بانوی کربلا
آنگونه زندگی را
که تو زنده زنده زیستی
دشمنانِ مسلمان نمای تو
نیارستند تا بِنِگارند
و دوستان بسیاری،
سراسیمهات دیدند،
شکسته نوشتند،
و زارت انگاریدند.
شگفت آنکه
بخشی از تاریخ
تو را دید اما باز نگفت،
و بخشی تورا
آنچنانکه خود بود،
می گفت و می شنود…
تا آنکه معجزه ای
دوباره،
از نام تو رخ داد،
از مصر تا خراسان.
و قلمهایی به جنبش افتاد،
اندیشه هایی رخ داد،
و قلمروهای تازه ای فتح شد،
از ساحل نیل تا فرات،
و تا مرزهای آنسوی هرات.
انگار زینبیات تو بود،
که در دشتی به وسعت ادبیات
می شکفت.
دیگر اکنون سالهاست،
قهرمان «بنت الشاطی»
الهۀ مهربان «شرقاوی»
پیامدار خون حسین(ع)
در کلام آتشناک «شریعتی»
انسان شکوهمند «الحیات»
و فریاد بلند «آنتوان بارا»ی مسیحی
و…
هیچکس نیست، جز نام و یاد تو…
قم، ۲۹ بهمن ۱۴۰۰/ سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها
1 دیدگاه
Z. Khani
شعری که انسان را به فکر وادارد، و دریچه های تازه ای را به روی او بگشاد کمتر از نثر نیست. حق یارتان و قلمتان مانا. شگوه و صلابت و حماسه آفرینی زینب را باید در گوش نسلهای امروز فریاد زد تا بشنود صدایی را که قرنهاست خاموش مانده