به وقت رفتن آن فروغ گستر دل آگاه* (شرح حالی از مبلغ نستوه، حجت الاسلام شیخ حاجی علی انصاری «ره»)

نگارش در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | ارسال شده در بخش مقالات، نویسندگان همراه | ۱۰ نظر

نویسنده: دکتر مهشید موسوی ندوشن

هنوز در اعتقادات دینی بسیاری از مردم، به درستی، عالمان شایستۀ دینی به عنوان افرادی فرزانه و دارای حکمت و دانش عمیق مذهبی، شناخته شده هستند. آنها به عنوان راهنمایانی در مسیر معنوی برای پیروان خود شناخته می‌شوند و تجربیات و آموزه های آنان در هدایت و الهام بخشیدن به دیگران بسیار سودمند است. همانطور که ستارگان در آسمان راهنمای مسافران هستند، عالمان دینی نیز می توانند چراغ راه مومنان در زندگی معنوی و اخلاقی باشند. این تشبیه زیبا و معنادار که برگرفته از متون دینی است، اشاره به جایگاه والای این چهره‌های ارزشمند در اندیشه و عقیدۀ دینداران دارد. در آیین اسلام احادیث و روایات متعددی در مورد جایگاه علما و ارزش وجودی آنها به چشم می‌خورد که فقدان یک عالم را همچون خاموشی ستاره‌ای در آسمان علم و دین، تصویر می‌کند. بر این اساس می توان دریافت که پاینده یاد، حجت الاسلام شیخ حاجی علی انصاری«ره»(۱۳۱۱-۱۴۰۳ش) نیز یکی از همین اخترهای آسمان دین و دیانت بود، که با رفتنش، گویا درخشش نوری سراسر خیر و برکت از محیط پیرامونی‌اش گرفته شد و فروغ‌گستری حیات دنیایی‌اش فرو خوابید.

IMG_20240601_232305_425

مبلّغ خستگی ناپذیر

مروّج احکام و مبلّغ نستوه معارف و مواعظ معصومین (ع)، شیخ حاجی علی انصاری، از روحانیان سرشناس شهرستان تویسرکان بود که شش دهه از زندگی پر بار و تا حد زیادی، دشوار خود را وقف تبلیغ دینی کرد. دوری از وطن، تحمل سختی، و نهراسیدن از خطرها در مسیر تبلیغ، بخشی از خصلت های پسندیده‌ای است که در مسیر تبلیغ معارف و مبانی دینی در شخصیت وی نهادینه شده بود. ایشان از شاگردان برجستۀ آیت الله شیخ علی تألهی خرم‌آبادی(۱۲۵۹-۱۳۵۴ش) بود که پس از تلمذ و شاگردی در محضر آن استاد فقیه، و با اخذ اجازه نامه از آیت الله ملا علی معصومی، معروف به آخوند همدانی(۱۲۷۴-۱۳۵۷ش) برای ترویج احکام و تعالیم دینی و نشر آموزه های اهل بیت (ع) کمر همت بسته و به همین جهت، در عمر با برکت خود، بیش‌تر از پنج سال در وطن خویش زندگی نکرد و باقی عمر گرانبها را عاشقانه در خدمت تبلیغ، ترویج دین و اقامۀ مجالس اهل بیت(ع) در جغرافیای مرکزی و غربی کشورش گذرانید. به آسانی، رنج غربت را با همراهی خانواده و گاهی به تنهایی، بر خود هموار می‌کرد بدین امید که در امر دین و ارشاد و اصلاح مسلمین کوتاهی نکرده باشد. 

