موضوع مقاله: بررسی نقش و جایگاه شیخ صدوق(ره) در گسترش فرهنگ اسلامی- شیعی
نویسنده: حسین انصاری
چکیده:
آثار شیخ تنها گزارش و روایت حدیث نیست بلکه هر جا که لازم دیده، به شرح حدیث پرداخته و یا در بحث فقهی و اجتهادی وارد شده است. این نظرها و دیدگاهها بیشتر در متن کتابها پراکنده است. پژوهشگران حدیث و فقیهان مستقیم و غیر مستقیم با آرای وی درگیر هستند و باید به آنها توجه داشته باشند.
از ویژگیهای آثار شیخ، توجه فراوان او به معانی متن است. محدثان جهان اسلام به طور اعم و محدثان شیعه به خصوص، از دیرباز توجهی خاص به معنای متن داشته اند .
دانشمندان شیعه با توجه به دریافتهای مذهبی خود، به لایههای تو در توی معانی و وجود بطون، افزون بر ظواهر لفظ، باور داشتند. آموزههای رسیده از امامان شیعه نه تنها بر وجود این لایهها انگشت تأکید مینهاد بلکه دایرهی آن را بسیار گستردهتر و نیازمند دانشهای فراتری هم قلمداد میکرد. مقولهای که امروزه به ملاحظات فلسفی دربارهی زبان به مثابهی یک پدیدهی انسانی انجامیده است .
مجموع آثار به جا مانده و گزارش شدهی شیخ صدوق، برای همگان چشمگیر و تحسین برانگیز بوده است. برخی شمار تألیفاتش را ۳۰۰ عنوان نوشتهاند.
هیچ شکی در این نیست که آثار شیخ به ترویج مذهب اثنا عشری انجامیده و در گسترش حدیث و فقه و کلام شیعه نقش بسزایی دارد و بخش قابل توجهی از احادیث موجود در کتب روایی را به خود اختصاص داده است همچنان که تحقیق چنین هدفی اکنون قابل انکار نمیتواند باشد. اما اینها چیزی جز کشف انگیزه اصلی شیخ از تألیفهای گوناگون است . آیا مؤلف در پیدایش آثار خود ، تنها همین هدف کلی را نشانه رفته بوده است؟ فقط به ترویج و نشر میاندیشیده است؟ یا آنکه به گونهای جزییتر و نازک بینانه – بلکه واقع بینانهتر در پی دست یافتن به اهدافی بوده است که نشر و ترویج فرهنگ شیعه نیز در پوشش همان هدف قرار میگیرد؟ و بخشی از آن هدف بزرگ را شکل میدهد ؟
اگر شخصیت شیخ به شایستگی تحلیل شود و در کنار توانمندیهای علمی و قدرت حافظه و وسعت دانشی که داشته است، نظم فکری، هدفمندی، زمانه شناسی و واقع نگریهای او نیز در نظر گرفته شود ، میتوان انتظار داشت که به پرسشهای بالا پاسخ درست و روشنی داده شود.
مقدمه:
نگفته نیز پیداست که سرچشمه همه علوم اسلامی در دو چیز است: قرآن و حدیث. با آغاز بعثت پیامبر(ص) اندیشهها نیز شکوفا شد و انسان تشنه به سرچشمه وحی دست یافت و سرزمین تفکر رو به آبادی نهاد. به زودی اهل نظر گمشده خویش را در ثقلین جستجو کرده و یافتند. به همین سبب اولین علومی که در سرزمینهای اسلامی پا گرفت عبارت بود از دو علم تفسیر و علم حدیث که خاستگاه و آبشخور هردوی آنها در وحی آسمانی است.
البته به جرأت میتوان ادعا کرد که علم حدیث در گذشته بیش از علم تفسیر رونق داشته است. هر چند به پایه علم فقه نمیرسیده است ، زیرا علم فقه همواره آب و نان نیز به همراه داشته و مورد توجه بوده است. پیشرفت چشمگیر علم حدیث در قریب به پنج قرن بسیار قابل ملاحظه است. وجود هزاران محدث با دهها اثر حدیثی گواه روشنی بر درستی این سخن است. با آنکه در تاریخ این علم، ممنوعیت اعمال شده از سوی خلافت بیش از یک قرن عرصه را بر اهل حدیث تنگ کرده بود. هیچیک از علوم اسلامی بعد از علم فقه به این گستردگی نرسیده است.
