تشیع و شعر
چکیده در سال هایی سه گانه که امسال را سومین آنها باید حساب کرد، برای یادبود درگذشت یکی از بزگان هیئت بعثت یزد، شادروان حاج حسین دستگاهدار، در مسجد شاه طهماسب یزد، منبر رفته ام. هیئت بعثت در پرونده اش یکی از بهترین کارنامه ها را دارد. کارنامه ای که هم انقلابی است و هم به روز و نوگرا. در آن سال ها به مایه های شناختی حسینیه ارشادی دلبستگی داشته و از سخنرانان ویژه نیز سود می برده است. پس از پیروزی انقلاب نیز به تناسب و با فراز و نشیب هایی که داشته و هنوز نیز دارد به راهی خوب تر و پیشتاز تر از دیگران رفته است. در سال های اخیر با بهره بردن از شاعرانی چون شهاب الدین موسوی و کرامت یزدانی، شعرهایی نو و راه هایی تازه در آیین سوگواری بر سالار شهیدان گشوده است که مورد تحلیل و تمجید استادان جامعه شناسی چون دکتر سارا شریعتی و دیگران قرار گرفت. به همین بهانه در جلسات نامبرده به یادکرد گذرایی از هنر شعر و پیوند آن با تشیع پرداخته ام که حاصل گفتارهای سال کنونی (۹۴) در بخش هایی پیرامون دیرینگی پیوند شیعه با هنر شعر، اهمیت تعهد در شعر از نگاه تشیع و هشدار به گسترش شعر آهنگ و لذت، گنجانده شده است. شعر وشیعه، دو همزاد تشیع و شعر را باید همزاد شمرد. زیرا از روزی که تشیع زاده شد همان روزی که با تولد اسلام و غدیر همزمانی داشت، شعر شیعی نیز متولد گردید. غدیریه حسان ثابت، شاعر پیامبر(ص) ورود به راهی بود که پیش روی شعر هدفمند گشوده گشت. شعر های منسوب به امام علی(ع) که بخشی از آن در دیوان منسوب به حضرت آمده است، و سروده هایی که فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) بر مزار پدر خویش خواند وبه مثابۀ سوگنامه ای سیاسی است که برای اولین بار پس ازپیامبر بر زبان رانده شده است را باید اولین گام های بزرگ در راه زنده کردن شعر در تاریخ اسلامی پس از پیامبر به حساب آورد. با تلاش های فرهنگی امام علی(ع) و سامان بخشی به نابسامانی زبان و ادبیات عرب در سایه بنیادگزاری دستور زبان عربی به فرمان امام(ع) این هنر بالندگی بیشتری یافت. امام(ع) پیش از خلافت نیز در داوری و ارزیابی شعر شاعرانی چون ابو محجن و دیگران به هنر شعر و جایگاه شاعران بذل توجه داشت. هم چنان که در ایام زمامداری نیز با پربایی اجتماع به تعبیر امروزین «شب شعر» در مسجد کوفه به هزینه خود و همراه با پذیرایی شام از حاضران می پرداخت. پس از امام چرخۀ شعر شیعی به حدی پر قدرت بود که بهترین و نام آورترین شاعران مردمی -غیر وابسته به حکومت ها- یا از جامعۀ شیعه بودند و یا هوادار و سمپات آن. فهرستی از چنین شاعران نام آوری را در تاریخ تشیع می توان نام برد. دسته اول که از متن جامعه شیعه برخاسته اند مانند کمیت و حمیری و عبدی و دعبل…و دستۀ دوم که به هواداری گاه و بیگاه شان از اهل بیت(ع) و عقیدۀ شیعی و یا صرفا در مواقع حساس، شناخته اند مانند فرزدق و ابونواس. در دوران پس از عصر حضور -و آغاز غیبت- شاعران شیعی نه تنها فزونی گرفتند بلکه تنوع زبانی گرفتند و از زبان و ادبیات عرب فراتر رفتند. تا پیش از تاریخ غیبت، همۀ شعر ها عربی بود و به تشیع عربی مربوط می گشت. پس از ین دوره، با گسترش محیط های شیعی به سرزمین های شرقی و به ویژه خراسان و فرارود (ماوراء النهر) راه برای ورودد زبان پارسی به حوزۀ شعر شیعی باز شد. در چکیدۀ کتاب دانش