به نقل از کتاب یادمان تویسرکان که در زمان حیات حجت الاسلام انصاری به چاپ رسیده، به طور مختصر و بسیار گذرا، در شرح حال ایشان آمده است: «در قم سکونت دارد. به درس بسیاری از مراجع و بزرگان قم مانند: آیات عظام؛ مرعشی، گلپایگانی، تبریزی، وحید خراسانی… حاضر شده و استفاده برده و از قریب سی نفر از آنان اجازاتی دریافت کرده است. سالها به امر تبلیغ دینی و ترویج احکام در بسیاری از روستاها و شهرهای کشور مشغول بوده است، در شهرهای تویسرکان، نفت شهر، سرپل ذهاب ، یزد ، خنداب ، شیراز ، تهران ، خرم آباد،… سخنرانی و اقامه جماعت کرده است. وی پدر اولین شهید انقلاب اسلامی است. در طول جنگ تحمیلی مدتها در پشتیبانی نیروهای رزمی حضور داشته و در زمان جنگ نیز در منطقه سرپل و کرند در استان کرمانشاه اقامت کرده است. امامت جمعه موقت شهرهای سپیدان در استان فارس و ایوان کی در استان ایلام را نیز برعهده داشته است».(انصاری، ۱۳۸۵: ۱۵۹) همین فهرست ناقص، (که نام شهرهایی چون: ملایر، اراک، تفرش، آشتیان، کرج، اصفهان، شهرکرد، کرمانشاه، کنگاور، ازنا، سمنان، و…در آن نیامده است) گویای گسترۀ فعالیت تبلیغی وی در جهت تقویت فرهنگ دینی در جامعه است.

درتاریخ ۱۹ دی ماه سال ۱۳۵۶، در سرآغاز و شروع مبارزات انقلاب اسلامی ، فرزند بزرگتر ایشان به نام محمدرضا که یکی از طلبه های فاضل و متعهد در حوزۀ علمیۀ قم (مدرسۀ حقانی) بود، در جریان تظاهرات مردمی به ضرب گلوله جنگی و مستقیم نیروهای گارد ویژۀ رژیم پهلوی، در حالی که برادر کوچکتر، او را در آغوش گرفته بود، با مظلومیت هر چه تمام‌تر، به شهادت رسید تا در مقام اولین شهید انقلاب اسلامی ایران، برای همیشه، نام خجسته‌اش بدرخشد. این اتفاق باعث شد تا حجت الاسلام انصاری در مبارزات انقلابی خود که از سال چهل شمسی آغاز کرده بود، مصمم تر شود و همچون پدر داغدیده اولین شهید انقلاب، آماده فداکاری در راه آرمان‌های فرزند شهیدش باشد. پس از شهادت فرزند، با صبر و شکیبایی این ضایعه بزرگ را تحمل کرد و همچنان به فعالیت های مذهبی و خدمت به محرومان ادامه داد. از آن جا که شیخ به مسائل محرومان توجه بسیاری داشت، قبل و بعد از پیروزی انقلاب، ایشان همواره در کنار خانواده‌های مبارزین و محرومین حضور داشت و تا آخر در همراهی با آنان زندگی کرد.

او همواره در احیای مساجد و اقامۀ نماز و تشکیل هیئت های مذهبی و احداث و تقویت آنها فعالیت داشت و مردم را به تقوی و معنویت دعوت می‌کرد و بخش عمده ای از موقعیت و توانایی خود را صرف کمک به نیازمندان می‌کرد و در این راه الگویی خوب و تأثیرگذار بود. علاوه بر اینها، حجت الاسلام انصاری در طول سالها تبلیغ و فعالیت های اجتماعی _ مذهبی خود با ارائه سخنرانی های ارزشمند، و منبرهای متکی بر تفسیر آیات و روایات معتبر، به کسب معنویت توسط مخاطبان و مستمعان منبرهایش، بسیار کمک کرده است. استادان و بزرگانی که با وی آشنایی یا برخورد داشتند، معمولا تلاش و تقوای او را تحسین می کردند زیرا که از نزدیک، شاهد اخلاص ورزی و صراحت کلام وی در امر به معروف و نهی از منکر بوده اند.