از سویی دیگر علم حدیث شامل علوم دیگر نیز می شده است. مواد بسیاری از علوم اسلامی و منابع آنها در علم حدیث بوده است. در واقع همه علوم به نوعی وامدار این علماند. علم فقه بدون حدیث ممکن نیست، زیرا همواره استنباط احکام بر محور حدیث گردش میکند و فقیه بیشناخت حدیث نمیتواند اجتهاد کند. علم تفسیر در گام اول خود با حدیث آغاز شده و در طول دو قرن، تفسیر قرآن فقط به روایت احادیث در شأن نزول و یا شرح آیات منحصر بوده است. و امروز نیز مفسران را از پرداختن به آن گریزی نیست. علم کلام اسلامی هم شالودهاش بر احادیث استوار شده است . علم تاریخ نیز در حرکت خود با حدیث آغاز شده و عبارت بود از مجموعهای از احادیث که توسط محدثان مسلمان روایت میشده است.
“اهمیت و نقش حدیث در بنای علوم و معارف اسلام و معرفی اهداف و حقایق آن، و نیز آشنایی با تاریخ پیشینیان، بر احدی پوشیده نیست، زیرا که در تمامی شئون اعتقادی و علمی و عملی، مورد استفاده دانشوران است، و پایه سنّت پیامبر اکرم و أئمه اطهار(ع) بر آن نهاده شده و شناخت احکام دین بدون اعتماد بر حدیث امکان پذیر نیست، زیرا که قرآن مجید مقدار اندکی از فروع احکام را بیان کرده و در بیشتر موارد برای شناخت احکام و نیز تفسیر آیات قرآن ناگزیر هستیم به احادیث رجوع کنیم… گذشته از رشتههای مختلفی که به عنوان ((علوم الحدیث)) شناخته میشوند، حدیث تکیه گاه تمامی علوم دینی ـ از فقه و اصول و تفسیر و کلام و اخلاق و رجال و … ـ میباشد و این مطلب هیچ نیازی به استدلال و توضیح ندارد و با مراجعه به هر یک از آثار در زمینه علوم فوق، نقش مؤثر حدیث کاملاً آشکار است.” . (دائره المعارف تشیع، ۶/۱۴۶-۱۴۷٫ )
این نیازمندی به همین جا محدود نمیشود بلکه به دیگر علوم مانند هیئت، ریاضیات، پزشکی و لغت و ادبیات نیز میرسد و از حوزه زبان و ادبیات عرب فراتر رفته ودر حوزه ادب فارسی هم جایگاه ویژهای برای خود گشوده است.
“متون کهن نثر فارسی که در رشتههای مختلف تفسیر و اخلاق و دیگر علوم تدوین شده و اکنون ما را در بررسی ادوار ادب پارسی از مراجعه به آن گریزی نیست، چون شیر و شکر به حدیث آمیخته گشته و به ناچار شناسایی تحولات زبان بدون فهم دقیق حدیث میسور نمیگردد.”[۱].
گستردگی دامنه حدیث، به تنهایی میتواند نشان دهنده کارآمدی فوق العاده حدیث در دو حوزه علم و اجتماع باشد. امری که باعث گسترش و رونق چشمگیر این علم نیز شد. گفتههای پیامبر و ائمه و اصحاب ایشان به زودی جای ویژهای را در افکار عمومی از آن خود کرد. شیفتگانی از هر سو در پی این زلال معرفت برآمدند. بازگویی آموزههای پیامبر و اصحاب، زمینهای مناسب برای تولید اندیشههای جدید بود. و حلقههای تدریس حدیث، مراکز علمی جدیدی را پدید آورد که پیش از اسلام سابقه نداشت.
محدثان از نظر مقام بالاترین علما بودند و از رجال بزرگ اسلام به حساب میآمدند و مورخان تاریخ وفات ایشان را در کنار معدود مشاهیر برگزیده میآوردند. در کتب لغت نیز نامها، لقبها و سرزمینهای ایشان در ذیل واژهها آورده میشد. برای مراجعه کننده به این کتابها هیچ شکی نیست که اگر وجود این عالمان نمیبود، نامی از اینگونه شهرهای دور افتاده برده نمیشد. در حقیقت وجود آنان سبب ذکر و اسباب شهرت این آبادیها میشده است.
در این میان سهم اشخاص یکسان نبوده است و تفاوت و ناهمگونی فراوان به چشم میخورد. در این میان شیخ صدوق یکی از محدثان نامدار جهان اسلام است که در این نوشتار به اجمال به زندگی و نقش و جایگاه وی در فرهنگ تشیع پرداخته میشود.
