مطالعۀ تاریخ نگاری حیات سیاسی اجتماعی امام صادق(ع) در آثار علامه محمدرضا حکیمی

نگارش در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع، مقالات، نقد کتاب | ۲ نظر

نویسنده: حسین انصاری

چکیده

علامه محمدرضا حکیمی(۱۳۱۴-۱۴۰۰ش) اسلام شناس، متفکر و نویسنده دینی تأثیرگذار و برجستۀ معاصر، از سال ۱۳۵۴شمسی، در چندین مورد از آثارش به تاریخ زندگی و حیات فکری سیاسی امام صادق(ع) ورود داشته و بارها در این باره ها نوشته است. مقاطع مطرح شده توسط استاد حکیمی اگر چه در سال های مختلفی صورت گرفته، ولی از وحدت نگاه و برداشت برخوردار بوده و بر رویکرد و جهت گیری واحدی متمرکز است. بدین صورت که در تاریخ نگاری حکیمی، همواره سویۀ تمدنی وجود دارد و از دریچه تمدن سازی به تاریخ زندگانی امام صادق (ع) می نگرد و رویکرد تحلیلی دارد. همچنان که دو عنصر عینی بودن و عدالتگرایی، در تاریخ نگاری وی از دوران امامت حضرت صادق(ع) برجستگی  فوق العاده دارد. در این مقاله که برای سخنرانی در شب شهادت آن حضرت در تالار علامه حکیمی مجموعه فرهنگی امام صادق(ع) میبد (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) فراهم آمده، به مقاطع یاد شده همراه با نگاهی تطبیقی به برخی آثار معاصرینش، امثال شیخ محمد جواد مغنیه (۱۹۰۴-۱۹۷۹م) و  دکتر حسین محمد جعفری (۱۹۳۸-۲۰۱۹م) و… پرداخته می شود.

مقدمه

علامه حکیمی در چند مقطع به حیات فکری سیاسی امام صادق(ع) ورود داشته و در آن باره‌ها نوشته است. طبیعی به نظر می رسد که مقاطع مورد نظر دارای تفاوت در بیان و ارائه باشد. مبنای اصلی در این گونه تفاوت‌ها تنها به نیازسنجی مخاطبان و خوانندگان کتاب مربوط می‌باشد. تاریخ نگاری حکیمی با روش تحلیلی و با تکیه بر شواهد و فکت های تاریخی، شواهد ادبی، گزارش های حدیثی و آرای کلامی، سعی دارد تا رابطه‌ای مستقیم با زندگی و تاریخ حیات امام(ع) داشته باشد و از عمق اندیشه و آراء و اقدامات آن حضرت پرده بردارد. حکیمی در سبک نگارش و نثر دینی از دو شیوه بهره می گیرد. یکی کوتاه و موجز نویسی است و دیگری برجسته سازی. کوتاه و گزیده نویسی در همۀ آثار وی بدون استثناء، قابل مشاهده است. به گونه‌ای که پیگیری دو امر را در مطالعۀ آثار ایشان اقتضا دارد: اول؛ دشواری خلاصه سازی و چکیده سازی نوشته ها، و دوم؛ ضرورت تبیین و شرح نوشته‌ها. بنابراین آهنگ کلی نوشتار حاضر در جهت تبیین و شرح موجز نویسی ها و برجسته سازی های علامه در تاریخ نگاری امامت حضرت صادق(ع) خواهد بود.

کتاب اول: بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی (سال نشر۱۳۵۶)

اولین کار علامه را باید مقاله امام صادق ع در کتاب بعثت غدیر عاشورا مهدی به شمار آورد. اگر چه سال انتشار این کتاب ۵۶ شمسی است اما برخی مقالات این کتاب، از جمله همین مقاله هفتم کتاب، چند سال پیش تر بنابه درخواست کسی برای مخاطبان نوجوان تهیه و در جایی چاپ شده است. در همین رابطه استاد در مقدمه می نویسد: چند سال پیش، یکى از دوستان از من خواست که سه چهار مقالۀ کوتاه مذهبى بنویسم تا در یکى از مجلات مربوط به نوجوانان و جوانان درج شود. به‌نوعى احساس تکلیف، قبول کردم، بر این اساس که ویراستارى آنها را بخواند و ویرایش (ادیت) کند. چنین شد و آن دوست ویراستار نیز سخت آن سه چهار نوشتۀ کوتاه را ویراست. [۱] من بر آن سه چهار مقاله – که در همانجا چاپ شد – مطالبى افزودم و با چند مقالۀ دیگر گرد آوردم، و به این صورت که ملاحظه مى‌کنید، در دسترس قرار دادم، به این امید که براى نوجوانان و جوانان سودمند باشد، آنان بپسندند و بخوانند.[۲] یکی از این مقالات، در بارۀ امام صادق (ع) بود.

این مقاله با گزارش تاریخ ولادت و القاب حضرت، آغاز می شود و سپس خوانندگان را به برجستگی علمی امام (ع) در علوم مختلف به ویژه علم طب و شیمی و نیز جایگاه شاگردان آن حضرت و شمار بالای آنان متوجه می سازد. نام کسانی مانند جابر بن حیان در این مقاله کوتاه، مکرر (دو سه بار) آمده و برای آگاهی بیشتر در بارۀ او، دو منبع مستقل نیز معرفی می شود: «از کتاب‌هایى که در این‌باره نوشته شده است، یکى کتاب «الامام الصّادق ملّهم الکیمیا» است، یعنى امام صادق الهامبخش شیمى. این کتاب تألیف یکى از محققان عرب است به نام دکتر یحیى الهاشمى. «رسائل جابر بن حیّان» نیز، در این‌باره، باید – بدقت – خوانده شود.»[۳]

نگاه مؤلف در همان آغاز بحث، سویۀ تمدنی دارد و از این منظر به زندگی امام صادق(ع) نظر دارد. او می نویسد: امام صادق توانست هزاران تن از مسلمانان مستعد را با روح تعلیمات اسلامى آشنا کند، و معلومات دینى وسیعى (در الاهیّات، فقه، حقوق، سیاست، اخلاق و…) در اختیار جامعۀ اسلامى، بویژه طرفداران آل على قرار دهد. امام صادق، نه تنها در علم ادیان، بلکه در علم ابدان نیز مرجعیت داشت. تبحّر او در طب و شیمى آن زمان به حدى بود که جابر بن حیّان، کیمیادان معروف مسلمان، در رساله‌هاى خویش، بارها وى را سرور و استاد خود خوانده است. به طور کلى، امام صادق، در تاریخ علوم اسلامى، عنوان «معلّم» دارد، زیرا بزرگان و استادان علوم اسلامى، در زمان او و پس از او – بیواسطه یا با واسطه – شاگردان او بوده‌اند. و چون نقش علماى اسلام، در تکمیل کردن و غنى ساختن فرهنگ و تمدن بشرى معلوم است، مى‌توانیم امام جعفر صادق «ع» را – صرف نظر از مقام امامت – یکى از بزرگترین چهره‌هاى علمى و فرهنگى تمدن بشرى بنامیم. [۴]

