شکوه یک انسان[۱] (نگاهی به روحیات معنوی حجتالاسلام شیخ حاجی علی انصاری «ره»)نویسنده: مهشید موسوی ندوشن (استاد دانشگاه و پژوهشگر دینی)چکیدهدر عصر کنونی که روح بشر دستخوش تحولات عمیقی شده و گاهی از خصلت انسانی خود نیز دور می شود، گاهی با کسانی روبرو میشویم که علاوه بر مظاهر انسانی، به درونیات روحانی خود، نیز پرداختهاند و پیرامون خود را از انوار کهکشانی روحهای بزرگی پر کردهاند که در قالب انسان، نماد مردان و زنان نورانیی شدهاند که قرآن از آنها به بزرگی یاد میکند.[۲] حجتالاسلام شیخ حاجی علی انصاری(۱۳۱۱-۱۴۰۳ش) یکی از مبلغان دینی و تاثیرگذار بود که در کنار فعالیتهای مذهبی و اجتماعی، به سیر و سلوک معنوی و تقویت روحانیتی خود پرداخته است. بُعد معنوی شخصیت ایشان از ویژگیهای خاصی همچون دیانت راسخ، توکل به خداوند، صبر در مواجهه با مشکلات، و ارتباط عمیق با اهل بیت(ع) برخوردار بوده است. در این مقاله با اشاره به ابعاد مختلف شخصیتی از جمله عبادت و بندگی، صبر و استقامت ایشان در برابر سختیها، به ذکر برخی از آثار و برکات معنوی آن پرداخته میشود و سعی دارد تا بُعد معنوی روحی حجتالاسلام انصاری را به عنوان یک الگوی مناسب در عرصه دیانت و معنویت معرفی کند. مقدمهحجتالاسلام انصاری که پدر طلبۀ شهید، محمدرضا انصاری[۳] اولین شهید انقلاب اسلامی ایران است، از روحانیان سرشناس شهرستان تویسرکان است[۴] که در طول سالها به امر تبلیغ دینی و ترویج احکام در بسیاری از روستاها و شهرهای کشور مشغول بوده است.[۵] پدر اولین شهید انقلاب اسلامی ایران، همچنان که در عرصه سیاسی و اجتماعی، پیشگام بود، در عرصۀ معنوی نیز تأثیر درخور توجهی بر اطرافیان و دوستان و نسلهای چوانتر داشت. او نمونهای از ایمان راسخ، فداکاری و پایداری در برابر ظلم و فساد دورۀ طاغوت و همچنین اسوۀ صبر و معنویت در امر تبلیغ دین و دینداری بود. به همین دلیل، بُعد معنوی شخصیت در وجود ایشان در پیوند با اصول انسانی، اسلامی و انقلابی شکل گرفت. وجوه شخصیت حجتالاسلام انصاریدیدگاه های دینی او بلند نظرانه و شجاعانه بود. او از آغاز کار تبلیغیاش، برای تحقق آرمانهای اسلامی، از آسایش وآرامش خود و خانواده گذشت، تا آنجا که در همین مسیر فرزند بزرگش فدای اهداف وآرمانهای اسلامی گشت. اما آنچه که شخصیت او را فراتر از یک مبلّغ فعال سیاسی یا اجتماعی میبرد، ارتباط عمیق روحانی او با خدا و باورهای مذهبیاش بود. او همواره در تلاش بود تا در کنار تلاش تبلیغی و مبارزه سیاسی، زندگی معنوی خود را حفظ کند و این همزمانی دو بُعد مختلف، او را به فردی شایسته در شمار مبلغان دینی، پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن تبدیل کرد. اعتماد به خداوند، تلاش برای حفظ ایمان و پایبندی به اصول اخلاقی و شرعی، برخی از ویژگیهای شخصیتی او بودند که در رفتار و گفتارش نمایان میشد. او همیشه میکوشید تا دیگران را نه تنها در مسیر مبارزۀ سیاسی، بلکه در مسیر رشد معنوی و اخلاقی هدایت