گزارش زندگی شیخ
محمّد بن علی بابویه، ابوجعفر، ملقب به صدوق متولد ۳۰۵ ق، از بنیانگذاران فقه شیعه و در صف اول محدثین و علمای شیعه جای دارد. حدیث شیعه بر چهار کتاب (کتب اربعه) استوار است که “من لایحضره الفقیه” یکی از آنها و تألیف اوست. بنابراین وی یکی از ارکان مذهب شیعه به شمار میرود. چون صحت اسناد و آراء او مورد تصدیق سایر فقهاء بود او را “صدوق” لقب دادند. ولادت او به دعای امام عصر (عج) بوده و خود او هم به این عنایت، مباهات میکرده است. او در مدرسهی قم، علوم ادبی و شرعی و عقلی را فراگرفت، پدرش و محمّد بن حسن ولید از اصلیترین استادان وی هستند، تعداد اساتید او را تا ۲۰۰ نفر ذکر کردهاند. در سال ۳۴۷ ق به ری آمد. و در ۳۵۲ ق به خراسان، نیشابور و مرورود و در ۳۵۵ ق به بغداد رفت و در انجا تدریس داشت. از بغداد به کوفه و سپس به سفر حج رفت و در انجا تدریس داشت. در بازگشت به همدان آمد. در ۳۶۷ و ۳۶۸ باز به خراسان سفر کرد و پس از زیارت مشهد به شهرهای ماوراءالنهر چون سمرقند، ایلاق، فرغانه، بلخ ، اخسیکت و … نیز سفر کرده و به مسئولیت گذاری پرداخت.
صدوق با رکن الدولهی دیلمی (م ۳۶۶ ق) و صاحب بن عبّاد (م ۳۸۵ ق) ارتباط نزدیک داشت. وی پس از گذشت هفتاد و چند سال از عمر پربرکتش در ۳۸۱ ق در شهر ری درگذشت. پیکر او در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.
نقشی ویژه در ادبیات حدیثی:
در بیان ادبیات حدیثی گفتهاند: “رشتههایی از علوم گوناگون است که در برگیرندهی مسائل ادبی و لغوی … که وابسته به فهم و شناخت حدیث پیامبر و امامان پدید آمده است.”
حدیث نقطهای است که زمینهی پیدایش دانشها و رشتههای گوناگونی را فراهم آورده است که بخشی از آنها جنبهی ادبی دارد و بخشی پژوهشهای ادبی را در خود جای داده است: دانشهایی مانند:
دانش فقه الحدیث – شناخت اجتهادی مفهوم حدیث
غریب الحدیث – شناخت واژههای نامشهور حدیث
اسماء رجال الحدیث – شناخت راویان حدیث
شرح الحدیث – شناخت گزارش و شرح حدیث
معجم الحدیث – تهیه فهرستهای موضوعی و واژهای حدیث[۲]
همه در این گروه جای داشته و به پرسشهای لغوی حدیث پاسخ میدهد . برخی از آثار شیخ صدوق هم در فضای چنین دانشهایی باید مورد توجه قرار بگیرد . بلکه فراتر از این باید پذیرفت که صدوق پایه گذار پارهای از آنها به شمار میآید و نقش بنیادین وی را در مورد این دانش باید یادآور شد.
آثار شیخ تنها گزارش و روایت حدیث نیست بلکه هر جا که لازم دیده، به شرح حدیث پرداخته و یا در بحث فقهی و اجتهادی وارد شده است. این نظرها و دیدگاهها بیشتر در متن کتابها پراکنده است. پژوهشگران حدیث و فقیهان مستقیم و غیر مستقیم با آرای وی درگیر هستند و باید به آنها توجه داشته باشند.
معنای متون
از ویژگیهای آثار شیخ، توجه فراوان او به معانی متن است. محدثان جهان اسلام به طور اعم و محدثان شیعه به خصوص، از دیرباز توجهی خاص به معنای متن داشته اند . فقیهان، حدیثشناسان، مفسران و متکلمان شیعه، به زودی دریافتند که با تفسیرها، توجیهها و تأویلهای خواسته یا ناخواستهای روبرو هستند که از یکسو بیشتر کوششهایی توسط مخالفان برای تحمیل آراء و نظرات خود و از سوی دیگر ناشی از فهم ناقص و یا نادرست آنان از متن میتواند باشد. اگر چه عالمان محقق دریافته بودند که حوزهی الفاظ و معانی آن گسترهای در خور تأمل و کنکاش است و نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت، اما دانشمندان شیعه با توجه به دریافتهای مذهبی خود، به لایههای تو در توی معانی و وجود بطون، افزون بر ظواهر لفظ، باور داشتند. آموزههای رسیده از امامان شیعه نه تنها بر وجود این لایهها انگشت تأکید مینهاد بلکه دایرهی آن را بسیار گستردهتر و نیازمند دانشهای فراتری هم قلمداد میکرد. مقولهای که امروزه به ملاحظات فلسفی دربارهی زبان به مثابهی یک پدیدهی انسانی انجامیده است . توجه به متن و معنا، سقف و کف معنا و تلاش برای تحلیل فلسفی – عرفی آن از مباحث روز و مورد توجه اصحاب اندیشه است.
