حسین انصاری
مهر 20, 1403
0
0
مثل پروانۀ پر گشوده
تا پشت پنجرۀ آفتاب،
بر شانۀ بلند شاخهها،
از نشستن نترس.
مثل تاب یک حباب
روی دست باد،
از شکستن نترس.
حس کردهای که
باید نازک تر شود،
چینی احساست!
تا مرز نازکی صدای نسیم؟
وقت نجوای شبانه
یا نازکی حباب روی حوض؟
در لحظۀ ریزش باران احساس.
عمق فاصلۀ هستی همین جاست؛
از پرواز پروانه،
تا نشستن بلور دلنشین حباب،
روی آب.
یزد، ۱۲ مهر ۱۴۰۳
اولین دیدگاه را شما بنویسید