صفحه نخست » شعرنگارش باراننگارش باران دیشب، سحر، دیدم که باران، روی برگهای پاخورده، آهسته مینوشت: با بلور بنفشه های باغ صبحگاهان، تغییر می کند، هوا، سخت، مست میشود. گنجشک ها فهمیدهاند، و پر از هیاهو کردهاند، فضای پگاه را. آنجا، برای حنجرههای زنگ زده، فرصت آواز نمانده است. قم، سوم اسفند، ۱۴۰۲ روز میلاد حضرت علی اکبر(ع) و […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۶ اسفند ۱۴۰۲
سبزترین فصل زندگی ماسبزترین فصل زندگی ما برای همیشه «مکتوب سبز»* سرآغاز سبزترین فصل زندگی ماست. پاییزها بدانند و شباویزها بخوانند؛ ما سبز روییدهایم، از جوانههای ساقۀ گندم بهشت، در بیکرانهترین، دشتهای سرنوشت. سرکان، ۷ آذر ۱۴۰۲ حسین انصاری ــــــــــــ * مکتوب سبز، گزارشی در بارۀ زیارت آل یاسین بزرگ، نام یکی از کتابهای حقیر است.
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۱ بهمن ۱۴۰۲
در آرزوی دستان تودر آرزوی دستان تو کاشکی نبض بلور ابرها و ریزش لحظههای ناب از چشمه سارها و طلوع چشمک ستارهها -بی وقفه- و عطر غنچههای به خود پیچیده همه در دستانِ تو بود؛ ای عطر جان، به باد سپرده در رهگذار بی تکرار ۲۷ دی ۱۴۰۲ قم
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۱ بهمن ۱۴۰۲
هوای رهایی کنمهوای رهایی کنم خدایا تو لطفی نما تا دعایی کنم سحرهای ماه رجب را خدایی کنم در این تیرهبختی که می ریزد از روزها شبی را به اشک دو دیده، صفایی کنم شب از نیمۀ شب در این نیمۀ ماه رفت بیا تا در این آسمان ماه پیمایی کنم پر از حنجره بود و آواز […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۱۳ اسفند ۱۴۰۰
سرافراز سربدارانبانوی کربلا آنگونه زندگی را که تو زنده زنده زیستی دشمنانِ مسلمان نمای تو نیارستند تا بِنِگارند و دوستان بسیاری، سراسیمهات دیدند، شکسته نوشتند، و زارت انگاریدند. شگفت آنکه بخشی از تاریخ تو را دید اما باز نگفت، و بخشی تورا آنچنانکه خود بود، می گفت و می شنود… تا آنکه معجزه ای دوباره، از […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۲۹ بهمن ۱۴۰۰
پشت میله های بقیعپشت میلههای بقیع مثل یک اسیر، دورم از شما، پشت میله ها عادتم شده، خواندن دعا، پشت میله ها می تپد دلم لابلای آن میله های سرد حسرت شما می کُشد مرا پشت میله ها غصه میشود غربت شما در تمام شهر تا چه می کند با دو چشم ما پشت میله ها آرزو […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
در انتظاردر انتظار آن ماه چهره که جان خاک پای اوست هرجا که هست دلم در هوای اوست پوشیده صورت اگر در نقاب قهر دیگر چرا پس پرده صدای اوست؟ گویی ز نرگس جانان شکفته است کین شیوه، شیوۀ نرگس نمای اوست نقشی نمانده در آیینۀ خیال در خون نشسته دو چشمم به پای اوست دردی […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۱۲ فروردین ۱۴۰۰
خراب چشم اویمخراب چشم اویم باز در خیزاب چشمانت دل دریا خراب ساحل سنگین دل زین موج بی پروا خراب حالت چشم تو را هر چشمه ساری تشنه است آبشاران در پی تو تا لب دریا خراب از نسیم روح تو در سبزه زاران شیون است هست آیا در عبورت چشم گل تنها خراب؟ تا نمیرد در […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۱۸ مرداد ۱۳۹۹
نمازی در حِجراین ابیات پاره ای از سروده های پراکنده ای است که سوغات حج بود. شاید در خاموشی درای کاروانیان که در این سال مصیبت زده، حلقۀ طواف توحیدیان را از هم پراکنده است دلی را هوایی آن دیار کند و آهنگ لبیک را در جان عاشقی بنوازد…بگذرم که این چند جمله نیز زیادی است، زیرا […]
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۳ مرداد ۱۳۹۹
تا صبح بدمدتا صبح بدمد من میدانم میان دشت راز ها خوابیدن چه ذوقی دارد و از سینه ی چشمه نوشیدن چه شوقی دارد ولی دریغ که صدای دزدانۀ باد خلوت شب را شلوغ کرده است. باید به خاطره ات بیشتر دل ببندم تا صبح بدمد. یزد، ارنوا، ایام کرونا، فروردین ۹۹
ادامه مطلب...
| تاریخ نگارش : ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
|