25 شهریور 1404
سبزترین فصل زندگی ما برای همیشه «مکتوب سبز»* سرآغاز سبزترین فصل زندگی ماست. پاییزها بدانند و شباویزها بخوانند؛ ما سبز روییدهایم، از جوانههای ساقۀ گندم…
در آرزوی دستان تو کاشکی نبض بلور ابرها و ریزش لحظههای ناب از چشمه سارها و طلوع چشمک ستارهها -بی وقفه- و عطر غنچههای…
هوای رهایی کنم خدایا تو لطفی نما تا دعایی کنم سحرهای ماه رجب را خدایی کنم در این تیرهبختی که می ریزد از روزها شبی…
بانوی کربلا آنگونه زندگی را که تو زنده زنده زیستی دشمنانِ مسلمان نمای تو نیارستند تا بِنِگارند و دوستان بسیاری، سراسیمهات دیدند، شکسته نوشتند، و…
پشت میلههای بقیع مثل یک اسیر، دورم از شما، پشت میله ها عادتم شده، خواندن دعا، پشت میله ها می تپد دلم لابلای آن…
در انتظار آن ماه چهره که جان خاک پای اوست هرجا که هست دلم در هوای اوست پوشیده صورت اگر در نقاب قهر دیگر چرا…
خراب چشم اویم باز در خیزاب چشمانت دل دریا خراب ساحل سنگین دل زین موج بی پروا خراب حالت چشم تو را هر چشمه ساری…
این ابیات پاره ای از سروده های پراکنده ای است که سوغات حج بود. شاید در خاموشی درای کاروانیان که در این سال مصیبت زده،…
تا صبح بدمد من میدانم میان دشت راز ها خوابیدن چه ذوقی دارد و از سینه ی چشمه نوشیدن چه شوقی دارد ولی دریغ…