه های مطهر را ذکر کرده‌ام که در مقاله ای با عنوان «دلایلی بر اندوهناکی در تخریب قبور ائمۀ بقیع» در سایت نگاه تازه، منتشر شده است. 

با این مقدمات، نکتۀ مهم این است که شیعیان باید توجه داشته باشند عامل اصلی در این اقدامات ظالمانۀ آل سعود در یکصد سالۀ اخیر، ریشه در روحیۀ ستیزه گری آنان با اهل بیت(ع) و خاندان نبوت دارد. بیشترین عاملی که وهابیت را واداشته است تا قبور بقیع را تخریب کنند، وجود قبر مطهر امام حسن علیه السلام در بقیع است زیرا جایگاه ایشان در تاریخ اسلام جایگاه خاصی است.‌ ویژگی اصلی در تاریخ زندگانی امام حسن(ع) درگیر بودن چند چهره مشخص از مخالفان اهل بیت با ایشان است. از  جمله؛ معاویه و عایشه. ایشان اگر چه خلیفه ای بود که بالاخره با معاویه صلح کرد اما باید توجه به این واقعیت تاریخی داشت که او سالها رو در رو با معاویه جنگیده است. امام حسن(ع) هم سابقۀ مبارزه با معاویه در جنگ صفین در کنار پدر بزرگوار خود را داشت و هم ماهها پس از شهادت امام علی(ع) مبارزه و مقابله با جنگ افروزی های معاویه را تا آخرین اردوی جنگی در منطقۀ ساباط مدائن ادامه داد. 

در قرون میانی از تاریخ اسلامی، ابتدا این مدارس نظامیه بودند که به بازسازی چهرۀ معاویه و عایشه در جهان اسلامی پرداختند که در ادامۀ این سنت تحریف و تحسین، ابن تیمیّه (۶۶۱-۷۲۸ق) نقش برجسته تری را عهده دار شد و در آثار متعدد خود برای آرایش چهرۀ تاریخی معاویه سنگ تمام گذاشت. او کفریات و مخالفت های آشکار معاویه با سنت های پیامبر و نصوص قرآنی، اعم از حلیت رباخواری، شرب خمر و غنا، و نیز سب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و… را با ادلۀ سست و سخنان سخیف خود توجیه می کند. تا آنجا که برخی پژوهشگران معاصر نوشته اند؛ ابن تیمیه یکی از طرفداران جدی معاویه است و سعی فراوانی بر توجیه اعمال وی دارد.(عسگری، مهدی، معاویه بن ابی سفیان، بررسی حدیثی کلامی بر پایۀ متون اهل سنت، قم، نشر طه، اول ۱۴۰۰، ص ۶۱ تا ۶۵) بر اثر تبعیت اعتقادی سلفیان از ابن تیمیه، شخصیت معاویه نیز محبوب آنان گشت. به همین دلایل در عصر کنونی، وهابیت چون به جایگاه معاویه اهمیت می دهد و در صدد است تا برای او جایگاهی مشروع فراهم بیاورد، پیروانش با بخش بزرگ و پر اهمیتی از تاریخ سیاسی اسلام، که همان جریان ستیز و دشمنی معاویه با خلافت بر حق امیرالمؤمنین و حسن مجتبی علیهماالسلام می باشد، دچار چالش هستند. هواداری از معاویه و برخی از مخالفان امام حسن(ع) آنان را به فتوای هدم و ویرانی قبور بقیع کشانده است و به همین سبب موجب پافشاری امروز آنان برای ممانعت از بازسازی و آزادی آن قبور شریف می گردد. 

این در حالی است که معاویه در جهان اسلام تا قرون میانی، و روی کار آمدن سلاجقه بغداد، شخصیتی مذموم و به شدت نکوهیده بود. آن چنان که در بسیاری از ادعیه، از جمله زیارت عاشورا، به صراحت توسط ائمه علیهم السلام، معاویه، لعنت و نفرین شده است و این جزء مسائل آشکار شیعه است و ائمه نیز در این مورد تقیه نکرده‌اند. زیرا معاویه سیمای زشتی در تاریخ و حدیث اسلامی از خود بر جای گذاشته است و آشکارا از مخالفین سرسخت اهداف پیامبر نیز بوده است.

