دسته: شعر

9 سال پیش

فانوس تاریکی های تاریخ

ورود تو مسیر تاریخ را دگرگون کرد و جغرافیای مذهب را نامذکر ساخت. اراده ی بزرگ تو آدمی را دوباره به شکوه حوا در طلیعه…

9 سال پیش

بلور عشق

عشق یخزده را در این چشم انداز، می توان دید و گرم شد از تب زیبایی! ارتفاعات سرکان، بهمن 94

9 سال پیش

مثل رطب می گذرد

دو بیت، در پاسخ شعری رمضان ستیز که به لباس طنز سروده شده است و صفحه به صفحه در فضای مجازی کپی می شود، نوشته…

10 سال پیش

امروز بهترم!

چشمهای خیس من امروز آبی تر از همیشه است! اگر افق های دور، کمی رنگ، در چشمم بریزند، منظره های نگاهم، آبی آرام دریایی است!…

10 سال پیش

کبوتر چاه می توان شد!

من به چاه باور دارم یوسف من از چاه به جاه رسیده است یارم شبها در سکوت نخلستان و زمستان به چاه ها آه خویش…

12 سال پیش

گلابدان من!

گلابدان من!   مثل گلابدانِ تویِ طاقچه ی اتاق یک کف دستش آرامم میکند…! چه زلال است! این قطره های اهورایی یادگار آخرین لحظه های…

14 سال پیش

کوچۀ بی مرد!

کوچۀ بی مرد! تا تو را ندیده بودم خواب اصحاب کهف برایم ناملموس بود. حقیقت فکر بی حاصل را وقتی فهمیدم، که به تو فکر…

14 سال پیش

رفیق بهار

  شکوفه های زرد آلو را هر وقت که می بینم یاد تو می افتم. باورم نمی شود این که بهار باغ همیشه محتاج تو…

14 سال پیش

در خم کوچه ها

در خم کوچه ها   گم کرده پنجره را پیچ کوچه ها پوشیده روی تو با پیچ کوچه ها دزدیده زنگ صدای تو را، سال…