مسلمین آورده ایم که«رودکی خود مسلمان شیعی است، چنانکه معروفی، شاعر قدیم ایرانی میگوید: از رودکی شنیدم سلطان شاعران کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی در شعر دقیقی نیز به ذکر واقعه غدیر برمی خوریم: کیوس وار بگیرذ همی به چشم آلوس به سان فرخ شهبا امیر روز غدیر بدینگونه نخستین شعر فارسی که در آن ذکر غدیر آمده است ـ و تا کنون از آن آگاهی یافتهایم ـ از آنِ دقیقی است، که در گذشت او را حدود سال ۳۷۰ دانستهاند.» (حکیمی، ۱۳۹۱،ص ۸۳) سپسین کارها نیز شاهکار فردوسی است که اوج اسطوره پردازی را در تاریخ ایران به نمایش درآورده است. فردوسی بزرگترین شاعر کهن ایرانی است که گرایش های شیعی دارد به گونه ای که «علوی بودن فردوسی از خطبه بلند آغاز شاهنامه و توحید کاملاً اسلامی و علوی آن به خوبی آشکار است» (همان، ص۸۴-۸۵) بدین سان بود که شعر شیعی با دو بال زبان پارسی و عربی پریدن گرفت و شاهکارهایی در شعر و ادب اسلامی پدید آورد. نقش تشیع در این میانه تنها به عقائد ویژه آن خلاصه نمی شد بلکه به دلیل معانی باطنی و تاویلات اهل بیت(ع) و عقلگرایی شیعی، و در نهایت، سرآمد همۀ علت ها، منتقد و درگیر بودن با حاکمیت ها و دفاع از عدالت و آزادی، سرشار از مضامین جذاب و بکر بود و موفقیت های پیاپی داشت. تشیع در قافله شعر عربی -حتی از میان فارس تباران- شاعرانی بزرگ مانند مهیار دیلمی تربیت کرد که برخی از شاعران معاصر عرب چنان که استاد شفیعی کدکنی در کتاب شعر معاصر عرب آورده است تصریح می کنند که واقعیت و زبان شعر را از شعر شاعران شیعی چون مهیار دیلمی و استادش سید رضی دریافته اند و شعر قوی خود را به آنان مدیون اند. مهیار دیلمی شاعری ایرانی تبار وزرتشتی کیش است که به بغداد می آید و به هدایت استادش شریف رضی شیعه می شود. الفاخوری می نویسد که اشعار مهیار در غزل و رثا و اخوانیات وشکایت از روزگار ممتاز است. عمر کحاله می نویسد دیوان او اثر گرانقدری است که در چهار مجلد بارها چاپ شده است. او حدوداَ سال ۳۶۴ ق متولد گردیده و در ۴۲۸ ق در لغداد درگذشته است. وصف در شعر او فراوان است و در توصیف حالات روان مهارتی عالی دارد. از امتیازات شعر او موسیقی دلپذیر آن و تخیلات نازک شعری اوست. (محسنی و آرانی، ۱۳۹۲) به حقیقت، هم چنان که ادیبان قدیم عرب گفته بودند اگر کسی هاشمیات کمیت و تاییه دعبل را نداند، چیزی از شعر عرب ندانسته است. حقیقتی که سبب گردیده تا محد بن یوسف صنعانی در سال ۱۱۱۱ ق کتابی با عنوان «نسمه السحر بذکر من تشیع و شعر» بنگارد و در آن به ذکر کسانی بپردازد که شیعه بوده و شعر سروده اند که فهرستی از نخبه ترین استوانه های شعر عرب را در خود گرد آورده است که شامل ۱۹۷ شرح حال است. شعر متعهد با همۀ اوج و اعتلایی که شعر شیعی در عرصه هنر و بیان وزیبایی و موسیقی داشت اما به شدت به پایبندی به ارزش ها و پاسداری از مسئولیت شاعری خود مانده بود. به تعبیر استادکه در وصف آنان می نویسد ؛ شعرشان در جهت تعهد و مقاومت، در مقامی چشمگیر است. (حکیمی، همان، ص ۴۳) ایشان همچنین یادآور می شود که «امام جعفر صادق(ع)، در ایام حج، قصاید سیاسی و متعهد کمیت بن زید اسدی را میشنید. دعبل در حمایت امام علی بن موسی الرضا(ع)، میتوانست خطرناکترین شعرهای سیاسی زمان را بسراید و بپراکند.