این متن های کوتاه و بلند را نمونه روشنی برای یکسویه نگری در امر التقاط در اندیشۀ دینی می بینم. نگاهی که گزینشی است و فقط التقاطی بودن را در آمیختگی به مارکسیسم و سوسیالیسم می پندارد و از بزرگترین نگرش دینی التقاطی دوران معاصر، به کلی غافل است بلکه خود را به غفلت زده است. زیرا نگرش مادی و رفاهی دارد و بر اساس اصول موضوعه در مکاتب سیاسی و اقتصادی مسلط غرب، به داوری و قضاوت می نشیند. در حالیکه اقتصاد و سیاست اروپا و بلکه جهان غرب، با تکیه بر بخش بزرگی از دستاوردهای سوسیالیزم به سیاست و اقتصاد جامعه بیمار سرمایه داری غربی خود، سامان داده است. نجات جان فرودستان در تمدن غربی امروز جهان سرمایه داری، را در برنامه های احزاب سوسیال دموکرات غربی و سیاست گذاری دولت های گاه و بیگاه آنها در کشورهایی چون آلمان و فرانسه و امثال اینها باید جستجو کرد. بیمۀ همگانی و سندیکاهای کارگری و نظریه های باز توزیع ثروت از طریق مالیات، از جمله آنها است.
بد نیست اگر حوصله کنید و این چند پاره نوشته را بخوانید. البته نام بشیر، اسم مستعار یک چهره حوزه ای به انتخاب خودش است.
با تشکر
۱۴ آذر ۹۸
یزد. ارنوا
Bashir:
🌋 جهش سیاسی و اقتصادی بزرگ چین ؛ با کنار گذاشتن سیاست خارجی غرب ستیزانه و تبدیل اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد 🌋
(تبدیل کشوری فقیر به ثروتمند در پرتو مالکیت شخصی و اصلاح سیاست خارجی )
اگر ماشین زمان وجود داشت و فردی چینی از دهه بین ۱۹۵۰ به امروز سفر میکرد، باور نمیکرد که این چین همان چین کمونبستی سابق است!
واقعا چه بر سر ایدئولوژی کمونیستی آمد؟ کدام نیرو توانست آن ایدئولوژی جامد را تغییر دهد؟
چینی که امروز میبینیم دیگر هیچ شباهتی به چین مائو ندارد. دائما شعار های ضد امپریالیستی و ضد امریکا می داد و حمله به از زبان رهبرانش قطع نمی شد تبدیل به بزرگترین رقیب و شریک اقتصادی امریکا شد و نزدیک است بزرگترین اقتصاد جهان شود
علت این تغییر اعتراف شجاعانه به خطا ی در تحلیل رهبران جدید و تغییر نگاه آنان به روابط بین الملل می باشد که سهم بزرگی ازین به آوازۀ دولتمردی به نام تنگ شیائوپنگ گره خورده است.
تنگ رهبر چین پس از مائو با تغییر سیاست خارجی و اقتصادی اجرای ایدۀ خصوصی سازی چهارگانه ( در کشاورزی، صنایع، دفاع و علم و فناوری) اصلاحاتی فراگیر را آغاز کرد و جامعهای مدرن و سرمایهداری بر قامت چین پوشاند.
نتیجۀ این اصلاحات خیرهکننده بود: چین از مرگ مائو در این سی و پنج سال ( ۱۹۷۸ تا ۲۰۱۳ )با میانگین رشد اقتصادی سالانه ۹.۵ درصد رشد کرد و . تولید ناخالص داخلیِ واقعی آن
«چهلوهشت برابر» شد
انقلاب گمونیستی چین در ماه اکتبر ۱۹۴۹ میلادی پیروز و دومین نظام کمونیستی را بوجود آورد و رهبر حزب کمونیست، یعنی مائو تسه تونگ ، و معاونش چوئن لای بود مائو که در سال ۱۹۷۶ میلادی، مرد . با سیاستهای غرب ستیزانه و کمونیستی چین را به یکی از فقیرترین کشورهای جهان تبدیل کرد که ۹۰ درصد مردمش محروم بودند.
