تقابل عقل و نقل یا خبر و خرد و توصیف روشنفکری و روشن اندیشی در یک گفتگوی کوتاه

نگارش در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ارسال شده در بخش گاه نوشت ها | هیچ نظری

Ansari Hosein:
#گفتگو

BRM:
دکتر جان

یا زنگی زنگ یا رومی روم

روشنفکری دینی و اعتزالیگرایی یکی هستند. در نهایت همواره باید در مجموعه‌ای از تناقض‌ها و پارادوکسها سر کنند. یا باید عقلی بود و یا باید نقلی بود. هم عقلی و هم نقلی گری یعنی این‌که به جایی میرسی که باید اقدام به تأویل و خوابگزاری آیات و روایات کنی. تأویلات و خوابگزاری های نامعصوم هم می‌شود بدعت در دین!

فقها بخاطر منافع صنفی خودشان هم که شده جانب سنت و خبرگرایی را فرو نمی نهند.

متأسفانه تا ظهور امام زمان علیه السلام که نامعلوم است، همواره عقل مثل استخوانی است لای زخم. یا نقل مثل نمکی است روی زخم.

تنها راه این است که مردم بطور شخصی به این آگاهی برسند که هسته سخت دین یعنی توحید و لااله الاالله و اخلاقیات و احکام عبادی را حفظ کنند و لایه‌ی بالایی یعنی احکام اجتماعی را که نیازمند تغییرات است، کنار بگذارند. ا

البته از دیرباز خیلی از مردم ایران همین راه را انتخاب کرده‌اند.

Ansari Hosein:
دکتر رضایی عزیز
نمی دانم این مطلب را کی برای شما فرستاده است اما به نظرم
ساده گری و مغالطه در این نوشته دست بهم داده است.

ساده گری را در ساده کردن و سطحی کردن دین به غایت پیچیده ای چون اسلام و متن مقدس گرانباری چون قرآن باید دید.

و مغالطه را در دوگانه سازی میان عقل و روایت یا خرد و خبر. نه همه سخنان بظاهر عقلی، خرد مبنا هستند و نه همه خبرها، لزوما، عقل گریز یا عقل ستیز.

جمع مغالطه و ساده انگاری در همین تقابل سازی مطلق میان معقول و منقول، ریشه دارد.

از وجه دیگری اگر نظر کنیم، منقولات همان معقولات اند و معقولات، همان منقولات. به عبارت روشنتر، همه منقول ها یا  به محک تعقل رفته اند یا در معرض تعقل و عقل ورزی و مایه تفکر و بررسی هستند. همچنانکه همه معقول ها در معرض نقلی شدن و گزارش خواهند. بود.

BRM:
بله، معقول منقول و منقول معقول  است. قبلا در یکی از کتاب‌های آیت‌الله حسن زاده آملی این را خوانده بودم.

ولی فراموش نفرمایید که عقل تاریخمند است. اگر تاریخمند است، پس در این صورت ، نقل و خبر هم می‌تواند تاریخمند و ابطال پذیر باشد. مانند احکام قضایی و تجاری و اقتصادی و جنگی و خانوادگی و… و روایاتی که دستورات پزشکی هستند

سخنان عقلی خطاپذیر  است و مشهور است که سخنان معصوم، دور از خطاهایی است که معمولا عقل مرتکب می‌شود.

این دوگان سازی عقل و نقل نامعقول نیست.

همه‌ی حرف علمای دین بر این استوار بوده است که آیات و روایات معصوم از خطا هستند. همیشه گفته‌اند که آراء علمی و فلسفی در گذار زمان ابطال می‌شوند. به سخنان شهودی عارفان هم می‌توان تاخت که تجربه خصوصی است و ارزش اتکا و تعمیم ندارند.

خبرگرایان جرات ندارند معیار قیمت شتر را در موضوع دیه حذف کنند.

Ansari Hosein:
بله و تشخیص تاریخمندی نیز تابعت از عقل می کند.

عصمت قرآن و پیشوایان را دلیل بر نفی عقل نمی توان گرفت چون خود آن دو منبع ، عقل و سمع را برای فهم آموزه های عاری از خطایشان، ملاک دانسته اند.‌

عصمت پیشوابان، آرامش و ایمنی از خطای جاهلانه به همراه دارد اما منبعی برای تفکر و خردورزی است.

قرآن منبع عقل و معصوم هادی عقل است و طبعا در برابر عقل نیست.
البته عقلانیت معصوم و نقل قرآنی ، که گفته می شود صرف یک ادعا نیست. زیرا تاریخ تعقل دینی یا به تعبیر دکتر دینانی «ماجرای فکر اسلامی» با حضور صدها متفکر و متکلم و فیلسوف، گواه بر عقل پذیری منابع اسلامی شیعی است.

BRM:
جناب استاد بزرگوار
تا اینجا نوشتید. ولی
نوشتن را باید ادامه داد.

“جدال قدیم و جدید”
کماکان زنده و پایدار است.

قدیم اکنون قدرتمندتر از
همیشه‌ی تاریخ است.

تبدیل به یک فرقه‌ی حاکم
و قدر قدرت شده است.

روشنفکری دینی چند دهه
است که بدنبال یافتن
سازوکارهایی برای امکان
همزیستی دو سیستم
قدیم و جدید بوده است.

و البته قدیم موفق شد با
هجوم سخت و بی‌رحمانه
و با ناامن سازی زندگی و
شرایط فعالیت،
روشنفکری دینی را شکست
دهد و منزوی و متواری سازد.

چالش‌های عقلانیت جدید که
جهان جدید را ساخته است
و نقل و چگونگی یافتن و ایجاد سازگاری بین قدیم و جدید
کماکان سرجایش قرار دارد.

Ansari Hosein:
درست می فرمایید و این گفتگو همچنان پابر جا خواهد ماند. نشست‌ها و مقالات و کتابها عرصۀ این گفتگوی چند جانبه است.

پوست اندازی روشنفکری و تغییر معیارهای آن در روشنفکری پس از پیروزی، یکی از عوامل شکست آن در برابر گروه اقتدارگرا بوده است ولی در مجموع ، بنیاد کشمکش روشنفکری پس از انقلاب، سیاسی و قدرت گراست و از موضع دعوا بر سر تصاحب قدرت شکل گرفته است.

اما روشنفکری حقیقی یا شکل تحول یافته آن، در قالب روشن اندیشی دینی در جریان است. روشن اندیشی بر خلاف روشنفکری، فراتر از نزاع های سیاسی عمل می کند و دغدغه آگاهی افزایی دارد و نه لزوما آگاه سازی.

آنچه اقتدارگرایان بدان موفق شدند تصاحب قدرت بوده است و نه تصاحب گفتمان. هنوز توان گفتمان سازی در اختیار روشنفکری -تا حدی- و بیشتر بر مدار تلاش روشن اندیشی دینی می گردد.

روشن اندیشی دینی بجای تمرکز بر انطباق -به تعبیر شما-  قدیم و جدید و ایجاد سازگاری میان آن دو، به عقلانی بودن ماهیت اندیشه های دینی به همان اندازه  باور دارد که به دستاوردهای واقعا علمی جدید و لذا در صدد فهم همزمان آنها برآمده است. این تحول برای برخی دلبستگان به کوشش های قدیم، البته دشوار پذیر خواهد بود.

یک نظر بگذارید