در نظام تربیتی اسلام، شعری که حامل عنصر تعهد و شاعری را که سازنده چنان شعری باشد، همواره بزرگ داشتهاند. پیامبر اکرم(ص) جامه خویش بر دوش شاعری افکند که چنین شعری سروده بود، شعری در مدح فضیلت و نشر تعهد و گسترش حماسه. بدینسان، شعر در قلمرو اسلام بسط یافت و رواج گرفت، تا آنجا که گروهی از بزرگترین شاعران در اسلام پرورش یافتند . (همان، ص۹۵) مواظبت کردن ورهنمود های امامان شیعه سبب شده است تا شعر شاعران پیوند خورده با آنان ودلداده به مکتب اهل بیت(ع) پر از عناصر سعر متعهد باشد. عناصری چون فقر ستیزی و برابری و عدالت خواهی، خشونت زدایی، اخلاقی زیستن و اندیشه ورزی. مؤلفه هایی که برای هر نوع تحول شگرفی در جامعه انسانی ضروری است. از سوی دیگر، تعهد گرایی می توانست کم کم به کاهش شاعران شیعی وکم سرایی آنان نیز بیانجامد. زیرا آزادی و تنوع گستردۀ مضمون ها و رهایی بیشتر ذهن و خیال، تا حدودی با مانع تعهد و مسئولیت شناسی روبرو می شود و از پای می ماند. بخشی از توصیه ها و پاداش هایی که اهل بیت(ع) برای تحقق مواردی چون شعر سرودن پیرامون اهل بیت(ع) بر زبان رانده اند بر اساس این تحلیل، مقبول تر می نماید. یعنی « این که هر کس بیتی در باره ما بگوید خداوند بیتی -خانه ای- برای او در سرای بهشت، بنا می کند» در این چهار چوب قابل فهم تر است تا ذات انگاری موهوم در بارۀ شعر های اهل بیتی که متاسفانه جامعۀ امروز به این تفکر سطحی به سختی گرفتار آمده است. شعر بی تعهد/بی مسئولیت را در شکل های گونه گونی می توان دید که لازم به نظر می رسد تا اشاه ای داشته باشیم به برخی از صور پر جلوه تر و دلفریب تر آن، که برای بسیاری، دانسته یا ندانسته، جا افتاده است و در مشاعره ها و شعر خوانی ها رونق افزون تری دارد. شعر آهنگ و تصویر امروزه در جامعه شیعه، دو ویژگی آهنگ و تصویر، گوی مسابقه را از همۀ رقیبان در عرصۀ هنر ربوده است و محتوا را نیز از اولویت و پیشاهنگی انداخته. وقتی که گوش ها فقط برای آهنگ وموسیقی درونی و بیرونی شعرها تیز می شود و تصنیف ها با جناس های حتی بی معنی به اوج استقبال شنوندگان می رسند چه آینده ای برای شعر مسئولیت شناس و پر معنا در انتظار خواهد بود؟! مصیبت وقتی سنگین تر می شود که مشکل نامبرده در شعر مذهبی نیز به شدت راه یافت و دامنگیر کسانی شده است که خود را مغرورانه با عنوان های «اهل بیتی» و «اهل ولایت» می نامند و مدعی اند که برای ثواب شعر می گویند و نوحه می سرایند و می خوانند! برخی از این گونه ها، کپی برداری و دستکاری ناشیانه و خنکی از شعرهای لاله زاری و ترانه های قدیمی و برگردان عشق های کاباره ای بوده است که رسوایی آن برای همه آشکار است و سخن گفتن از آن عمر تلف کردن است. وضعیت گونۀ غیر مذهبی در شعرهای آهنگ و تصویر نیز بهتر از نمونه پیشین نیست. شاعر جوان کم یا بی مطالعه وقتی قصد گفتن شعر می کند اولین خواسته اش رسیدن به لایک زیاد مخاطبان است نه رسیدن به لایه های معانی و ظرایف اندیشه. شعر برای شعر مانند شعار هنر برای هنر، از چنان دور منطقی غیر قابل حلی برخوردار است که با هیچ توجیهی پذیرفتنی نیست حتی اگر ساکت کردنی باشد. چگونه می شود حکیمانه زندگی کرد و بیهوده گفت؟ اگر چه از جنس شعر باشد و پر از هنرنمایی. چگونه از واقعیت های جهان پیرامون می توان چشم بست و به بازی واژه ها و طنازی خیال ها، دل خوش کرد؟ بازی، بازی است اگر چه بازی شعر و الفاظ.