ازیرا مائو بخیال خودش ایدۀ «جهش بزرگ کمونیستی » را به اجرا درآورد که به فاجعهای تمامعیار ختم شد: قحطی کشور را فراگرفت و دهها میلیون نفر قربانی شدند.
ولی پس از مرگ مائو، راه برای سیاستمداران اصلاحطلب باز شد.
و رهبران جدید چین وقتی دیدند کشور فقیر وعقب مانده است و حتی از کشورهای همسایه اش مانند کرۀ جنوبی و ژاپن و تایوان عقب تر است، تصمیم گرفتند از اقتصاد کمونیستی و سیاست خارجی غرب ستیزی دست برداشته و رابطه خود با غرب را بهبود بخشند. رابطه قطع شده با امریکا بر قرار کرد و اقتصاد چین را خصوصی کنند
در مرحلۀ اول اصلاحات، در حوزۀ کشاورزی، زمینهای سابقاً اشتراکی در قطعات کوچک میان دهقانان تقسیم شد و هنگامی که کشاورزان خودشان مسئول سود و زیان آن شدند. لذا بر تولید افزوند ،
سپس برای نخستین بار ، اجازۀ سرمایهگذاری مستقیم به خارجیان داده شد و به این منظور «مناطق ویژۀ اقتصادی» تأسیس کردند این مناطق به موتورهای رشد اقتصاد ملی تبدیل شدند و در واقع الگویی جدید را نمایندگی میکردند.
در مرحلۀ بعد، گامهای اصلاحی لرزان استوارتر و بلندتر شد و از نظارتهای دولتی بر فعالیتهای اقتصادی خصوصی کاسته شد و برخی کارخانههای دولتیِ زیانده خصوصی شد.
در این اثنا «میانپردۀ سیاسی» خونباری رخ داد و آن ماجرا میدان ( تیانآنمن )بود . یکی از دلایل قیام سیاسیِ تیانآنمن این بود که بخشهایی از جامعه از این اصلاحات منتفع و بخشهایی متضرر شده بودند.
اما تِنگ شیا ئوپینگ رهبر جدید چین ضمن سرکوب سیاسی، به تعمیق رابطه و تعامل با غرب و اصلاحات اقتصادی ادامه داد: او در ۱۹۹۰ بورس شانگهای را که مائو چهل سال پیش بسته و از مشخصات جامعه سرمایه داری بود، دوباره گشود.
تنگ بسیاری از مخالفان اصلاحات را از مقامشان کنار زد تا راه اصلاحات هموارتر شود. تا اینکه او پس از بیست سال رهبری در ۱۹۹۷ میلادی درگذشت،
اما جانشینان او (جیانگ زِمین و ژو رونگجی) راهش را ادامه دادند. خصوصیسازی و تعامل با غرب شتاب گرفت. بطوریکه از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ شرکتهای دولتی نصف شد. در سال ۲۰۰۵ سهم تولید خصوصی در تولید ناخالص ملی از سهم دولتی بسیار فراتر رفته بود
واقعا عامل این دگرگونی شگرف چه بوده است؟
پاسخ : تبدیل اقتصاد کمونیستی دولتی به اقتصاد آزاد و نظام مالکیت شخصی ؛ همراه بهبود رابطه عزتمند سیاسی با جهان غرب و امریکا . البته رابطه مفهوم مشککی است که عرض عریض و مراتب زیادی دارد که بعصی درجاتش مذموم است ولی رابطه جدید چین همراه با عزت و مصلحت و حکمت است ولی جاها در مقابل آمریکا می ایستد و بر دهان او می کوبد و در عین حال ششصد ملیارد دلار (چهار برابر در آمد سالانه ایران ) تبادل اقتصاد با آن دارد
