تا صبح بدمد

تا صبح بدمد

 

من می‌دانم میان دشت راز ها
خوابیدن چه ذوقی دارد
و از سینه ی چشمه
نوشیدن
چه شوقی دارد

ولی دریغ
که صدای دزدانۀ باد
خلوت شب را
شلوغ کرده است.

باید به خاطره ات بیشتر دل ببندم
تا صبح بدمد.

یزد، ارنوا، ایام کرونا، فروردین ۹۹

 

    اولین دیدگاه را شما بنویسید

ارسال دیدگاه