حسین انصاری
آذر 17, 1398
0
0
در خنکای هوای بارانی
من و تو و همانی که میدانی
نسیم و ابر و نم عشق می ریزد
از آن لبی که تو آواز می خوانی
به سِحر گونه های برافروخته
گره نمانده دگر روی پیشانی
ببین که ثانیه ها چه می رقصند
و کرده ژاله، فضا چراغانی
چه بی مثال شده کعبه در باران
و سجده بر آبشار آسمانی
چنان هوایی نمی رود از یاد
اگر چه، تو ز یادم گریزانی
طواف فراوان خوبی هاست
به وقت خلسههای فراوانی
پر از شکوه خاطره می ماند
خیال خیس و قنوت پنهانی
مکه مکرمه 12 ذیحجه 1440
23 مرداد 1398
اولین دیدگاه را شما بنویسید