کند. باید یادآور شد که مروّج احکام و مبلّغ نستوه معارف و مواعظ معصومین (ع)، شیخ حاجی علی انصاری، از روحانیان سرشناس شهرستان تویسرکان بود که شش دهه از زندگی پر بار و تا حد زیادی، دشوار خود را وقف تبلیغ دینی کرد. دوری از وطن، تحمل سختی، و نهراسیدن از خطرها در مسیر تبلیغ، بخشی از خصلت های پسندیدهای است که در مسیر تبلیغ معارف و مبانی دینی در شخصیت وی نهادینه شده بود. ایشان از شاگردان برجستۀ آیت الله شیخ علی تألهی خرمآبادی(۱۲۵۹-۱۳۵۴ش) بود که پس از تلمذ و شاگردی در محضر آن استاد فقیه، و با اخذ اجازه نامه از آیت الله ملا علی معصومی، معروف به آخوند همدانی(۱۲۷۴-۱۳۵۷ش) برای ترویج احکام و تعالیم دینی و نشر آموزه های اهل بیت (ع) کمر همت بسته و به همین جهت، در عمر با برکت خود، بیشتر از پنج سال در وطن خویش زندگی نکرد و باقی عمر گرانبها را عاشقانه در خدمت تبلیغ، ترویج دین و اقامۀ مجالس اهل بیت(ع) در جغرافیای مرکزی و غربی کشورش گذرانید. به آسانی، رنج غربت را با همراهی خانواده و گاهی به تنهایی، بر خود هموار میکرد بدین امید که در امر دین و ارشاد و اصلاح مسلمین کوتاهی نکرده باشد.[۶] در تاریخ معنوی و دینی زندگی او صبر، دیانت، و معنویت، حرف اول را می زد. او به عنوان یک فردی با ویژگیهای عالی اخلاقی، همیشه در مسیر تقوی و دیانت قرار داشت و زندگیاش نمونهای از صبر و استقامت در برابر مشکلات و سختیهای روزگار بود. برخی از ویژگیهای مهم ایشان در زمینه صبوری، دینداری و معنویت، در چند عنوان، بیان خواهد شد. صبوری در برابر مشکلات و سختیهاشیخ انصاری در طول زندگی تحصیلی و تبلیغی، با مشکلات و سختیهای زیادی در مسیر تبلیغ و ترویج دین و دینداری، مواجه شد، اما همواره با صبر و استقامت برخورد میکرد. دوران طاغوت و فضای ضد فرهنگ دینی که در محیط فعالیت های تبلیغیاش وجود داشت، بخش بزرگی از مشکلات موجود بر سر راه بود. ولی او نشان داد که صبر در برابر مشکلات نه تنها باعث تقویت ایمان میشود، بلکه راهی برای ارتقاء روحی انسان به سمت کمال است. در روزهای سخت زندگی، حتی در ایام جنگ و یا روزهای جانفرسای بیماری، او با توکل به خداوند و ذکر اهل بیت (ع) از هرگونه ناامیدی و افسردگی دوری گزید و همواره در تلاش بود تا از هر آزمایشی که بر او وارد میشود، بهره معنوی و روحی بردارد. دینداری و پیروی از آموزههای اهل بیت (ع)ایشان در تمام دوران زندگیاش، پایبند به دستورات شرعی و آموزههای اهل بیت (ع) بود. او در پیروی از سیره و سنت اهل بیت، زندگی خود را بر اساس تقوی، صداقت، و خدمت و انجام تکلیف بنا نهاد. دیانت او به گونهای بود که همواره در رفتار و گفتار، بروز و ظهور داشت و در دعوت دیگران به تقوا و اخلاق دینی کوشش فراوان به کار می بست و از سرزنش های ملامت گران هراس نداشت. روحیه معنوی و ارتباط با خداحجتالاسلام انصاری شخصیتی معنوی داشت و همواره در حال تلاش برای تقرب بیشتر به خداوند بود. عبادات، ذکر خدا و ارتباطات روحی با اهل