عشق و ارادت حجت‌الاسلام انصاری به مولای متقیان و کراماتی که از این ارادت برای ایشان حاصل شده بود، نشان از خلوص نیت و جایگاه والای معنوی این مرد بزرگ و بلند همت داشت. مردی که به قول آیت الحق حاج سید جواد آقا حیدری: «باید یک قرن بگذرد تا یکی مثل او پیدا بشود». شاید کمتر بتوان فردی را پیدا کرد که شخصیتی چون آیت الحق حیدری دربارۀ او این گونه سخن گفته باشد. در نوشته‌ای به مناسبت روز پدر از زبان فرزند گرانقدر ایشان، حجت الاسلام حاج شیخ حسین انصاری این سرسپردگی به امیرالمؤمنین علی (ع) این گونه بیان شده است:

«پدر جان، امشب، شب تولد مقتدای تو است، امام على بن ابیطالب (ع) آنکه نفس پیامبر (ص) بود و حقیقت کعبه. نزدیک به هفتاد سال از زندگی ات را به شیوۀ آن امام بزرگ زاهدانه به سر برده ای و بی اعتنای به زخارف دنیا، زبان و جان، به عشق ایشان سپرده ای و با سخنان و فضایلشان سینه ات را آکنده ای و کام مستمعان مجالست را جرعه‌ای از آگاهی و ولایت نوشانیده ای. هنوز منبرهای تو را که در کودکی شنیده ام از گذشته های دور به یاد دارم، وقتی که از زبان آن پیشوای آگاهی میگفتی که «یا کمیل هلک خزان الاموال و هم احیاء…..» و هنوز ارادتت را به حضرتش می‌بینم. اذان مؤذن زاده را برای شنیدن می‌پسندی، وقتی علتش را از تو می پرسم پاسخت این است: که او شهادت به ولایت علی علیه السلام را با لقب «امیر المؤمنین» در اذان یاد می‌کند. با آنکه نام خودت علی بود، نام فرزندت را نیز علی گذاشتی به پیروی عاشقانه از سیدالشهداء علیه السلام که نام سه فرزندش را علی نهاد. آشکارا  می شد دید که در میان کتابخانه ات همیشه شرح های نهج البلاغه و الغدیر و…. بیشتر از بقیه کتابها به چشمت نشسته بود و می‌خواندی. هر وقت از کتاب ارشاد دیلمی حرفی به میان آمد رد خور نداشت کمی از جلد دوم آن نگویی، بی درنگ ذکر مناقب امام علی علیه السلام را که در آن آمده است مشتاقانه یاد میکردی و آن اثر را ارج میگذاردی. قصه عنایات امیر المؤمنین علیه السلام را به استاد پسندیده‌ات آیت الله تألهی، بارها با اعجاب و چشم پر آب، برای ما باز گفته ای. داستان کرامت خوانش معجزه ای از حضرتش در کتاب مدینه المعاجز سید بحرانی را هر بار که گفتی تمام وجودم از احساس اتصال دل روشنت به لطف بی پایان حضرتش به وجد می آمد که شرح این و بسیاری دیگر را وقتی مناسب تر باید و توفیقی دیگر».(سایت نگاه تازه، ۱۸ اسفند ۱۳۹۸)

به راستی وجود انسان‌هایی از این دست، همچون چراغ‌های پرفروغی در آسمان تاریک دنیا است که وجودشان گرما بخش و روشنی دهنده و اسباب خیر و برکت است. همان طور که در حدیثی از پیامبر (ص) آمده: «إنّ مَثَلَ العُلَماءِ کمَثَلِ النُّجومِ فی السّماءِ یُهتَدى بِها فی ظُلُماتِ البَرِّ و البَحرِ ، فإذا انطَمَسَتِ النُّجومُ أوشَکَ أن تَضِلَّ الهُداهُ. مَثَل عالمان، مثل ستارگان آسمان است که در تاریکى هاى دشت و دریا به وسیله آنها راهیابى مى شود و هرگاه ستارگان ناپدید شوند، راهْ بلدها در آستانه گم کردن راه قرار مى گیرند».(کنز العمّال : ۲۸۷۶۹). 