پیدایش نخستین کتابها در حوزهی زبان شناسی و معناشناختی توسط دانشمندان شیعه چون “العین” ، خلیل بن احمد فراهیدی (م ۱۷۰ هـ) و “اصلاح المنطق”، ابن سکیت اهوازی ( م۲۴۴هـ) و “مجمل اللغه” و “مقاییس اللغه” ، احمد بن فارس زکریای همدانی (م ۳۹۵ هـ) معاصر با شیخ صدوق، بی ارتباط با نکتهای که گفته آمد، نیست. افزون بر اینها مشارکت شیخ با ابن فارس همدانی در شاگردی ابوعبید قاسم بن سلام از لغت شناسان به نام در آن عصر ، در توجه و اقبال او به حوزه معنا شناختی بیتأثیر نبوده است.[۳] بیگمان وی که در مباحث فقهی و کلامی، نیاز جدی به مباحث الفاظ را از نزدیک لمس کرده و درصدد برآمده تا به شیوهای روش مند در تحقیق معانی الفاظ دست یابد. “ابن بابویه (صدوق) در عالم حدیث نه تنها به عنوان ناقل، بلکه چنان که طوسی (در الفهرست ، ۱۵۷) یادآور شده، به عنوان نقاد احادیث و آگاه به رجال مطرح است . کتاب معانی الاخبار وی دلیل قاطعی بر تبحر او در فقه الحدیث و غریب الحدیث است.” (دایره المعارف بزرگ اسلامی ج۳/۶۵)
تألیف کتاب “معانی الاخبار” را باید گامی ابتکاری در این راستا به حساب آورد که مورد ستایش بسیاری هم قرار گرفته است. این کتاب “فرهنگ شیعی نفیسی در تفسیر و شرح مبهمات و پیچیدگیهای پارهای احادیث و کلمات قرآنی، با استناد به احادیث است.
شیخ صدوق در این کتاب واژههای مشکل قرآن و حدیث را و یا جملهها و عبارتهایی را که تفسیر روشنی ندارند و یا الفاظ و کلماتی که در تداول معنای واضحی دارند ولی در روایات به منظور خاصی به کار برده شدهاند را مورد بررسی قرار میدهد. بدین ترتیب وی احادیثی که در آن شیعیان، معنا و محتوا و هدف روایات و آیات را از معصوم (ع) سؤال کرده و پاسخ شنیدهاند را گردآوری کرده است.”[۴] “این کتاب ویژگیهای منحصر به فرد دارد و همان گونه که از نامش پیداست در پی حلّ مشکلات اخبار و کشف معانی روایات است و با گردآوری روایاتی که ائمه معصومین (ع) در آن روایات به حلّ مشکلات فقهی، تفسیری، تاریخی و غیر آن پرداختهاند، مجموعهای کم نظیر از احادیث روشنگر و گره گشا پدید آورده است . در این کتاب، معانی اخبار و مفاهیم روایات بیان گردیده و فهم و درک خوانندگان را نسبت به معارف دین و معانی احادیث بالا برده است تا آنان بتوانند با درک درست روایت و کسب عقل و معرفت… از جرگهی ناقلان و راویان بیبصیرت خارج شده و در حلقه علماء ربانی و فقیهان و حدیث شناسان درآیند.”[۵]
بدین ترتیب هر چند شیوهی نوین شیخ در تألیف معانی الاخبار توسط دیگران پیگیری نگردید ، و تألیف دیگری همانند و یا مستدرکی بر آن نوشته نشد، اما این شیوه به مثابهی یک سبک روشمندانه مطرح و در عرصهی تحقیق همواره از آن سود بردهاند.