بیت (ع) از عناصر اصلی زندگی او بودند. همین روحیه معنوی به او کمک میکرد تا در مواجهه با دشواریهای زندگی، از نظر روحی و اخلاقی در ثبات و آرامش باشد. با وجود اطلاعات دینی و مهارت در ارتباط با مردم و با وجود ارتباط و اجازات مختلفی که از مراجع عظام داشتند، دچار غرور شخصیت نمیشدند. همان فضیلتی که حاج شیخ مجتبی قزوینی(ره) نیز به آن اشاره داشتند: «مرحوم حاج شیخ میگفتند: طلبه اگر بخواهد وجودش برای جامعه مفید باشد و منشأ فیوضات و برکات گردد، باید از غرور علمی پرهیز کند… طلبه اگر غرور علمی پیدا کرد حجاب اکبر است، هر چه بخواند بی اثر و بی نتیجه است.»[۷] مرحوم انصاری، دانش دینی و حدیثی خود را بدون توجه به منفعت مادی به دیگران عرضه میکرد. احساس تکلیف در وجودش محرک اصلی فعالیت او بود. به ندرت پیش میآمد که با ایشان همنشین بشوی و یا به گفتگو بپردازی حتی از پشت تلفن و راه دور و ایشان حدیثی نخوانند و یا روایتی بازگو نکنند. فداکاری و ایثار برای دیگراناز ویژگیهای برجسته شیخ انصاری میتوان به فداکاری و ایثار او برای دیگران اشاره کرد. او همواره در خدمت به مردم بود و بدون هیچ چشمداشتی در کمک به نیازمندان و مشکلات اجتماعی شرکت میکرد. در امر تبلیغ و برپایی مراسم مذهبی و منبرها بدون هیچ توجهی به امور مالی به کار خود ادامه میداد و حتی از سهم خود به دیگران میبخشید تا امر دین و تعظیم شعائر دینی دچار سستی و رکود نشود. این ویژگی در کنار دیانت و معنویت او قرار داشت و باعث میشد تا رفتارش الهامبخش دیگران باشد. بردباری در مواجهه با مصائبیکی از شاخصههای بارز شخصیتش، پایداری و بردباری او در شرایط سخت بود. در هنگام شهادت فرزند نیز این صبر جمیل با وی همراه بود. در هر شرایطی، همواره به یاد خداوند و اهل بیت (ع) بود و هیچگاه از مسیر صبر و بردباری خارج نمیشد. این ویژگی او در مواجهه با مشکلات و چالشهای زندگی، برای اطرافیانش نیز درس بزرگی داشت. با این ویژگیهای خاص خود توانست در دنیای پر تلاطم و پرفشار آن زمان، نمونهای از صبر، دینداری و معنویت باشد که آثار تأثیرگذارش بر فرزندان و نزدیکان و دوستان ایشان و به ویژه مردمان پاکیزه جانی که پای مواعظ او می نشستند و به سخنان او گوش می سپردند، نیز نمایان باشد. آثار محبت و عشق به اهل بیت(ع)ایشان در دوران زندگی خود کرامات بسیاری را از اهل بیت (ع) تجربه کرد. از آنجا که مرید و علاقهمند واقعی به اهل بیت (ع) بود، در فراز ونشیب زندگیاش، شاهد ارتباطات روحانی و معنوی عمیقی با ائمۀ معصومین(ع) بود. برخورداری از کرامات و نشانههای معنوی که نصیب وی شده است، حتی شنیدنش به اهل سلوک، قوت ایمانی می بخشد و آدمی را به راه معرفت الهی دلگرمتر می سازد. داستان خواندن فضیلتی از حضرت علی (ع)فرزند ایشان، حجتالاسلام حاج شیخ حسین انصاری در یکی از منبرهای خود در زمان حیات والدشان میگفتند: «زمانی که پدر در قم سکونت داشتند، روزی به قصد خرید مایحتاج خانواده از منزل خارج میشوند، اما در میانه