شعر لذت مشکل بزرگ دیگر در این دوران، شهوت هایی است که پیوسته سیلاب می کند و عرصه های گوناگون هنرهای هفتگانه را در اختیار می گیرد و پرچم اندیشه و خرد را آرام به زیر می کشد. شعر اروتیک در این سال ها، آهسته به فضای خیال شاعران جوان، مسلط می شود و به یاری غریزه و قدرت دلبری سوژه ها بر متصرفات خود می افزاید. البته مقصود اصلی سخن من بر سر حذف مطلق این مضامین از ادبیات -به ویژه شعر- نیست. کاری که نه شدنی هم نیست. بلکه نشان از بیمی خردمندانه از شتاب و گسترش فراوان این گونه از شعر دارد که اثار و پیامد های آن را نمی توان به فراموشی سپرد. گفته اند: هنر اروتیک یا تنانه/ تنکامه، به انگلیسی Erotic art))، هر گونه اثر هنری است که به منظور برانگیختن شهوت جنسی و یا به قصد توصیف صحنههای عشق بازی خلق گردیدهاست. این قبیل آثار هنری میتوانند شامل: نقاشی، قلمزنی،نگارگری، مجسمه سازی، عکاسی، موسیقی و حتی نویسندگی باشند. سایت «مهرخانه» در نوشتاری با عنوان «تأملی بر گسترش نگاه اروتیک به زن در شعر» به مقولۀ « توافق جریان ضددینی و جریان مدعی دینداری در نگاه سودجویانه به زن در شعر» پرداخته است و در گفتگویی با یکی از استادان دانشگاه، به درستی از حضور این آفت در شعر امروز پرده بر می دارد. حجم بالای « اشعاری که زن در آنها ابژه مردان میشود» هم چنین « استفاده از المان های مذهبی در شعر اروتیک» نکات قابل تاملی است که در آن نوشتار مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده برای مثال به شواهدی اشاره می کند که در آنها نمادهای دینی در خدمت انگیزش شهوتی در آمده است. او برای مثال به ابیات زیر اشاره می کند: گر لبانت مهر و دامن جانماز من رکورد جعفر طیار را خواهم شکست!(غلامحسین جمعی) ………… این طلق زیر روسری از موی مشکرده بدتر دلم را برده چیز دیگرت کردهست گاهی حجاب از بیحجابی بدتر است اصلاً باید بگویم چادرت دلبرترت کردهست (محسن کاویانی) ………. دست او که بند میشد، چادرش را با لبش میگرفت و من در این حسرت که چادر نیستم! (ناشناس) ……… رنگ چشمت بهترین برهان اثبات خداست «قل هو الله احد» گوید هر آنکس کافر است {انحنای ناب مژگانت «صراط المستقیم» از نگاهت دل بریدن هم جهاد اکبر است} خندههایت چون عسل حتی از آن شیرینترند هر لبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است آیتالکرسی کجا همقدّ مویت میشود؟ گفتن از اعجاز مویت کار چندین منبر است (مهدی ذوالقدر)
به گمانم با اندکی جستجو، نمونه های فراوان دیگری بر این سیاهه می توان افزود.