نصر بن مزاحم منقری(م۲۱۲ق) نقل می کند «روزی معاویه به عمرو عاص گفت، مردم در بارۀ تو بر این باورند که به خاطر امور دنیوی، اسلام آورده ای! عمرو عاص گفت این حرفها را کنار بگذار…»(وقعه صفین، المنقری، نصر بن مزاحم، ج۱، ص۳۸) ابن ابی الحدید در توضیح این سخن می گوید: «شیخ ما ابوالقاسم بلخی می گفت این سخن عمرو عاص کنایه از بی دینی اوست و بلکه بر آن صراحت دارد. یعنی این سخن را کنار بگذار چون بی پایه است زیرا اعتقاد به آخرت و اینکه دین را به دنیا نباید فروخت، از خرافات است!.». (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص۶۵)

ابن ابی الحدید معتزلی(۶۵۶-۵۸۶ ق) جای دیگری در باره معاویه چنین می نویسد که «معاویه در دینش مورد طعن است و نزد مشایخ معتزلی ما به زندیقی و کفر متهم است. و ما نیز در کتاب رد بر سفیانی ها که علیه استادمان ابو عثمان جاحظ نوشته ایم گزارش اصحاب خود را در کتابهای کلامی شان نقل کرده ایم. از کفریات معاویه و تعرض او به رسول الله و تظاهر به مذهب جبر و ارجاء که اگر اینها هم نبود برای طعن در دین وی، محاربه اش با امام علی(ع) کافی می بود.» ( شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۴۰، عبارت وی چنین است: «معاویه مطعون فی دینه عند شیوخنا رحمهم الله. یُرمىٰ بالزندقه. و قد ذکرنا فی نقض السفیانیه على شیخنا أبی عثمان الجاحظ ما رواه أصحابنا فی کتبهم‌الکلامیهعنه من الإلحاد و التعرض لرسول الله (ص) و ما تظاهر به من الجبر و الإرجاء و لو لم یکن شی‌ء من ذلک لکان فی محاربته الإمام ما یکفی فی فساد حاله.»)

بر خلاف چهرۀ مذموم معاویه، امام حسن مجتبی(ع) علاوه بر اینکه سبط اکبر پیامبر(ص) بود، در جریان زندگی و سیاستش نیز توانست محبوبیت فوق العاده ای را در تاریخ اسلام از آن خود بنماید و محبوب القلوب اکثریت قاطع مسلمانان باشد. به ویژه آنکه صلح وی پرده از ریاکاری و نفاق و کفر بنی امیه برداشت و به رسوایی بیش از پیش آنان نزد مردم انجامید. لذا پس از شهادت مظلومانه آن حضرت به سم معاویه، و برخورد ناجوانمردانه مروانی ها با تشییع پیکر ایشان، به همراهی عایشه، مزار وی در بقیع شریف ، کانون معنویت گشت و مورد توجه معنوی و زیارت عالمان و اهل ایمان و معرفت گردید. امام حسن(ع) اولین نفر از اهل بیت پیامبر(ص) بود که در بقیع شریف دفن گردید. طولی نکشید که اخوی ها و مروانیان دریافتند که در ممانعت از دفن امام حسن(ع) در جوار قبر پیامبر(ص) خطای بزرگی را مرتکب شده اند و به پدید آمدن نقطۀ تمرکزی برای اجتماع قلوبی کمک کرده اند که دل در گرو خاندان نبوت دارند و از دشمنان آنان همچون بنی امیه، بیزار و متنفرند. توجه به قبر شریف آن حضرت با دفن پیکر پاک سه امام معصوم دیگر از خاندان پیامبر(ص) ارج و منزلت افزونتری یافت. در نتیجه این توجهات که سال به سال افزونتر می شد، طی قرون بعدی بقعه و بارگاه درخوری بر آن مزار شریف شکل گرفت که تا قرن ۱۳ هجری (۱۹ میلادی) پابرجا ماند. 

عجیب اینکه در گزارش ویژه و منحصر به فردی، که از قرن ششم هجری بجای مانده است، بقعه حرم ائمه بقیع بنام حسن مجتبی علیه السلام شناخته می شود. 