حکیمی با تاکید بر ویژه بودن شرایط تاریخی عصر امام صادق (ع) و لزوم موضعگیری و اقدام ایشان، ۱۰ مسأله از مسائل مهم را ذکر می کند که موضوعات اصلی مقاله را تشکیل می دهد: «اصول اعتقادى و الاهى، وظایف اجتماعى، اقدام‌هاى سیاسی، احیاى سنّت‌هاى مبارزاتى، فقاهت آگاهى‌آفرین، ثبت علم و فرهنگ، علوم طبیعى و تجربى، شعر، هنر و تبلیغات، اخلاق عملى، تربیت بدنى و جسمى.»[۵]

توضیحات علامه، ذیل هر یک از این مسائل بسیار کوتاه در نظر گرفته و روان نوشته شده است. اما با این وجود عمیق به نظر می رسد و طبعاً نیاز به تبیین و تشریح دارد. برای نمونه، حدود۶۰ سال پیش، ذیل مسأله اول (اصول اعتقادى و الاهى) می نویسد: «امام جعفر صادق «ع» با توان و کوشایى، به نشر و آموختن تفکرات صحیح دینى، و اعتقادات درست قرآنى پرداخت، و با تربیت کردن شاگردانى بزرگ، مانند هشام بن حکم، هشام بن سالم، مؤمن الطّاق… مکتب الاهیّات صحیح اسلامى را نشر داد، و اصول آن را در برابر تهاجم مکتب‌هاى گوناگون دیگر تثبیت کرد. و بدین‌گونه، محیط فکرى یاد شده، وسیله‌اى به دست امام داد تا آراء خود را بپراکند.» آنگاه چند مساله مهم را در این باره یادآوری می کند که به شدت نیازمند تبیین است و بر تحلیل تاریخ سیاسی ائمه (ع) تکیه دارد: «این آراء و تعلیمات، چون روح حقایق قرآن و بنیاد دین خدا و اصل اسلام بود، با مسائل سیاسى روز که به طرفدارى از خلافت عباسى مطرح مى‌گشت، و با نژادپرستى طرفداران سلطۀ عرب، مخالفت آشکارا داشت. و امام صادق «ع»، در این موضع‌هاى مخالف، پایدارى مى‌کرد.[۶]مسائل سیاسی عصر خلافت عباسی، و جریان نژادپرستی عربی و سلطه‌جو، دو مقولۀ مهم در این بخش از حیات امام صادق(ع) است که تا همین ایام نیز هر دو موضوع و بیشتر موضوع دوم یعنی نژادپرستی عربی، در آثار نویسندگان و پژوهشگران تاریخ‌نگار زندگی امام صادق(ع) جایی ندارد.

مورد دیگری برای نمونه، اینکه به موضوع «فقاهت آگاهی آفرین» در حیات سیاسی اجتماعی آن حضرت، توجه کافی دارد و لذا جریان فقه خلافت از دید وی مغفول نمی‌ماند. تحلیل او از شرایط فرهنگ سیاسی عصر امام(ع) این است که «خلفاى اموى و عباسى، از مدت‌ها پیش کوشیده بودند تا فقیهانى تربیت کنند و در خدمت داشته باشند، یا از فقیهان و واعظان موجود استفاده کنند و آنان را – به هرگونه‌اى که بشود – در خدمت ستم درآورند. امام صادق «ع»، از این جهت، با مشکلى بس سخت و دشوار روبرو بود. واجب بود عده‌اى فقیه و حقوقدان و عالم دینى تربیت کند، داراى تبحر علمى، موضع درست، ایمان محکم، شعور والا، قلب شجاع، آگاهى اجتماعى و تقواى سیاسى. [۷]ویژگی های یادشده از چنان عمقی برخوردار است که جز با اشراف بر دیدگاه نویسنده، به درستی فهم نخواهد شد. سخن از تقوای سیاسی در آن سال‌های دور از پیشگامی نویسنده این مقاله کوتاه به خوبی خیر می‌دهد.

به هر روی، در اولین کار منتشر شده از استاد، ترسیم تاریخ حیات امام صادق(ع) متشکّل از عناصر چند گانۀ؛ امامت (به معنای  کلامی آن)، فرهنگ (به معنای اعم آن که سنتهای اجتماعی، علم و تمدن و شعر و ادب را شامل می شود)، و سیاست و مبارزه با استبداد و محرومیت، عرضه می شود که انگاره‌ای بزرگ و نگاهی گسترده را با خود دارد و خُردی مقاله، مانع از نگاه کلان نویسنده‌اش نشده است و با همین نوع نگرش از دیگر معاصرانش و بلکه شاید از آیندگان نیز، تا حدودی پیش می افتد.

کتاب دوم: امام در عینیت جامعه (سال نشر ۱۳۵۴)

اثر دیگر در این زمینه کتاب امام در عینیت جامعه بود. مقدمه این کتاب در ۱۳۹۶ قمری نوشته شده است. در محاسبه معادل یابی می شود سال ۱۳۵۴شمسی. باید یادآوری کرد که آوردن سال قمری و علت عدم ذکر سال شمسی در مقدمه، به جهت تن ندادن نویسنده به سال‌شمار شاهنشاهی دولت پهلوی بوده است. همان طور که گفته خواد شد از ویژگی های برجسته این کتاب، یکی تأکید بر ۲۵۰ سال تاریخ زندگی امامان شیعه و وحدت مرام آنان در درازای دو سده و نیم تاریخ تشیع است، و دیگری ادواری دیدن تاریخ بلند امامت آنان از علی تا مهدی، علیهم السلام. تفکیک میان این دوره های تاریخی بر اساس مواضع ائمه در زمینه سیاست و جامعه، صورت می گیرد و به تأثیر و تأثر آن از زندگی واقعی مردم جامعه بستگی دارد.

کتاب امامت در عینیت جامعه، متنی موجز و مختصر است که نیاز به تفصیل، تبیین و مستند سازی دارد تا بهتر دریافت و فهمیده شود. به همین جهت با رهنمود و اشاره استاد حکیمی، سال ۱۳۸۹طرحی پژوهشی توسط این بنده در همین باره تهیه و پیش‌درآمد آن انجام گرفت که در ادامه مقاله از آن یاد خواهد شد. نامگذاری کتاب نیز به پیشنهاد دکتر شریعتی بود.