راه متوجه میشوند که پولی برای خرید ندارند. بناچار تصمیم میگیرند به منزل برگردند. پس از بازگشت به منزل همسر ایشان، بانو سیده فاطمه مهدیانی از بازگشت زود هنگام ایشان تعجب میکند و علت آن را می پرسد. ایشان در جواب میگوید که پولی برای خرید نداشتم و به منزل بازگشتم. پس از تعویض لباس به طرف کتابخانه رفته و کتاب مدینه المعاجز از سید بحرانی[۸] را جهت مطالعه برمیدارد و در جای همیشگی خود نشسته و قسمت معجزات حضرت علی(ع) را باز کرده و برای مطالعه آماده میشوند که ناگهان از وسط صفحات کتاب مقدار زیادی اسکناس نو و تا نخورده روی لباس حاج شیخ میریزد. در حالی که قبلاً این اسکناسها را ایشان و یا کسی از خانواده لابلای صفحات کتاب نگذاشته بودند. بی شک این اسکناسهای تا نخورده کرامتی از آقا امیرالمومنین بوده است. ایشان دوباره با خوشحالی لباس پوشیده و از منزل به جهت خرید خارج میشوند. حجت الاسلام حسین انصاری این کرامت را در روز تولد مولا امیرالمومنین(ع) و به مناسبت روز پدر، و خطاب به ایشان در زمان حیاتشان، به طور مختصر در سایت شخصی خود(سایت نگاه تازه) آورده بوده و به آن اشاره کردهاند: «داستان کرامت خوانش معجزه ای از حضرتش در کتاب مدینه المعاجز سید بحرانی را هر بار که گفتی تمام وجودم از احساس اتصال دل روشنت به لطف بی پایان حضرتش به وجد می آمد که شرح این و بسیاری دیگر را وقتی مناسب تر باید و توفیقی دیگر»[۹]. کمک الهی در مواقع سختیدر برخی از مواقع بحرانی زندگیاش، حاج علی انصاری از اهل بیت(ع) مدد میخواست و در این هنگام، شاهد پاسخهای شگفتانگیزی از حضرات بود. مثلاً در زمانهایی که دچار مشکلات مالی یا بیماری میشد، به طور معجزهآسا راهحلهایی برای مشکلاتش پیدا میشد که به نظر بسیاری غیرممکن میآمد. شفا یافتن از بیماریاز کراماتی که به واسطه تربت حضرت سیدالشهداء(ع) به ایشان عنایت شده ، شفا یافتن از بیماری سکته است. روزی در منزل نشسته بودند و گویا از اهل خانه فقط دختر بزرگ ایشان، سرکار خانم خدیجه انصاری در منزل همراه پدر بودند که ناگهان حاج آقا دچار حمله سکته میشود و همزمان بدن سست و زبان از تکلم میافتد. خانم انصاری در آن تنهایی و بی زبان شدن و بی تحرکی پدر، احساس می کند اگر تا رسیدن اورژانس و پزشک صبر کنند ممکن است دیر شود، به همین دلیل سریع به طرف جانماز ایشان رفته و مقداری از مُهر تربت سیدالشهداء (ع) را تراشیده و اشکریزان بر زبان پدر میریزد. به برکت امام حسین(ع) حاج آقا انصاری بلافاصله زبان شان باز می شود و حرکت به بدن ایشان باز می گردد و به این شکل از فلج کامل بدن یا بخشی از بدن و یا از دست دادن تکلم و عوارضی از این دست که بر اثر چنین سکته های مغزی پیش میآید، نجات یافت و بدون مشکلی هم چنان سالها به گفتار و منبر و موعظه پرداخت. ناگفته نماند که رفتار معنوی و درست دختر بزرگ ایشان نیز به واسطۀ تربیت درست اخلاقی و معنوی از جانب چنین پدری است که در بحرانیترین شرایط، توسل و توجه به اهل بیت (ع) را فراموش نمیکند و عملکردی این چنین هوشیارانه و معنوی دارد. این حقیقت های جذاب، همواره حجت الاسلام انصاری را بر آن میداشت که بیش از پیش در مسیر خدمت به اهل بیت(ع) گام بردارد. الهامات معنوی و غیبیحجت الاسلام انصاری در زندگی طلبگی و تبلیغی، شاهد برکات و آثاری معنوی از حضرت حق بود که در زندگی نامه ایشان باید به تفصیل آورده شود. اما به طور کلی، در مواقعی از فعالیت در امور دینی، به ذهن و دل ایشان الهاماتی میشد. سرچشمه این الهامات همواره از جنبههای معنوی و روحانی او سرچشمه می گرفت و در تصمیمات ایشان تأثیر میگذاشت. به طور نمونه در اوایل طلبگی، زمانی که برای تبلیغ در یکی از روستاهای شهرستان تویسرکان رفته بودند به عادت اهل معنا، در هنگام سحر که برای تهجد و نماز شب بیدار میشوند و در حالی که هنوز اذان صبح از مأذنههای مساجد بلند نشده بود، ایشان صدایی میشوند، که کسی از مأذنه مسجد آبادی مجاور، فوت شخصی از اهالی آن روستا را اعلام می کند. در حین نماز شب، چند بار این اعلام را می شنوند که جارچی فوت آن بندۀ خدا را اعلام میکند و از مؤمنین میخواهد تا علیالطلوع صبح برای مراسم تشییع و تغسیل و خاکسپاری فرد فوت شده، شرکت کنند. مرحوم انصاری نیز به تبع آن که فعلا برای تبلیغ در این روستا حضور دارند و روستای مجاور روحانی ندارد، پس از اذان صبح و اقامه نماز صبح به جماعت، قصۀ شنیدن اعلام فوت آقای فلانی را از روستای مجاور که قریب یک فرسخ فاصله داشته است با میزبان در می گذارد. میزبان نیز چون میت را می شناخته و با وی آشنایی داشته است، انا لله گفته و تصمیم به رفتن سمت آبادی مجاور گرفته می شود. لذا بدون فوت وقت، پس از نماز صبح به طرف آبادی مجاور که محل زندگی شخص فوت شده است میروند تا بر حسب وظیفه در مراسم کفن و دفن فرد متوفی شرکت کنند. زمانی که به روستای مجاور می رسند از سکوت و کم رفت و آمدی اهالی به سمت خانه متوفی تعجب میکنند. گویی که آنجا هیچ اتفاقی نیفتاده و اصلا خبری نیست. در همان حال که با تعجب کوچه های نزدیک به خانه مورد نظر را طی کرده و به اطراف نگاه میکردند، فردی سراسیمه از سمت خانه متوفا خارج میشود که تا نگاهش به حاج آقا میافتد، پیش می آید و پس از سلام میگوید: حاج آقا شما را خدا رسانده است. الان خبر دار شدیم که فلانی (اسم شخص را نام میبرد) از دنیا رفته، داشتم سراسیمه میآمدم که شما را خبر کنم و سپس به اهالی خبر بدهیم تا درمراسم شرکت کنند که خداخواهی شما را اینجا دیدیم. حاج شیخ متوجه شدند که آن صدایی که نیمه شب و قبل از اذان صبح شنیده بودند، الهامی غیبی از جانب حضرت احدیّت بوده است.