بعد از حکیمی…

نگارش در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ارسال شده در بخش شعر | ۲ نظر

عدل پویان روزگاری را هراسان مانده اند
بعد تو، تنها، عدالت ناشناسان مانده اند

تا حکیمی رفت و فریاد حیات «الحیات»
زندگی را زندگان با ناسپاسان مانده اند

پای آیات عدالت چون ابوذر، سالهاست
زیر بار درد انسان، دین شناسان مانده اند

پرده از راز عدالت باز کردن سخت بود
مدعی ها در نکات ساده، آسان مانده اند

دفتر عدل علی را خورشیدوش می نوشت
آنکه در بغضش تمام شب نویسان مانده اند

روی «امواج غدیر»ش، روح دریا خانه داشت
منکرانش در تب اینسان و آنسان مانده اند

حیف از آن اندیشه های پر فروغ خاوران
چند سالی خفته در خاک خراسان مانده اند
قم، دو شب مانده به خونین شدن پیشانی پیشوای عدالت (ع)،

۱۶ رمضان ۱۴۴۵ / ۸ فروردین ۱۴۰۳

 

پوستر نوشته شعر

IMG_20240501_212159_209

۲ نظر برای این مطلب

  1. هزاران درود و هزاران سلام بر جناب استاد انصاری.

    این ابیات ملکوتی هستند.
    یقین دارم که دستی دیگر و عنایتی افزون تر پشت هر کلمه به کلمه این سروده هاست.
    بی شک میتوان این غزل را در زمره زیباترین یا حتی میتوان گفت بی نظیرترین اشعار در مورد علامه حکیمی طاب ثراه دانست.
    هر واژه این غزل برای خود مثنوی هفتاد من است. صدها بار اگر این غزل خوانده شود نه خسته کننده است و نه ملال آور ، بلکه هر دفعه خواندنی است و شنیدنی.

    روح بلند و ملکوتی استاد حکیمی ، بزرگ مرد عدالت شاد و قرین رحمت الهی ان‌شاءالله

  2. سلام بر شما. واقعا خودم شگفت زده شدم که در ساعتی و در یادکرد استاد و ابوی ، بعد از نماز در اتاقی که محل دیدار آنها هم بود، چنین کاری شد. الحمد لله

یک نظر بگذارید