طراحی ادوار هشت‌گانه در تاریخ ائمه(ع)

حکیمی در طرحی ابداعی، در این کتاب که به تحلیل و دسته بندی ادوار تاریخ امامان می پردازد، هشت دوره را در تاریخ ۲۵۰ سالۀ امامت ارائه می کند که دورۀ پنجم آن از سال ۹۵ تا ۱۴۸قمری، شامل زمان امامت حضرت صادق (ع) نیز می شود. مواضع اقدامی امام در این دوره این طور معرفی شده است:

«موضع اول: آموزش فرهنگ قرآنى و پرورش مرامشناسان؛ موضع دوم: آموزش فقه صحیح مردمى؛ موضع سوم: آموزش اخلاق و تربیت روحى؛ موضع چهارم: تأیید قیامها و اقدامها، مانند سخنرانى امام صادق «ع» در اجتماع عظیم منى، علیه خلافت وقت؛ موضع پنجم: احیاى منابع الهام عاشورایى؛ موضع ششم: واردسازى شعر پیامگستر، در فرهنگ تربیتى نسلها»[۸]

تأکید علامه در این کتاب به سه مسأله اصلی و بنیادین، معطوف است.

اول؛ جریانی دیدن حیات امامان شیعه، در عین اینکه زندگی و تاریخ هر یک از ایشان، جداجدا قابل تحلیل است.

دوم؛ اینکه تاریخ ۲۵۰ سالۀ ائمه(ع) را باید یک بازۀ تعیین کننده در نظر گرفت و از نگاه کلان به این دو قرن و نیم، غفلت نکرد.

سوم؛ عینی و عملی نگریستن به تاریخ بلند حیات آشکار پیشوایان شیعه در میان مردم است که تا پیش از عصر غیبت، جریان داشته است. او در این باره تأکید می کند که همواره در تعالیم آنان  به همان اندازه که به علم اهمیت داده شده است به عمل و عملی بودن و واقع زندگی نیز توجه داشته‌اند.[۹]

حکیمی در بیان مساله اصلی کتابش چنین توضیح می دهد: «من این ۲۵۰ سال را، از نظر وجه مشخص درگیری‌هاى اجتماعى و موضعى و تجربه‌هاى عوامل انسانى، به ۸ دوره تقسیم کرده‌ام. در این فصل از این رساله، با کمال اختصار – و به صورتى طرح‌گونه – دربارۀ این ۸ دوره سخن مى‌گویم، به این امید که دانشمندان متفکر و ژرف‌بین و صاحب‌نظران آگاه، دربارۀ این مسائل والا، به تحلیل‌هایى ارزشمند و مفصّل دست بیازند، و آنها را عرضه کنند.»[۱۰]طرح استادانۀ علامه اگر چه آشکارا مورد تصریح قرار نگرفت اما به صورت نامرئی به اندیشه‌ورزان دیگری سرایت کرد و در آثار آنان برای خود جانمایی کرد. متاسفانه سنت بریدگی یا جزیره‌ای بودن که در حوزۀ تحقیقات شرقی به صورت عام و در پژوهش‌های دینی به صورت خاص، وجود دارد، همواره مانع امتداد نظریه‌ها و تحول پیوسته و متوازن گفتمان های دینی می شود.

طرح ادوار سه‌گانه شهید صدر

بعد از علامه حکیمی، شهید محمدباقر صدر نیز در یک سلسله سخنرانی به جهت بازخوانی تاریخ ائمه(ع) تلاش کرد تا دوران حیات ائمه را در ادوار سه‌گانه‌ای تدوین و عرضه کند. نظر شهید صدر را  سال ۸۷ در کتاب «پیشوایان مذهب در عینیت جامعه» آورده‌ام.[۱۱] در این کتاب مدخلی به این موضوع گشوده شده با عنوان «دوره های سه گانه رهبری ائمه (ع) در جامعه، نظریه شهید صدر درباره چندگونگی دوره ها و وحدت هدف؛ ۸/۱۷)، ص۱۴۶-۱۴۴، عربی) که تنها به شهید صدر مربوط می شود و قائل دیگری ندارد. پس از وی یکی از شاگردانش سعی کرد تا این نظریه را طی دروسی تبیین و مستند کند و در چند مجلد کتاب منتشر شده است[۱۲] که میزان موفقیت آن، بحث و بررسی مستقل می طلبد.

تاریخچه این تقسیم در مباحث شهید صدر در این زمینه اولین بار به سال ۱۹۷۸ میلادی بر گشت می کند که به صورت مجزا چاپ شده است. البته بخش هایی از محاضرات تاریخ ائمه توسط ایشان پیش‌تر در مجموعه کتابی با عنوان «سلسله اخترنا لک، هذه مجموعه من البحوث نشرت علی شکل مقالات متفرقه للسید محمد باقر الصدر، دار الزهراء، بیروت ط ۱، (۱۳۹۵-۱۹۷۵) منتشر شده است. اما آنچه که در کتاب «اهل البیت(ع)، تنوع ادوار و وحده هدف» آمده است شامل سلسه سخنرانی های شهید صدر می شود که نزد یکی از شاگردان ایشان بنام شیخ فهد مهدی (لبنانی) تا سال ۱۹۷۸ در استرالیا نگهداری شده بود.[۱۳]

شهید صدر در این نظریه به حیات سیاسی اجتماعی امامان شیعه نظر دارد و نوشته های دیگران را فاقد تعمق و متأثر از آرای پیشینیان و در افتادن در چارچوب آنان می داند. در حالی که ادوار زندگی ائمه (ع) در زندگی سیاسی اجتماعی آنان سبب حفظ و ماندگاری رسالت پیامبر(ص) در سال های پس از ایشان شده بود.[۱۴] مراحل سه‌گانۀ مورد نظر شهید صدر بر اساس بیان شاگرد ایشان چنین است: مرحلۀ اول: مرحله پیشگیری از صدمه انحراف است. او این مرحله را با این عبارت توصیف کرده است: «این مرحله ای است که امامان اهل بیت تلخی انحراف و صدمه آن را پس از وفات پیامبر تجربه کردندائمه در این مرحله، شوک انحراف را تجربه کردند و تا حد امکان دفاعیات لازم را با تمام عناصر اساسی رسالت، علیه شوک انحراف انجام دادند و بدین ترتیب بر پیام اسلامی خود حفظ کردند… این مرحله پس از وفات رسول الله آغاز می‌شود و تا زندگی امام چهارم از رهبران اهل بیت ادامه دارد.