البته منظور ما از این مقاله بعنوان یک الگوی موفق تشبیه من جمیع الجهات آن کشور با ایران نیست
زیرا در علم معانی خواندیم در تشبیه زید کالاسد یک وجه شبه (شجاعت) کافی است لازم نیست زید یال و کوپال هم داشته باشد
آری کشور پهناور و پرجمعیت
چین امروز ببرکت سیاست خارجی متوازن خود با شرق و غرب و روی آوردن به مالکیت شخصی سهم بزرگی از اقتصادی جهان را بخود اختصاص داده و رقیب جدی برای آمریکا شده است… چقدر زیبا گفت حکیم فرزانه ای پس از فروپاشی شوروی
زنده باد دینامیسم مالکیت شخصی ؛
ودرود بر نابغه فقه مکاسب ؛ شیخ انصاری و قاعده اصطیادی فقهی( الناس مسلطون علی اموالهم) که خوب به ما درس آموخت
ولی افسوس ما خوب درسهای او را فرا نگرفتیم
Ansari Hosein:
من رضی بعمل قوم فهو منهم
ولی من دعا نمیکنم که خدای ناکرده شما با سرمایه داری جهانی و صاحبان حق مالکیت شخصی در اقتصاد ربوی جهانی و ارباب دینامیسم آن(به تعبیر غلط آن فقه ناشناس) محشور بشوید.
Bashir:
ما تابع حکم فقه اهلبیت هستیم که مالکیت شخصی را با ده انگشت امضا کرده اند
نه تابع التقاطیون سوسیالیست که تبعیت از فقه اقتصادی رساله عملیه را ارتجاع می دانند
Ansari Hosein:
خودتان را دچار مغالطه خود خواسته نکنید بزرگوار
مالکیت شخصی محدود و مقید در فقه اهل بیت علیهم السلام ربطی به شیفتگی شما در برابر سرمایه داری چینی و اروپایی و اقتصاد نئولیبرالی ندارد.
دیدگاه اقتصادی شما اسمش اسلامی است و گرنه در حقیقت جز اقتصاد کاپیتالیتسی در مکتب لیبرالیسم چیز دیگری نیست. فقط مارکسیسزم التقاط نمی آورد.
Bashir:
شما چند سال و چقدر فقه و اصول خوانده اید که این گونه سخن می فرمایید ؟
Ansari Hosein:
چند و چون فقه و اصول خوانی من مهم نیست. خوب است در مطلبی که به اختصار نوشتم تامل بفرمایید.
Bashir:
تشخیص اینکه این اقتصادی که بنام اسلام معرفی می شود التقاطی ومخلوطی است از افکار چپ یا راست
نیاز به عمری فقاهت دارد
بسیاری از افکاری که بعنوان اقتصاد عدالت محور اسلامی اول انقلاب معرفی می شد اقتصاد سوسیالیستی بود
Ansari Hosein:
تشخیص التقاطی بودن یک نظریه، قطعا به شناخت فلسفه ها و مکاتب اقتصاد غیر اسلامی نیز نیاز دارد.
همچنانکه اقتصاد و سیاست موجود در ذهن حضرت عالی صرفا التقاطی از دیدگاههای کاپیتالیستی و لیبرالیستی پس از دهه ی دوم انقلاب است.
مدل های اقتصاد اروپایی و حتی چینی و هنگ کنگی در سخنان شما ترجیع بند مکرری است که نیاز به توضیح علاوه ای ندارد.
شما گاهی آدام اسمیت تر و فریدمن تر از غربیان، داد سرمایه داری می دهید.
حرف آخر اینکه رگه های التقاط فقط به «مارکسیسم و اول انقلاب»، محدود نیست.
2 دیدگاه
محسن
عالی.
حسین انصاری
از توجه جناب آقای محسن به مطلب ارتباط متشکرم.