[۱۰] عنایت روحی و معنوی در مسیر تبلیغلطف خدا و عنایت اهل بیت(ع) همواره در حفظ ایمان و کوشش در مسیر اعتقادات راستین به ایشان کمک میکرد. در مواقعی که یکّه و تنها در مسیر تبلیغ دین و تعظیم شعائر اهل بیت(ع) قدم برمیداشتند، به واسطۀ روح بلند، ایمان صادق و نیت پاکی که داشتند، مورد عنایت حضرت حق بودند. وقتی در سالهای دور و ایام جوانی برای تبلیغ و احیای مجالس عزاداری سیدالشهداء(ع) در شب اول محرم، از طرف استاد خود مرحوم آیت الله تألهی، مأمورشدند تا به یکی از روستاهای دور افتاده که مسافت نسبتاً زیادی با شهر داشت، بروند تا در دهۀ محرم، روستاییان از منبر و مجلس وعظ ایشان بهره ببرند. پیش از ظهر بود که استاد او را در مدرسه صدا کرد و نامهای به ایشان داد و از او خواست تا برای برپایی مجالس شب های محرم بنا به تقاضای مردم به یکی از روستاهای دور در منطقۀ خرمرود برود. آقای تألهی تأکید کرده بود که زود راه بیفتد بلکه تا غروب به آن روستا برسد و شب اول محرم، مجلس سوگواری سالار شهیدان برپا بشود. ولی مرحوم حاج آقا شب گذشته به تکه نانی برای شام اکتفا کرده بود و صبح نیز صبحانه نخورده بود اما در این باره به استاد حرفی نزده و از نداشتن پول کافی در آن هنگام برای رفتن یا تهیه وسیله نقلیه چیزی نگفته بودند. حتی برای تهیه خوراکی اندک و آذوقۀ راه نیز، پولی با خود نداشتند و این درحالی بود که شب قبل نیز تقریبا با شکم گرسنه سر بر بالین گذاشته بودند. اما ادب مانع از آن بود که سخنی بگویند و یا سرپیچی از دستور استاد بکنند. به همین دلیل بی درنگ کتاب و لباسی برداشته و آماده شده و نزدیک به ظهر با پای پیاده به راه افتادند. تمام بعد الظهر راه رفتند و در مسیر بجز وقت نماز استراحتی نکردند. غذایی در کار نبود و فقط از بعضی چشمه ها در مسیر آب خوردند. بعد از طی مسافتی طولانی و گذر مسیر جاده خاکی و خلوت از چندین روستا و دره و کوه، کم کم ضعف و خستگی بر ایشان غالب میشود، نخوردن غذایی هر چند اندک و تحمل نزدیک به بیست ساعت گرسنگی و مسیر طولانی، حاج آقا را چنان ناتوان کرد که دیگر ایستاد. پاها از رمق افتاده بود و قدم ها یارای راه رفتن نداشتند. هنگام غروب آفتاب نزدیک شده بود و سردی هوای پاییزی کم کم گزنده تر میگشت. در کنار راه، به نزدیکترین سنگی که در کنار مسیر بود، خود را رساندند. همان جا تکیه زده به سنگ، نشستند تا بلکه رمقی بیابند و دوباره حرکت کنند. در همان حال، خسته و ناامید با خود می اندیشیدند، حالا که دیگر توانی برای رفتن ندارم و وقت هم تنگ است و تا غروب هم چیزی نمانده و روستا هنوز در چشم انداز من نیست. چگونه می توانم به شروع مراسم در روستا برسم؟! به خصوص با این حال خستگی که نمیتوانم قدم بردارم و رمقی برایم باقی نمانده است!؟ در همین لحظات سخت، نشسته بر صخره ای در کنار راهی خلوت، یاد مظلومیت حسین(ع) افتادند. دلشان شکست و در تنهایی مشغول زمزمۀ مصیبت کربلا شدند. مدتی از خود غافل شده و به خواندن روضه مشغول میشوند و اشک میریزند و بی اختیار، در آن حال خوش معنوی به سر می برند. پس از ذکر مصیبت و اشکباری بر مصائب سالار شهیدان، اما ناگهان به خود آمده و به یاد وعده شب اول محرم و مجلس روستا افتاده و به سرعت از جا بر میخیزند. با این تفاوت که گویی در خود نیرویی تازه یافته و جانی دوباره گرفتهاند. آن چنان که گویا