مرحله دوم: مرحله ساختن توده آگاه. استاد ما، سید شهید، این مرحله را این‌گونه توصیف کرده است: «این مرحله‌ای است که رهبران اهل بیت پس از آنکه فعالیت لازم را انجام دادند و از ضمانت‌های اساسی علیه شوک انحراف فارغ شدند، به ساختن توده، یعنی ساختن جماعتی که زیر پرچم آن‌ها قرار دارد و به تمامی ابعاد و حدود مفهوم اسلامی که توسط آن‌ها پذیرفته شده است، آگاه باشد، آغاز کردند… تا این جماعت، پیشرو، رهبر و حافظ آگاهی اسلامی باشد که به حداقل تحصین شده است.

این کار را امام باقر در بالاترین سطح انجام داد و گفتیم که این مرحله تا زمان امام کاظم ادامه داشت. در زمان امام کاظم، مرحله سوم آغاز شد.

مرحله سوم: ظهور گروه آگاه به سطح تصدی حکومت. استاد ما شهید این مرحله را با این عبارت توصیف کرد: «این مرحله به‌طور بارز توسط خود ائمه مشخص نمی‌شود، بلکه به‌طور بارز توسط موضع انحرافی حکومت نسبت به خود ائمه مشخص می‌شود؛ زیرا گروهی که در سایه مرحله دوم که بذر آن در مرحله اول کاشته شده بود، شکل گرفت و رشد کرد، در آن زمان جهان اسلام را تسخیر کرد. و به نظر خلفا، رهبری اهل بیت به سطح تصدی حکومت و بازگرداندن جامعه اسلامی به دامان اسلام واقعی رسیده است. این موضوع به‌طور عمده واکنش‌های خلفا را نسبت به ائمه از زمان امام کاظم به دنبال داشت. این مرحله از زمان امام کاظم تا زمان امام عسکری ادامه یافت.»[۱۵]

تقدم زمانی و تأکیدات علامه بر حیات سیاسی اجتماعی و تاریخ ۲۵۰ ساله

جدای از نقد و بررسی این مراحل سه‌گانه، آنچه در مطالعه تاریخ نگاری علامه حکیمی اهمیت دارد، تقدم ایشان در طرح ادواری تاریخ ائمه است (منتشر در۱۳۵۴) که با تقدم زمانی کوتاهی به نظر شهید صدر (منتشر در۱۳۵۶) قرابت دارد. همچنان که هر دو شخصیت در نگرش «سیاسی اجتماعی» به زندگی امامان اشتراک شگفتی دارند و از اهمیت حیات سیاسی اجتماعی ائمه سخن گفته‌اند. همین نگرش سیاسی اجتماعی به تاریخ حیات ائمه است که سال ها بعد در آثار بعضی تاریخ نویسان حوزوی و دانشگاهی به عنوان «حیات سیاسی فکری امامان» ظاهر می شود.

از تاکید علامه بر تاریخ عددی ۲۵۰ساله نیز گرته برداری‌های بجا و شایسته‌ای صورت گرفته است که «انسان ۲۵۰ ساله» از مجموعه گفتارهای مقام رهبری، آیت الله خامنه‌ای از آن جمله است. ایدۀ هوشمندانه ای که توسط علامه در تاریخنگاری امامان معصوم صورت گرفته بود به تحلیل ها و آثار برخی از تاریخ نویسان معاصر به ویژه آنان که با حکیمی و افکار وی، قرابت بیشتری داشتند، راه یافت. از جمله دکتر شریعتی و دکتر شهیدی، رحمهالله علیهما.

ادوار هشتگانه، بر مبنای اقدامها و مواضع یا همان به تعبیر برساخت علامه فقید، ایستارهای ائمه(ع) را نقطۀ تحولی در کلان نگری به تاریخ امامان و فهم پیوستگی و یک‌پارچگی امامت باید محسوب کرد و مورد مطالعه قرار داد. حتی متخصصین تاریخ اسلام از معاصرین  نیز از این معنا دستشان خالی و آثارشان تهی است. مرحوم استاد پیشوایی با آنکه بیش از دکتر جعفریان در تاریخ حیات ائمه سعی داشته است تا به هماهنگی و ریل گذاری در تاریخ سیاسی اجتماعی ائمه در روزگار حضور و قبل از غیبت، برسد اما به نظر می رسد چندان موفق و کامیاب نشده‌اند. تا چه رسد به پازل نویسی ها که برخی در بارۀ تاریخ ائمه داشته و دارند که لایسمن و لایغنی من جوع. همین تاریخ‌نگاری موزائئیکی و از هم جدا افتاده ، سبب شده است تا برخی خود را حسنی بنامند و برخی را حسینی و گروهی را شیعه زیدی گرا خطاب کنند. و هلمّ جرا. به ضرب المثل بسنده شد تا به مضمون بیت حافظ رفته باشم: دوستان در پرده می گویم سخن/ گفته خواهد شد به دستان نیز هم.

کتاب در مقایسه با آثار برخی از معاصران

در مقایسه‌ای میان کتاب‌های معاصران حکیمی باز هم به نقاط قابل توجه می توان برخورد. مانند آثار عادل ادیب[۱۶] هاشم معروف الحسنی و اسد حیدر که قرار این مقاله بر مقایسه همه آنها در اینجا نیست. ولی به برخی موارد از این گونه آثار، اشاره می کنم. از جمله دیدگاه دکتر سیدحسین محمد جعفری (پاکستانی) در کتاب «تشیع در مسیر تاریخ» که در ۱۳۵۹ به فارسی ترجمه شد. سال انتشار متن انگلیسی کتاب ۱۹۷۶ میلادی برابر با سال انتشار امام در عینیت جامعه است.

دکتر جعفری بر این اعتقاد است که امام جعفر صادق(ع) سیاست پدرش را نسبت به زید و نهضت او ادامه داد و تا حدی نیز تماشاچی انفعالی ماند. او مستقلاا و از نظر طبقه بندی مخالف جنبش های اعضای فعال خاندان پیامبر بوده است.[۱۷] او با اینکه قیام یحیی بن زید را در خراسان، سه سال تلاش بی ثمر و باعث مبتلا شدن یحیی به سرنوشت پدر می داند، با این وصف، می گوید: نهضت زید اگر چه شکست خورد ، ولی زمینه مساعدی برای قیام های مؤثرتر به وجود آورد.به گونه‌ای که مرگ او و پسرش موجب وجود خلأ رهبری فعال در جامعه شد و آینده دو نفر از بستگان و رقبای پیشین آنها، یعنی امام صادق(ع) و محمد نفس زکیه را درخشان‌تر ساخت.[۱۸]