عالم بزرگ بخارا، ابن مازۀ حنفی(۵۱۱-۵۶۶ق) در دستور العمل زیارتی برای مریدان خود می نویسد: «و چون از زیارت پیغامبر ـ علیه‌السّلام ـ فارغ شد، باید که بسوی گورستان بقیع بیرون شود،… و جملۀ بقیع  صحابه و اهل بیت و ازواج مصطفی‌اند، و بعضی تابعین‌اند ـ صلوآت الله علیه و رضی عنهم. و از بزرگان کی ظآهراند حسن بن علی است ـ رضی الله عنهما ـ و عبآس عم مصطفی آست ـ علیه الصلوه و السلآم و رضی عنه ـ و علی بن الحسین زین العابدین، و محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمدالصادق ـ‌ رضوان الله علیهم اجمعین، جمله در یک قبه‌اند.» (ابن مازه، ابوجعفر، لطائف الاذکار للحضار و السفار فی المناسک و الآداب، تصحیح: رسول جعفریان، تهران، نشر علم، اول ۱۳۹۲) تعبیر «از بزرگان که ظاهرند حسن بن علی است -رضی الله عنهما-» آشکارا بر چشمگیر بودن و تمرکز آن مزار شریف در قبرستان بزرگ بقیع دارد. امری که برای منحرفان از امام حسن(ع) مانند ابن تیمیه و اتباعش بسیار دردآور بوده است.

همچنین ابن مازه در ادامه دستور زیارت بقیع می نویسد: «و چون بقبّه حسن بن علی رسد بایستد و بگوید: السلام علیکم یا آهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملآئکه سلآم علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدآر، الحمد لله الذی اذهب عنکم الرجس و طهرکم تطهیرا، جعلنا الله من المقتفین لکم و المعتقدین لموالاتکم والمتمسّکین بحبلکم، و المقتدین بآثارکم، و المتوسلین بکم الی ربکم، و الی نبینا جدکم ولا قطع الله آثارنا من زیارتکم، و لا اعرض عنا فی یوم القیامه بوجوهکم. بعد از آن دعا کند بدانچ خواهد.» (ابن مازه، همان)

در گزارش ویژه دیگری که توسط یک شاهد عینی از سیاحان غربی و در نزدیکی همان ایام تخریب حرم شریف بقیع نوشته شده است، نشانه های روشنی از نسبت متفاوت این بقعه با تخریب های دیگری که در قبرستان صورت گرفته بوده به چشم می خورد. یکی از جهانگردان غربی به نام «مِستر ریتِر‌» که به فاصله کوتاهی از ویرانی حرمها، «بقیع» را دیده،چنین مینویسد:

«چون وارد بقیع شدم،آنجا را همانند شهری دیدم که زلزلهٔ شدیدی در آن به وقوع پیوسته و آن را به ویرانه ای مُبدّل کرده است، زیرا در جای جای بقیع،بجز سنگ وکلوخِ بهم ریخته و خاکها و زباله های روی هم انباشته و تیرهای چوب کهنه و شیشه های درهم شکسته و آجرها و سیمانهای تکه تکه شده،چیز دیگری نمی توان دید،فقط در بعضی از رهگذرهای تنگ این قبرستان از میان این زباله ها،راه باریکی برای عابرین بازنموده اند. و اما آنچه در کنار دیوار غربی بقیع دیدم،تلی بود از تیرهای قدیمی و تخته های کهنه و سنگها و قطعات آهن روی هم انباشته که اینها بخشی از زباله ها و بقایای مصالح ساختمانهای ویران شده ای بود که در کنار هم انباشته بود؛ولی این ویرانی ها و خرابیها نه در اثر وقوع زلزله و یا حادثهٔ طبیعی بلکه با عزم و ارادهٔ انسانها به وجود آمده است و همهٔ آن گنبد و بارگاه های زیبا و سفید رنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود،با خاک یکسان گردیده است.

او اضافه می کند:

چون برای مشاهدهٔ بیشتر این آثار که نشانگر قبور مسلمانان صدر اسلام و تاریخ سازان روزگار است،در میان سنگ و کلوخ حرکت می کردم، از زبان راهنمایم شنیدم که از شدت ناراحتی، این جمله ها را آهسته تکرار می نمود: «أستغفر اللّه، أستغفر اللّه، لاحول و لا قوه الا باللّه» ».(الخلیلی، جعفر، موسوعه العتبات المقدسه؛ مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ج۳ص۳۲۹)

 

پانوشت:

*این مقاله، حاصل منبری است که در آستانۀ هشتم شوال، سالروز تخریب حرم متبرک ائمۀ بقیع(ع) و روز جهانی ائمه بقیع، بتاریخ ۶/ ۲/ ۱۴۰۲ در شهرستان تویسرکان، با حضور ابوی معظم و در منزل اخوی مکرم حجت الاسلام شیخ علی انصاری، ایراد و سپس توسط پژوهشگر ارجمند م. موسوی پیاده سازی شده است.

 

یک نظر بگذارید