تا صدای نفس در زدنت می آید هوس انگیز ترین عطر تنت می آید کعبه ی پیکره ات پرده فرو خواهد ریخت دست هایـــم بـــه طواف بدنت مــــی آید (مهدی غلامی)
پناه می بَرم از زمهریر اوهام به گرمای پشت پلکهایت … راهبه ای خواهم شد زیر طاق نگاهت . حالا که خدا هم به شکل تو درآمده است … (رکسانا اعتمادی) خورشید دلت که بگیرد و دستانت ازلمس عاشقانه هایم بلرزد ، به فتوای حضرت عشق نماز آیات می خوانم . پیامبر ِ آغوشم … (کبری یاحقی)
سال هاست آیه های عاشقانه ام وحی می شود بر زمهریر قلبت . . چه سخت ایمان می آوری به پیامبر آغوشم.. (حسین منزوی)
از همه نامتناسب تر در شعر مرثیه است که توصیف تنانه -حتی از نوع مذکرش- در بسیاری از ابیات به چشم می آید. چنان که همه جا شنیده می شود که در توصیف عباس(ع) خوانده اند. چشمان تو رنگ عسل عشق تو از روز ازل توی دل من خونه کرده (جواد مقدم) اینها که بر شمرده شد جدای از شعرهای انبوهی است که در فضای تنکامگی سروده می شود و البته هیچ ارتباطی با واژه ها و تلمیح های مذهبی هم ندارد که از نطرگاه موضوع بحث ما، شعر خالی از تعهد و بلکه گاهی ضد تعهد است. شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت دوباره صورتـــی ِ صورتی است باغ تنت دوباره خواب مــرا مــی برد کــــه تا ببرد به روز صورتی ات – رنگ مهربان شدنت چه روزی ، آه چه روزی! که هر نسیم وزید گلـــی سپرد بــــه من پیش رنگ پیــرهنت چه روزی ، آه چه روزی! که هر پرنده رسید نُکــی بــــه پنـــــــجره زد پیش بـــاز در زدنت تـــــو آمدی و بهار آمد و درخت هلو شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت درخت شکل تو بـود و تو مثل آینه اش شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت و از بهشت ترین شاخه روی گونه ی چپ شکوفــــه ای زده بودی به موی پرشکنت پرنده ای کــه پرید از دهان بوسه ی من نشست زمزمه گر روی بوسه ی دهنت شکفتــه بودی و بــی اختیار گفتـم :آه ! چه قدر صورتی ِ صورتی است باغ تنت ! (حسین منزوی)
پر شد ز بی زمان تو، در داستان عشق هر فاصله کــــه تا بـــه ابد بــــود، از ازل انگار با تمـــام جهـــــان وصل مــی شوم در لحظه ای که می کِشَمت تنگ در بغل من در بهشتِ حتم گناهم، مرا چه کار بـــا وعده ی ثواب و بهشتـان محتمل؟ (حسین منزوی)
یکشنبه است،بوی غزل می دهد تنت بوی گلاب،بوی عسل می دهد تنت … حیّ علی ببوسمت عالیجناب شعر! حیّ بخیر خیر عمل می دهد تنت عاشق ترین دقایق یکشنبهء منی وقتی مجال و بحث و جدل می دهد تنت من هم به رقص آمده ام بس که آنقدر مفعولُ فاعلاتُ فعل می دهد تنت … (ابوذر دارابی)
در چنین فضایی، حتی شاعران مذهبی نیز وسوسه می شوند تا برای از دست ندادن مخاطب هم که شده است به فضای اروتیک نزدیک شوند و تصویرگری های تنانه و زنانه را در قاب و وزن شعر بنشانند. نمونه ملایمی از این دست را در غزل زیر می توان به روشنی دید که البته به لحاظ بیت پایانی غزل به شکل دیگری آن را نمونه ای از به کارگیری المان های سیاسی(تحریم تنباکو) در شعر های تنکامه، شمرد. نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه بماند بین مــا این رازها بینی و بین الله! من استغفار کـــــردم از نگاه تـــو نمی دانـم اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه؟ برای من نگاه تــــــو فقـط مانند آن لحظه است همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه مرا محروم کردی از خودت این داغ سنگین بود چنان تحریــــــم تنبـــــاکو برای ناصرالدین شاه (سید حمیدرضا برقعی) اکنون دیگر طبیعی می نماید اگر شعر فقر ، درد و ستم ، آن چنان رنگ و رویی و چنان جایی درخور در شعر شاعران جوان نداشته باشد، مگر گاهگاهی شاعری جوان درد روزگارش را فریاد بکند و از سختی های فراوان و دشواری های بسیاری که حس می کند یکی را در شعر بنشاند. مانند نمونه زیرکه از دختر مهاجری از افغانستان است و در آن از نامرادی خود و رنج پدر می گوید.
پدر پیوسته گاری را نصیب سد معبر کرد و پنهان خانه آورد آخرین مشت و لگدها را
کسی با نان افغانی نمکگیرم نخواهد شد خیابان تا خیابان خسته کردم این سبدها را (زهرا حسین زاده)
ـــــــــــــــــ منابع ۱٫ حکیمی، محمد رضا، به کوشش حسین انصاری، چکیده کتاب دانش مسلمین، اول ۱۳۹۱، دلیل ما، قم. ۲٫ محسنی و آرانی، بررسی جلوه های فرهنگ و تمدن ایرانی در شعر مهیار دیلمی، فصلنامه کاوش نامۀ ادبیات تطبیقی، تابستان ۹۲، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی کرمانشاه. |
یک نظر بگذارید