جعفری در ادامه بررسی حیات سیاسی امام ششم به نتایجی می رسد که آن را نظریه امامت منهای سیاست می توان نامید. در این راستا، ابتدا بر این نکته تاکید می ورزد که تمام مدعیان خلافت از خاندان علی(ع) بر این اصل احقاق حق می کردند که امامت و خلافت تفکیک ناپذیرند. به این معنی که امام عادل وظیفه اجرای امور سیاسی و اداری را دارد و امام باید خلیفه هم باشد. سپس در ادامه اظهار می کند که امام جعفر صادق(ع) در این مرحله با ارائۀ تفسیر جامعی از وظیفه امامت ظاهر گشت . او طبقه بندی متفاوتی با دیدگاه حاکم در آن ایام دائر بر اینکه امام باید خلیفه هم باشد، عرضه کرد و تقسیم آیین امامت و خلافت را به دو نهاد جداگانه تا زمانی که خداوند امامی را پیروز گرداند، مطرح نمود.[۱۹]

چنان که دیده می شود، این سخنان هیچ نسبتی با دیدگاه علامه حکیمی ندارد وقتی که موضع چهارم امامت را در دورۀ پنجم، «تأیید قیامها و اقدامها»[۲۰] می بیند. حکیمی با یادآوری واقعیت تاریخی انقراض امویان در شرق، تأسیس شعبۀ دیگری از حکومت امویان در غرب، روی کار آمدن عباسیان، برآمدن سرداران عراقی و خراسانی، در سطح سیاسی جهان اسلام از یک سو و شیوع ترجمه فلسفه، گسترش مجادلات کلامی ، سربرآوردن مشایخ صوفی، پیوند صوفیان و زاهدان با قدرت و دربار، تاییدیه گرفتن فقهای همسو با دستگاه خلافت، در سطح فرهنگ و اندیشه از سوی دیگر؛ می پرسد: «آیا می توان تصور کرد که دو امام بزرگوار (باقر و صادق) در برابر اینهمه مسئله، موضعی جدی و راستین نداشته باشند؟» و سپس خودش پاسخ می دهد: نه، نه چنین تصور می کنیم و نه واقع تاریخ چنین بوده است، بلکه سراسر این ۵۰ سال نیز همه اش جهاد است و حماسه و شور است و شعور.[۲۱]

مورد دیگر برای مقایسه با دیدگاه حکیمی، الشیعه فی المیزان، نوشته محمد جواد مغنیه لبنانی (درگذشتۀ ۱۹۷۹م) است. کتاب معاصر دیگری که مقایسۀ بخش امام صادق(ع) آن با امام در عینیت جامعه، اهمیت کار حکیمی و تفاوت دو نگرش را نشان می دهد. مغنیه در بخش زندگانی امام صادق(ع) در این کتاب، پس از نوشتن کلیاتی بسیار کوتاه در باره نام و القاب و میلاد و نیز اقوال علمای مسلمان در باره ایشان و نیز برخی مناقب آن حضرت، به تنبیه مهمی اشاره می کند که در اعیان الشیعه سید محسن امین آمده و آن این نکته است که با آنکه ائمه(ع) نور واحد هستند ولی مناقبی از بعضی از آنان بروز یافته که در برخی دیگر دیده نشده است و این به دلیل «مقتضیات زمان» است. آن گاه برای مثال از شجاعت علی (ع) در کنار پیامبر(ص) و شجاعت وی در مبارزه با ناکثین و قاسطین و مارقین و شجاعت امام حسین(ع) در کربلا یاد می کند و سپس می نویسد: «ولی آثار شجاعت از بقیه ائمه آشکار نشد. زیرا آنان به صبر و مدارا، مأمور شده بودند. با آنکه همگان اتفاق دارند که ایشان شجاع ترین مردم زمان خویش بودند.»[۲۲] فقدان نگاه ادواری و کلان از یک سو  و خالی از حماسه و مبارزه دیدن تاریخ امام ششم از سوی دیگر، دو نقطۀ مهم اختلاف میان اثر شیخ مغنیه را با معاصر جوانش حکیمی به خوبی نشان می دهد. در حالی که کتاب الشیعه فی المیزان را، از آن جهت که نگاه و سویه تمدنی به تاریخ تشیع و دست آورد های مذهب تشیع دارد، کاری همسو با نگرش حکیمی در تاریخ نگاری ائمه و به ویژه امام صادق(ع) با توجه به شاگردان علمی و می توان ارزیابی کرد.

کتاب سوم: دانش مسلمین (سال نشر ۱۳۵۶)

در مهم‌ترین اثر تمدن نگاریش یعنی دانش مسلمین نیز از پرداختن گاه و بیگاه به تاریخ امام صادق(ع) و شاگردان برجسته علمی ایشان یاد می کند. مانند جابر بن حیان: «مشهورترین کسى که کیمیا را به‌طور مطلق پیشۀ خود قرار داد، جابر ابن حیّان است. برتلو صاحب کتاب «کیمیا در قرون وسطى»، جابر را در کیمیا همطراز ارسطو در منطق مى‌داند[۲۳]. او از اصحاب خاص امام جعفر صادق «ع» بود. معروف است که او کاشف اسید سولفوریک (جوهر گوگرد) معروف به «زیت الزاج» و اسید نیتریک (جوهر شوره)، و تیزاب (مخلوط جوهر شوره و جوهر نمک)، و سود سوزآور، و سلیمانى، و یودور جیوه و انتیمون و غیر آن است.» [۲۴]

هم‌چنین زیر عنوان «شیمى جابرى… تقسیم مواد شیمیایى» می نویسد: «جابر ظاهرا یک شیعۀ کوفى بوده است از قبیلۀ ازد. پدرش حیّان هم در در کوفه عطار یا صیدلانى بود. و گویند در عهد اموى به عنوان تشیع اعدام شد. خود جابر… با امام جعفر صادق مربوط بوده و گویند از آن حضرت نیز استفاده کرده است[۲۵]. در اصل تاریخى و حقیقى بودن وجود او هم بعضى شک کرده‌اند… شک در وجود جابر اساس معقولى ندارد… جابر تا جایى که از کتب موثق منسوب به او مى‌توان دریافت، کیمیا را به عنوان یک علم تجربى تلقى کرد… جابر پدر کیمیاى قرون وسطى و شیمى امروز جهان است. و هرچند قسمتى از کتابهاى منسوب بدو مشکوک است نسبت ترکیب و تحصیل مواد بسیارى که بدو داده‌اند صحیح است..[۲۶].