آثار پراکنده با هدفی بزرگ:
مجموع آثار به جا مانده و گزارش شدهی شیخ صدوق، برای همگان چشمگیر و تحسین برانگیز بوده است. برخی شمار تألیفاتش را ۳۰۰ عنوان نوشتهاند (دائره المعارف تشیع، ۳۰۷) صرف نظر از چند و چون شماره آثار، همه اتفاق نظر دارند که ابن بابویه کثیر التألیف بوده است، چنانکه مثلا هنگام حضور در ایلاق (در ناحیه بلخ) حدود سال ۳۶۸ هـ درست چهارده سال پیش از وفات – به نوشته خودش[۶] بالغ بر ۲۴۵ تألیف داشته است. (دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱/۶۵) به یقین انگیزه نوشتن برای شخصیتی با چنان پایه و مایهای خودنمایی و یا تفنن نبوده و اهدافی پسندیده را مدنظر داشته است انگیزه چنین کاری ساده نبوده و پراهمیت مینماید.
سراسیمه گذری و ساده انگاری از آفتهای درخت دانش و پژوهش بوده و هست . شناخت انگیزهها تنها در سایه تحلیل گزارهها و تحقیق در گزارشهای مربوط به یک مسئله قابل دریافت است ولی نتایج و آثار کار انجام گرفته به مشاهده و آمار بسته است. اولی بررسی علت و دومی کشف معلول آن انگیزههاست. به نظر میرسد درباره تألیفات شیخ صدوق متأسفانه چنین ساده انگاری و به هم ریختگی صورت گرفته است. هیچ شکی در این نیست که آثار شیخ به ترویج مذهب اثنا عشری انجامیده[۷] و در گسترش حدیث و فقه و کلام شیعه نقش بسزایی دارد و بخش قابل توجهی از احادیث موجود در کتب روایی را به خود اختصاص داده است[۸] همچنان که تحقیق چنین هدفی اکنون قابل انکار نمیتواند باشد. اما اینها چیزی جز کشف انگیزه اصلی شیخ از تألیفهای گوناگون است . آیا مؤلف در پیدایش آثار خود ، تنها همین هدف کلی را نشانه رفته بوده است؟ فقط به ترویج و نشر میاندیشیده است؟ یا آنکه به گونهای جزییتر و نازک بینانه – بلکه واقع بینانهتر در پی دست یافتن به اهدافی بوده است که نشر و ترویج فرهنگ شیعه نیز در پوشش همان هدف قرار میگیرد؟ و بخشی از آن هدف بزرگ را شکل میدهد ؟
اگر شخصیت شیخ به شایستگی تحلیل شود و در کنار توانمندیهای علمی و قدرت حافظه و وسعت دانشی که داشته است، نظم فکری، هدفمندی، زمانه شناسی و واقع نگریهای او نیز در نظر گرفته شود ، میتوان انتظار داشت که به پرسشهای بالا پاسخ درست و روشنی داده شود.
——————————————————————————–
پی نوشت ها:
[۱] (علم الحدیث، ۳)
[۲] دانش مسلمین ۱۸۲-۱۸۳ با تغییر و تصرف.
[۳] رجوع کنید: مقدمهی مجمل اللغه: از ص ۳-۷٫
[۴] کتابشناسی نسخههای خطی آثار شیخ صدوق در ایران:۲۳۵٫
[۵] شیخ صدوق : ۱۱۰-۱۱۲٫
[۶] من لایحضره الفقیه ۱/۲-۳٫
[۷] دائره المعارف تشیع، ۳۰۷٫
[۸] دائرهالمعارف بزرگ اسلامی : ج۳/۶۵٫
——————————————————————————–
این مقاله متن سخنرانی در همایشی در بزرگداشت شیخ صدوق و روز استاد و معلم در دانشگاه آزاد -واحد تویسرکان- بوده که در سایت مؤسسه اخوان دستمالچی گذارده شد. تاریخ و آمار بازدید این مقاله تا هنگام درج در این سایت چنین است:
تاریخ ثبت: ۱۳۸۹/۲/۶
تعداد مطالعه ۱۰۶۳ مرتبه.
بسیار عالی است که در مورد قدما به خصوص شیخ صدوق (ره)تحقیق شود ولی باید کتابها نوشت و با یک مقاله نمی شود همه چیز را گفت و باید بیشتر روی جنبه احادیث نقل شده از شیخ صدوق کار شودمثلا همین کتاب معانی الاخبار را نگاه کنید خود اسم این کتاب به ما روش فهم حدیث را یاد می دهد که وقتی می خواهیم حدیث را معنا کنیم با خود احادیث معنا کنیم نه با تفکرات التقاطی یو نانی و تجدد گرایان و …و این برای ما درسی است که اسم یک کتاب یک روش فهم حدیث را برای ما مشخص می کندو کتب دیگر ایشان….