انبوهی از اندوه

فقدان شخصیت مؤثر و مبلّغی همچون شیخ حاجی‌علی انصاری که بعضی از ارادتمندان، ایشان را «بزرگ آقا» می نامیدند، برای آنان که در پیوند با راهنمایی و ارشادهای او بوده‌اند، ضایعۀ دردناکی است. از نگاه آگاهان، او به عنوان یک چهره محبوب و تاثیرگزار در جامعه مذهبی و در شهر و دیار خود و در دیگر استان‌ها و میان خویشان و دوستان خود شناخته می‌شد که فارغ از القاب و عنوان و مدرک، به تعبیر دوست و مرادش، استاد علامه حکیمی، به سهم خود «فروغ گستر دل آگاه» بود. اگر چه دیگر صدای مناجات و تهجد او در دل شب‌ها و اوقات سحر، به گوش نمی‌رسد و دعای خیر و نفس حقش شنیده نمی‌شود و کتاب های نفیس کتابخانه‌اش در انتظار دیدار دوبارۀ او خاک بر سر می‌کشد، اما یاد و خاطرۀ آن زبان گویای مذهب، و صاحب دل صبور در فراق فرزند شهید و دستان سخاوتمندش تا ابد در اذهان باقی می‌ماند و نام او را تا سالها زنده می‌دارد و روح بلند و ملکوتی‌اش را قرین رحمت الهی خواهد داشت. 

پانوشت:

*نام مقاله برگرفته از شعرعلامه محمد رضا حکیمی است، تحت عنوان :«دلیل راه» که در سوگ استاد خود شیخ مجتبی قزوینی سروده اند.

منابع

  • انصاری، حسین، یادمان تویسرکان(همایش پیشینه و توانمندی تویسرکان)، قم، انصاری، ۱۳۸۵
  • حکیمی، امیر مهدی، ساحل خورشید (دفتر شعر علامه محمد رضا حکیمی)، انتشارات علمی فرهنگی الحیات، ۱۳۹۰
  • متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال ، مؤسسه الرساله، لبنان، بیروت، ۱۴۰۹ق
  • سایت نگاه تازه، www.h-ansari.net
  • مصاحبه با حجت الاسلام حسین انصاری، قم، خرداد ۱۴۰۳

۱۰ نظر برای این مطلب

  1. افسوس می خورم از اینکه هیچ موقع فرصت این رو نداشتم که پای منبرها و سخنرانی های این عالم بزرگوار بنشینم و گوش بسپارم. فقط به مدت کوتاهی تونستم ایشان رو در اواخر عمرشون زیارت کنم و همین مدت کوتاه کافی بود برای اینکه دوستشان بدارم. روحشان در آرامش و یادشان گرامی.
    سپاس برای این مقاله و شیوه ی توصیف و بیان شما و چقدر به جا از حدیث پیامبر ( ص ) استفاده کردید. متأسفانه آسمان دنیا یکی دیگر از ستاره های خودش رو از دست داد.

  2. درود بر شما و سپاس. روحیه معنوی شما ستودنی است. آسمان زندگی تان، ستاره باران باشد.

  3. قلمتان مانا
    ممنون که گوشه ای از سیره و زندگی ایشان را برایمان به قلم آوردید.

    حق یارتان

  4. آن که دیدارش خدا را یاد می‌آورد ، یاد / ویژه هنگامی که از دل می‌کشید«الله» کو؟
    کو دگر در این جهان، آگه دلی صاحب کرم / آن شفیق مکرمت آثار دل آگاه کو؟

    حکیمی، ساحل خورشید: ۲۰۹

  5. اولین بار که ایشان را زیارت کردم، در نخستین دیدار آنچه دلم را پر از شوق می کرد دعایی بود که از آن روح سترگ، از آن کلام ژرف، ذره ذره به روح حقیرم بخشیده می شد، من و همراهانم را دعوت کردند تا در حریم مقدسشان بنشینیم، آن همه توجه و محبت از جانب یک بزرگ عالمِ دین نسبت به یک بنده ی حقیری چون من و تواضعی که از وجودشان به سانِ نور، زبانه می کشید، همه سبب بود تا دل خسته و خایب من، سامان یابد
    این همان سیرت نبی بود، آن آیینه ی ولایت، یک بار مرا کافی بود تا رو به روی قامت بلندِ عالمانه شان بایستم و آن گستره ی عشق، ایمان و علم را در یک وجود، بنگرم.