او همچنین در ردیف کارهای رازی از آثار جابر بن حیان یاد می کند: «کتابهاى رازى، مانند کتابهاى جابر بن حیان، به زبانهاى خارجى ترجمه شد. اروپاییان از این کتابها تقسیم مواد شیمیایى را به نباتى و حیوانى و معدنى آموختند، و هم تقسیم مواد معدنى را به دقیقترین اقسامى که در قرون وسطى شناخته بود[۲۷]. او روش تقطیر و تکلیس و… شیمى جدید را به همین مجموعه نسبت می دهد: «آنان بودند که طریق تقطیر و تکلیس و تحویل و تبخیر و تصعید و تذویب (گداز) و تبلور را یافتند. نیز آنان بودند که الکل و قلیاییها و نوشادر و نیترات نقره و راسب احمر (اکسید جیوه) و بوره و اسید تارتریک و خلاف آن را کشف کردند، و هنوز هم نام بعضى از این مواد، بر اصل عربى آن دلالت دارد[۲۸] »[۲۹]

گسترش فقه شیعی را به آن حضرت وابسته می داند: «گسترش فقه شیعى، بیشتر در زمان امام محمد باقر «ع» و امام جعفر صادق «ع» صورت پذیرفت. مدرسۀ بزرگى تأسیس گشت و امام صادق توانست مبادى و معارف دین را، در همۀ شعبه‌هاى آن از جمله فقه، بیاموزد. و حتى چهارصد تن از شاگردان خویش را به تألیف و تدوین وادارد. و نهضت بزرگ کتابنویسى و تدوین علوم را در اسلام پدید آورد، و در حقیقت یک «جامع علمى» (دانشگاه) را پى ریزد.» [۳۰]

حکیمی همچنین معتقد است که پایه ریزی وبنیاد دانشگاه را به معنای نهادی علمی، حتی با شمول دانش تجربی و دانش سیاسی، به از حضرت صادق(ع) محاسبه کرد. «باید تأسیس دانشگاه را در اسلام به دورۀ حضرت امام جعفر صادق – معلم بزرگ امّت – پیش برد. در اسلام دانشها به دست امام صادق پى ریخته شد، در نیمۀ اول سدۀ دوم. امام توانست چهار هزار تن را تربیت کند. اینان در رشته‌هاى گوناگون، توحید و الاهیات، تفسیر، حدیث، فقه، سیاست، علوم طبیعى و… تحصیل و تدریس مى‌کردند، و به شهرها نیز اعزام مى‌شدند. به تألیف مى‌پرداختند و به ثبت علم اهمیت مى‌دادند. چنانکه ۴۰۰ اصل (اصول اربعمائه)، تألیف حوزۀ جعفرى معروف است. به علوم تجربى نیز مى‌پرداختند، در جناح جابر بن حیّان. فلسفۀ سیاسى را نیز به صورتى جدى تعقیب مى‌کرد، در جناح هشام بن حکم.» [۳۱]

کتاب چهارم: جامعه سازی قرآنی (سال نشر۱۳۸۷)

در این کتاب مقاله ای آمده است با عنوان «تعریف عدالت از زبان امام صادق» که در نوع خود گویای بخشی از چگونگی زندگی فکری سیاسی آن حضرت به حساب می آید. در این بحث به ظاهر فکری و اندیشه‌ای، رد پای سیاست و حرکت اجتماعی به خوبی پیداست. در آن مقاله حکیمی به تعریفی از عدالت تأکید می ورزد که از زبان امام شیعه در عهد عباسیان شنیده می‌شود. در اوج قدرتی که به تبعیض و تفاوت طبقاتی شدید تمایل دارد و سیاست های اقتصادی آن در دو سوی دجله و در شهر بغداد بیداد می کند و آبستن قصه‌های هزلر و یک شب است.

علامه حکیمی در اهمیت تعریف عدالت در مدرسه امام صادق(ع) می نویسد: «در باره عدالت معیشتی و حیاتی، اندیشمندان و متخصصانی از همه جای جهان، تعریف‌هایی ابراز داشته‌اند، لیکن می‌خواهم تعریفی مهجور از «عدالت» از دو پیشوای مظلوم‌ترین مکتب جهان و ستمدیده‌ترین مذهب در سرتاسر تاریخ انسان بیاورم و از همه درخواست کنم تا در ابعاد عظیم و اعماق عجیب این «تعریف» عینی بنگرند و در صورتی که آن را والاترین و انسانی‌ترین و ارزشی‌ترین تعریف دیدند به حکم وجدان، در نظر و تفهیم آن به همگان در سراسر گیتی کوتاهی نورزند و در راه « فقرزدایی جهانی» آن را ملاک گیرند. حضرت صادق(ع) می‌فرماید: «إن الماس یستغنون اذا عُدل بینهم» یعنی اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود، همه بی نیاز می‌گردند. نقطۀ اوج این تعریف، عینیت آن است. در این تعریف «کلی گویی» و «ذهن‌گرایی» نشده، بلکه واقعیت عینی با صراحت گفته شده است تا مطلب برای هرکس معلوم ومحسوس باشد. این حدیث شریف در کتاب معتبر کافی روایت شده‌است و این موضوع از ده‌ها آیه حدیث دیگر نیز استفاده و استنباط می شود.»[۳۲]

در اینجا باز هم بر عینگرا بودن و واقع گرایی در مواضع امام تأکید می شود و اهمیت نگرش سیاسی اجتماعی آن حضرت گوشزد می گردد تا محورهای اصلی در تاریخ نگاری مورد نظر نویسنده از یاد نرود و حیات امام، خالی از سیاست رودر رو و درگیر با اهداف و برنامه های حکومت عباسی، تحلیل نشود.

کتاب پنجم: عقلانیت جعفری(سال نشر ۱۳۹۰)

شآن نزول این کتاب به تفاوت گذاری میان عقلانیت جعفری با انواع دیگری از تعقل، مانند تعقل فلسفی و به ویژه فلسفه یونانی بنیاد، بازگشت می کند. نگاه تمدنی حکیمی به تاریخ حیات امام ششم به تعبیر وی بر پایه بنیادین «عقلانیت جعفری» تکیه دارد نه تعقل ارسطویی. به همین سبب، خواننده در بخش های متعددی از مقالات این کتاب با نقد فلسفه اسلامی موجود، روبرو می شود و نقدهای مبنایی ایشان در نگرش معارفی به فلسفه را با توجه به تاریخ حیات و تعالیم امام صادق(ع) خواهد دید. اگر چه برای تازه واردان به این مباحث ممکن است شگفت زدگی به دنبال داشته باشد اما برای آشنایان به مباحث تفکیک، بحثی آشناست. استاد حکیمی طعنۀ یکی از نویسندگان منتقد غربی را در این زمینه یادآور می شود، «یکى از متفکّران غربى – در مقام طعن به مقلّدین ارسطو – به این مضمون گفته است: «گویى اگر خداوند ارسطو را خلق نکرده بود، انسان‌ها نمى‌دانستند چگونه فکر کنند». [۳۳]