اصلا راه نرفته و خستگی و گرسنگی ندارند. پس بدون احساس کمترین خستگی و ناتوانی، خیلی تند و سریع برخاسته و با چابکی به راه خود ادامه میدهند. بر خلاف انتظارشان مدت کمی سپری می شود که دیوارهای آبادی مقصد در نظرشان پدیدار میگردد. به طوری که وقتی به اولین خانه های روستای مورد نظر میرسند، و در کوچه ها قدم می گذارند صدای الله اکبر مؤذن از مسجد بلند می شود. اهالی نیز خوشحال از دیدن ایشان، بقیه را خبر داده، سریع خود را برای نماز جماعت با شیخ آماده می کنند. بعد از اقامۀ نماز هم شروع مراسم شب اول محرم و منبر و عزاداری، و بعد از منبر، گفتگو و پرسش های دینی تا پاسی از شب به طول میانجامد. در پایان مراسم و سپری شدن ساعات اولیه شب، یکی از میزبانان، به مؤمنین یادآوری می کند که حاج آقا خستۀ راه هستند، باید استراحت کنند و شام بخورند. و او تازه به یاد می آورد که گرسنه و خسته بوده است اما با کمال تعجب می بیند هیچ احساس گرسنگی و خستگی ندارد. تازه به یاد میآورد که از دیروز هیچ غذایی نخورده و هیچ طعامی نیز با خود نداشته و با این حال اما بعداز آن استراحت کوتاه وقت غروب آفتاب، و روضه خوانی بر آن تخته سنگ کناره راه، دیگر هیچ احساس گرسنگی و خستگی و کم رمقی نداشته و تا آن لحظه نیز هنوز سر حال و قوی مانده است. آری با اینکه مسافت طولانی سی و چهار کیلومتر را پای پیاده طی کرده و یک شبانه روز، غذایی هم تناول نکرده بودند، ولی هنوز احساس سیری و قوت داشتند. شکی نیست که این حال از عنایت الهی و لطف حضرت سیدالشهداء (ع) بوده که ایشان از صفای دل و صدق جان و برای تعظیم شعائر قدم برداشته و اینگونه به ایشان عنایت شده بود.[۱۱] این کرامات و برکات نشاندهنده ارتباط عمیق و معنوی حاج علی انصاری با اهل بیت (ع) است. این تجربیات روحانی و معنوی نه تنها برای او بلکه برای اطرافیانش نیز الهامبخش و موجب تقویت ایمان و اعتقاد به اهل بیت (ع) بوده و هست. حجت الاسلام شیخ حاجی علی انصاری در تاریخ ۸خرداد سال ۱۴۰۳ پس از تحمل چهل و شش سال فراق فرزند شهید خود حجت الاسلام محمد رضا انصاری و همچنین رنج دوری و جدایی از یار و یاور سالهای تبلیغ و مبارزه و شریک روزهای غم و شادی که شاید بتوان گفت قسمت اعظم آن به سختی اما با زهد و قناعت گذشت، کربلایی فاطمه مهدیانی، همسر با وفای خود و مادر اولین شهید انقلاب اسلامی ایران که در تاریخ ۲۳ آذر سال ۱۳۹۸ به دیدار فرزند شهید خود رفته بود، طی نزدیک به چهار ماه از پا افتادگی و ناتوانی از حرکت، حاج علی نیز دار فانی را وداع گفت تا به همسر و فرزند شهید خود بپیوندد و رنج سالها دوری و گرد فراق را در کنار یکدیگر بزدایند. نتیجه گیریآن هنگام که مردان خدا روی در نقاب خاک میکشند و دنیا را به اهل آن واگذار میکنند، کوله باری از مرام و مردانگی در راه خدا و دینداری و معنویت را در دنیا باقی میگذارند. روش زندگی و راه آنان و زیست زاهدانه و عشق به اهل بیت (ع) و خوبان عالم، مسیر سلوک را برای عارفان و عاشقان