  6. پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «مَنْ زارَ الْعُلَماء فَقَدْ زارَنِی وَ مَن جالَس الْعُلَماء فَقَد جالَسَنِی وَ مَنْ جالَسَنِی فَکَاَنَّما جالس رَبِّی»
     کسی که به دیدن علما برود، گویا به دیدن من آمده و کسی که همنشین علما شود، گویا همنشین من شده و کسی که همنشین من باشد، گویا همنشین خداوند و مانوس با اوست».
    و ما بینهایت از خدای بزرگ و عزیزمان سپاسگذاریم که مارا لایق همنشینی با بزرگی دانست که بسیاری از دور و نزدیک در آرزویش بودند. به راستی که برای ما و زندگی هایمان برکت و روشنی بود. دعای او حافظ جانمان و نفس او برکت و روشنی راهمان بود. همیشه صدای گریه هایش را می شنیدیم. آرام آرام روضه می خواند و اشک می ریخت.
    از حالا به بعد دیگر نیست تا روضه بخواند و اشک بریزد. دیگر نیست تا در گوشمان موقع خداحافظی ” ان الذی فرض علیک القرآن..” بخواند. روضه خوان سید الشهدا بعد از سال ها همسایگی با حرم کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (س) به اربابش پیوست و غمی دیگر بر دل ما گذاشت.

  7. ۱۲۸ ودود
    سلام
    به گمانم حال خوب شما را -که به زیبایی و صراحت بازگو کرده‌اید- تا حدودی درک می کنم. ما نیز توفیق همین گونه تجربه ها را در جوانی به لطف خدا داشتیم. این دیدارها سنگ بنای احساس های برین و معنوی است که باید برای تجربه های بیشتر از خداوند درخواست داشت. اهل معرفت گفته‌اند اگر عمر چند ده ساله را در طلب انسان واصل، سپری کنند و یک روز پایان عمر به آن برسند، عمر خود را نباخته‌اند. امیدوارم پاسخ های مکرر روح و فطرت الهی شما را به وجدانیات معنوی تان شاهد باشم و روز به روز بر غنای معرفتی خود بیفزایید. دست از طلب ندارم تا کام من برآید/ یا جان رسد به جانان یا خود ز تن برآید. به امید دیدار حضرت ولی اللهی، عجل الله فرجه الشریف.

  8. ف.ا
    سلام
    رحمت خدا بر ایشان باد و دل از ما خشنود داشته باشد. خاطره های خوب و الهی، بخش بزرگی از سرمایه معنوی انسان هاست. باشد که الگو بگیریم و خاطره آفرین عرصه های زیست مؤمنانه باشیم.

  9. خدا رحمت کند جناب حاج شیخ علی انصاری، ما از وجود فرزندشان حاج شیخ حسین انصاری در میبد یزد بهره ها برده ایم، از درس ها و جلسات آموزشی و پژوهشی و اخلاقی شان، از منابرشان و بسیار بسیار ممنون و مدیون لطف و زحمات ایشان هستیم، فرزندی که نشانه از پدر دارد ان شاء الله خدا رحمت کند پدر بزرگوارشان و با اولیای الهی محشور باد،
    جواد اسلامی حسن آبادی

  10. رحمت خداوند بر رفتگان شما و الطاف خداوند شامل حالتان باد. سپاسگزاریم.

یک نظر بگذارید