باری در این کتاب نیز به برخی ایستارهای تاریخی امام(ع) در مواجهه فرهنگی و بستر اندیشه‌ورزی اشاره دارد و نگرش تاریخی اتقادی اش را بیان می کند. از جمله موقف امام علیه السلام در مساله نهضت ترجمه فلسفه در جهان اسلام در عصر عباسیان: «در اینجا – اشاره‌وار – این واقعیّت در تاریخ فرهنگى اسلام را یادآور مى‌شوم (واقعیّتى که نه تنها نباید به آن بى‌توجه بود، بلکه باید در کانون توجه ما قرار گیرد…)، یعنى: اینکه ترجمه‌ها، در اسلام خلافت و بطور عمده در خلافت بنى‌عبّاس انجام یافت، آنهم به دست برمکیان نفوذى (دشمنان اسلام و اهل‌بیت «ع») و یهود و نصارى و برخى ستاره‌پرستان حرّانى و شعوبیّۀ اوّل… و چه هزینه‌هایى سنگین از اموال ایتام مسلمین صرف آن گشت… لیکن در اسلام امامت و وصایت (که – بنا بر نصوص نبوى – مسئول اصلى اسلام است و حافظ حقایق و تعالیم اسلام و قرآن کریم)، کار به عکس بود؛ زیرا از سوى اصحاب ائمّۀ طاهرین «ع»، از آغاز ورود این ناخالصى (فلسفه…) در حوزۀ اسلام و قرآن، با جریان افکار فلسفى، بسختى برخورد شد، بطورى که شاگرد معارفىِ خاصّ حضرت امام صادق «ع»، جناب هشام بن حَکَم بغدادى (م بعد از: ۱۷۰ ق)، ردّ بر ارسطو نوشت، و توحید فیزیکى ارسطویى را ردّ کرد (و گمان استوار این است که این کتاب به اشاره حضرت صادق «ع» و زیرنظر ایشان نوشته شد). [۳۴]

او ردیه نوشتن بر آرای ارسطو را به تاریخ امامت آن حضرت مربوط می داند. «پاسدارى و مصونیّت بخشیدن به نظام معارف و تربیت و سلوک و تألّه قرآنى ایجاب مى‌کرد، که – به پیروى از افاضل اصحاب ائمّه «ع» – به ردّ و نقد نِحْلَه‌ها و افکار معارض با قرآن کریم، یا غیرمنطبق با قرآن، پرداخته شود. این کار بسیار مهم و حیاتى، در فرهنگ وحیانى، نخستین بار، بطور رسمى و قاطع، از حوزۀ حضرت صادق «ع» آغاز گشت، و شاگرد و تربیت شدۀ خاصّ آن حضرت، در علوم توحیدى و اعتقادى، و مکتب‌شناس بزرگ شیعه، جناب هِشام بن حَکَم بغدادى (م: بعد از ۱۷۰ ق)، رد بر ارسطو و توحید فیزیکى آتنى و فلسفۀ یونانى نوشت (الرد علی أرسطاطالیس فی التوحید). [۳۵]

کتاب ششم: امام صادق«ع» (سال نشر ۱۳۹۰)

این کتاب در قطع خشتی کوچک و بر گرفته از آثار استاد است که توسط حجت الاسلام سید محمد صادق حیدری تدوین شده است. در این اثر با استفاده از نوشته های استاد، تاریخ و عصر زندگی امام و خلفای معاصر و ۳۴ سال امامت آن حضرت و نیز طول عمر ایشان که بیش از بقیه معصومین(ع) بوده است، یادآوری شده است. اما از نگاه تمدنی استاد به تاریخ زندگانی حضرت صادق(ع) غفلت نگردیده و محور های متعددی همچون: تمدن سازی، مبارزه با سلطه ظالمانه، عدالتگرایی و… مورد توجه بوده است. « زندگى حضرت صادق «ع»، سرمشق جامعى است براى برخورد با مخالفان سرسخت و مختلف جامعۀ الهى و تمدّن قرآنى، و آموختن راههاى گوناگون مبارزه با تَرفَندهاى فکرى و فرهنگىِ دشمن.» [۳۶]

همه سخن این بنده در اولین بند این کتابچه و در عبارت «تقدیم» آن آمده است:

«یکى از درخشان‌ترین فصلهاى دوران امامت، در پدید آمدن مبارزات الهى بسیار سنگین و حسّاس و تاریخ ساز، در برابر ستم‌ها و تاریکیها، و تلاش خورشیدى براى شکافتن تاریکیها، مدّت ۳۴ سالۀ امامت حضرت امام جعفر صادق «ع» است.» [۳۷]

منابع

۱- ادیب، عادل. دور أئمه أهل البیت فی الحیاه السیاسیه، نشر دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ: ۱۹۸۸م.

۲- جعفری، حسین محمد. تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه: دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ ششم: ۱۳۶۸٫ ص۳۱۰-  ۳۱۱٫

۳- الحائری الحسینی، السید کاظم، الامامه و قیاده المجتمع، دار البشیر، قم، الطبعه الثانیه: ۲۰۰۶م، ج۱، ۱۶۸-۱۶۹٫

۴- حکیمی، محمدرضا. امام در عینیت جامعه، نشر دلیل ما، قم، چاپ نهم: ۱۳۷۴٫

۵- حکیمی، محمدرضا. بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی،نشر دلیل ما، قم، چاپ بیستم:۱۳۹۰٫

۶- حکیمی، محمدرضا، چکیده کتاب جامعه سازی قرآنی، به کوشش و مقدمه: حسین انصاری، چکیده نویسی: حمیده علم‌چی، نجما کارگر، نشر دلیل ما، قم، چاپ اول: ۱۳۹۰.

۷- حکیمی، محمدرضا. دانش مسلمین، نشر دلیل ما، قم، چاپ نوزدهم: ۱۴۰۰٫

۸- حکیمی، محمدرضا. عقلانیت جعفری، نشر دلیل ما، قم، چاپ اول: ۱۳۹۰٫

۹- حکیمی، محمدرضا.امام صادق (ع)؛ پیام معصومین (ع) به انسانها و انسانیتها، تدوین: سید محمد صادق حیدری،نشر دلیل ما، قم، چاپ اول: ۱۳۹۰٫

۱۰- الصدر، محمدباقر. اهل البیت(ع)، تنوع ادوار و وحده هدف، تحقیق: عبد الرزاق الصالحی، نشر دار الهدی، قم، چاپ دوم:۲۰۰۶٫

۱۱- مغنیه، محمد جواد. الشیعه فی المیزان، تحقیق: سامی الغریری، مؤسسه دار الکتاب الاسلامی، قم، چاپ اول: ۲۰۰۵ م.