راه حق میسّر و آسان میسازد، اگر درست بنگرند و الگو بگیرند. مروّج احکام و مبلّغ نستوه معارف و مواعظ معصومین (ع)، شیخ حاجی علی انصاری، در تمام دوران زندگیاش، پایبند به دستورات دین اسلام و آموزههای اهل بیت (ع) بود. او در پیروی از سیره و سنتهای حضرت علی (ع) و دیگر اهل بیت، زندگی خود را بر اساس تقوی، صداقت، و خدمت به مردم بنا نهاد. دیانت او به گونهای بود که همواره در رفتار و گفتار خود تجلی مییافت و دیگران را نیز به تقوا و اخلاق نیکو دعوت میکرد. وی در دوران زندگی خود کرامات بسیاری را از اهل بیت (ع) تجربه کرد. او از مریدان و علاقهمندان واقعی به اهل بیت (ع) بود و در طول زندگیاش، شاهد ارتباطات روحانی و معنوی عمیقی علیالخصوص با حضرت علی (ع) بود. و منش مولای خود را سرمشق زندگی خود قرار داد. علی وار زیست و علی وار به خلق خدمت کرد و فراق و رنجهای دنیایی، لحظهای او را از رسالتی که در امر تبلغ دین بر دوش داشت، غافل نکرد. شایسته تر اینکه این نوشتار را با ابیات غزلی از علامه حکیمی، و تقدیم به روح بلند و ملکوتی شیخ حاجی علی انصاری به پایان ببریم: افروخت هر که شمع شب افروزی در کاخ دهر و کرد فروزانش بادِ سحرگهی که وزید آخر خاموش کرد، شمع شبستانش [۱۲] پانوشت ها[۱]. نام مقاله برگرفته از شعر «برسوخته» سرودۀ حجتالاسلام حاج شیخ حسین انصاری، سایت نگاه تازه، بخش شعر، ۶/۶/۱۳۸۷ است. [۲]. یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْم… یاد آور روزى را که مردان و زنان با ایمان نورشان پیش رو و سمت راست آنها بشتابد، امروزتان بشارت باد…». سوره حدید، آیه ۱۲٫ [۳] . حجت الاسلام محمدرضا انصاری، تاریخ شهادت: ۱۹ دی ماه سال ۱۳۵۶ [۴] . موسوی ندوشن، ۱۴۰۳، سایت نگاه تازه [۵] .انصاری،۱۳۸۵: ۱۵۹ [۶] . موسوی،۱۴۰۳: سایت نگاه تازه [۷] . رحیمیان فردوسی، ۱۳۸۲: صص ۲۱۴-۲۱۵ [۸] .مدینه المعاجز الائمه اثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، تألیف سید هاشم بحرانی، کتابی است دربارۀ معجزات ائمه که به زبان عربی نوشته شده است. [۹] . سایت نگاه تازه، ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ [۱۰] .به نقل از حجتالاسلام حاج شیخ حسین انصاری. [۱۱] .به نقل از حچت الاسلام حاج شیخ حسین انصاری در یکی از منبرهای ماه محرم در میبد [۱۲] . حکیمی، ۱۳۹۰: ۸۲٫ قصیدهای با عنوان «گیتی» از دفتر شعر محمد رضا حکیمی. منابع
۳ نظر برای این مطلبیک نظر بگذارید |
روح بزرگشان با انبیاء الهی محشور باد.
توفیق زیارت این مرد الهی نصیبم شده بود و ذکر دایم بر لب و ساده زیستی و نور الهی و مردمی زیستن بر وجودشان متبلور بود
صد افرین با قلم نویسنده
خداوند به خانم مهشید موسوی بهترین اجرها رو عنایت کند
هر چه میگذرد بیشتر مشتاق فهمیدن این شخصیت بزرگ می شوم
این نور همراه با انوار، این مردی که دنیا در دیدن دوباره اش، به هر قرن آرزو وابسته است.
ممنون از این قلم که مسیر شناخت بزرگان را با ذوق ادبی خویش، هموارتر می کند.