پانوشت ها:

[۱] حکیمی، محمدرضا، ‌بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص: ۸، ۱۳۹۰ ه.ش.، تهران – ایران، دلیل ما.

[۲]. همان، ص: ۹.

[۳] . همان، ص: ۱۳۶.

[۴]. ‌بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص: ۱۲۹.

[۵]. همان، ص: ۳.

[۶]. همان، ص: ۱۳۱.

[۷]. بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص: ۱۳۴.

[۸] . حکیمی، محمدرضا. ، امام در عینیت جامعه، ص: ۵.

[۹] . همان، ص۹٫

[۱۰]. همان ص: ۱۷.

[۱۱] . کتاب یاد شده، نمایه سازی موضوعی برای ادوار هشتگانه استاد بر اساس کتاب امام در عینیت جامعه است که حاصل بررسی ۲۰۰۰ کتاب و پانصد مقاله است که ۶۰۰۰ مدخل اصلی و فرعی و موضوعی را شامل می شود و ثمرۀ بررسی ۲۰۰۰ کتاب و صدها مجله می باشد. بر این اثر که تا کنون منتشر نشده، استاد علامه  (طاب ثراه) نیز رهنمود و حاشیه دارد.

[۱۲]. نگا: الحائری الحسینی، السید کاظم، الامامه و قیاده المجتمع، دار البشیر، قم، الطبعه الثانیه: ۲۰۰۶م، ج۱، ص۶٫

[۱۳] الصدر، محمدباقر، اهل البیت(ع)، تنوع ادوار و وحده هدف، تحقیق: عبد الرزاق الصالحی، نشر دار الهدی، قم، چاپ دوم:۲۰۰۶، ج ۱، ص۱۱-۱۲٫

[۱۴] همان، ص ۱۰٫

[۱۵] الحائری الحسینی، السید کاظم، الامامه و قیاده المجتمع، ج۱، ۱۶۸-۱۶۹٫

[۱۶]. بنگرید: به ویژه کتاب «دور أئمه أهل البیت فی الحیاه السیاسیه»  ایشان که می نویسد: در زمان امام باقر و صادق(ع) روش کار به یک انقلاب سازمانی در صف آرایی جامعه شیعیان به مثابه پیشتازان امت اسلامی تبدیل شد و به یک مدرسه علمی چند جانبه تحول یافت. در شرایطی که سیاست ظالم سعی داشت امت را با روش های فکری بیگانه از اسلام دور کند و آن را با مدارس فقهی منحرف، تحریف شده، ترجمه ای و وارداتی و تصورات خطا، پر کند. به گونه‌ای که در وضعیتی قرار گرفت که نیازمند یک جریان علمی بود تا جامعه را با عقایدش پیوند بدهد و تمامی ادعاهای فکری و مقولات وارداتی را رد کند. در این میان، تنها جریان امامت و رهبری حقیقی و شایسته بود که امت را بر اساس روش های درست به سمت این هدف بزرگ رهبری می کرد. ص ۱۸-۱۹٫

[۱۷]. جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه: دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ ششم: ۱۳۶۸٫ ص۳۱۰-  ۳۱۱٫

[۱۸]. همان.

[۱۹]. همان، ص۳۲۷-۳۲۸٫

[۲۰]. امام در عینیت جامعه، ص۴۵٫

[۲۱]. همان، ص۴۳-۴۴٫

[۲۲]. مغنیه، محمد جواد، الشیعه فی المیزان، تحقیق: سامی الغریری، مؤسسه دار الکتاب الاسلامی، قم، چاپ اول: ۲۰۰۵ م، ص۴۸۳-۴۸۴٫

[۲۳]. جابر بن حیان، صاحب نخستین مکتب شیمى در اسلام است. مکتب جابر انقلابى علمى در کشف اصول اساسى شیمى به وجود آورد، و اروپا بعد از انقلاب علمى خود، با تکیه به اصول کشف شده به وسیلۀ جابر، دربارۀ شیمى به کار پرداخت. از این‌رو، مجبور شد که بیشتر کتابهاى جابر را ترجمه کند، از جمله کتاب “الاستتمام” او که به زبان لاتین، به سال ۱۶۶۲ ترجمه شده است. – “فلاسفه الشیعه” – تالیف شیخ عبد الله نعمۀ لبنانى، چاپ دار مکتبه الحیاه، بیروت، ص ۲۰۹.

[۲۴]. حکیمی، محمدرضا. ، دانش مسلمین، صفحه: ۱۱۷، ۱۴۰۰ ه.ش.، قم – ایران، دلیل ما.

[۲۵]. در کتابهاى وى، بارها، به این امر تصریح شده است.

[۲۶]. کارنامۀ اسلام، ص ۶۹.

[۲۷]. اثر العرب، ص ۴۳.

[۲۸]. تاریخ فلسفه در جهان اسلامى، ص ۳۵۹.

[۲۹]. دانش مسلمین، صفحه: ۱۷۰.

[۳۰]. دانش مسلمین، صفحه: ۲۹۸.

[۳۱]. همان، ص: ۳۵۵.

.[۳۲] حکیمی، محمدرضا، چکیده کتاب جامعه سازی قرآنی، به کوشش و مقدمه: حسین انصاری، ص: ۵۰-۵۱.

.[۳۳] حکیمی، محمدرضا. ، عقلانیت جعفری، صفحه: ۲۸۱، ۱۳۹۰ ه.ش.، قم – ایران، دلیل ما.

[۳۴]. همان، ص: ۵۱.

[۳۵]. عقلانیت جعفری، ص: ۹۸.

[۳۶]. امام صادق (ع)؛ پیام معصومین (ع) به انسانها و انسانیتها، ص: ۱۱٫

[۳۷] همان، ص: ۵.

۲ نظر برای این مطلب

  1. عرض ادب و ارادت جناب استاد.
    نگاه موشکافانه و دقیق حضرتعالی به آثار و نوشته های علامه حکیمی طاب ثراه ، گشودن دریچه‌ای تازه به افق اندیشه این بزرگ مرد معاصر است که بسی جای سپاس و تقدیر دارد.
    همت والای شما افزون و توفیقات الهی شما افزونتر.
    ان‌شاءالله

  2. روح بزرگ اندیش اندیش علوی که بازگو کننده علم صادقی ناب و الهی است، شاد و قرین رحمت الهی .
    ان‌شاءالله

یک نظر بگذارید