آخوند ناخوانده ها

نگارش در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۹۶ | ارسال شده در بخش گاه نوشت ها | هیچ نظری

مهندس افلاطونی از دوستان خوب، صمیمی، دیندار، مطلع و منتقدی است که از زاویه ی لطف و محبتی که با ما دارند هر از گاهی برای اطلاع هم که شده مطالب و نوشته ها و گزارش هایی را برای من ارسال می کند که از لطف ایشان همیشه تشکر کرده ام. معمولا این ارسال ها خالی از گفتگوی دو طرفه هم نیست. این بار نیز  جناب افلاطونی متن زیر را که در فضای مجازی منتشر شده است برای من فرستاده بودند. از انجا که متن یاد شده بی اندازه سست و ساختگی و بی ارزش بود و ختده آور که من بی انکه در پی رد و نقد مطلب ارسالی باشم در یادداشتی درد دل خود را که از دیدن چنین فرسته هایی در کانال ها و صفحه ها می بینم با ایشان در میان گذاشته ام. مطلب را اگر خواندید و حوصله داشتید چند خط یاددداشت مرا نیز بخوانید. امیدوارم خالی از سودمندی نباشد.

مطلب ارسالی در گروه ها با حذف برخی از بیهوده نویسی هایش، گر چه همه اش بیهوده است، چنین است:

حکایت ” آخوندهای ختنه نشده” برگرفته از کتاب ” تاریخ معاصر ایران”

رضا شاه بزرگ در ابتدای سلطنت، ارادتی به روحانیون و بزرگان دین داشت و در سفر به شهرها، حتما به دیدار روحانیون میرفت!
از قضا در سفری به جنوب، از اصفهان عبور میکند که در آنجا آخوندی به نام آیت الله اصفهانی حضور داشته، رضا شاه تصمیم به دیدار او میگیرد، اما پس از رسیدن به منزل آخوند میبیند که حاج آقا فوت کرده است!
شاگردان، علت مرگ را سکته و زمان آن را حدود ۱۰ روز قبل بیان میکنند!
رضا شاه فوری میگوید؛ مراسمی بر پا کنند تا دستور ساخت مقبره و مراسمی در خور برای حاج آقا بدهند!
اما مریدان میگویند که حاج آقا را هنوز خاک نکردند و ایشان هنوز در سرداب خانه هستند!
رضا شاه با تعجب فریاد میزند؛
جنازه فاسد واهالی مریض میشود.
شاگردان میگویند؛
این وصیت حاج آقاست که حتما حاج آقا اردبیلی از اردبیل بیاد و ایشون رو بشوره…
رضا شاه میگه :
ایشون خیلی بی جا کرده،
آمدیم حاج آقا اردبیلی یکماه دیگه هم نیومد، بشورید و خاکش کنید!
شاگردان مانع میشن و شاه دستور زدن کتک مفصلی به اونها را میدهد!
پس از آنکه حاج آقا رو از پارچه باز میکنن تا بشورن میبینن که حاج آقا ختنه نشده!
پس از کتک مفصل دوباره شاگردان ، چیزی از اونها در
نمی یابد و بی اطلاعی همه در این مورد ثابت میگردد!
رضا شاه میفرماید؛
اینو خاکش کنید و شاگردا رو هم جایی حبس کنید و مراسم برای آخوند بگیرید، بذارید اردبیلی بیاد، ببینیم اون کیه؟
بعد از چند روز حاج آقا اردبیلی از راه میرسه، که دستگیرش میکنن و میارنش محضر رضا شاه…
رضا شاه میگه لختش کنید …میبینن اینم ختنه نشده!!
رضا شاه میگه داغ درفش بیارید تا به حرف بیاد … آخونده تا اسم داغو میشنوه میگه همه چیزو میگم…
آخوند میگه؛
ما انگلیسی هستیم و دو دوست قدیمی، ماموریت گرفتیم که از جوانی با خواندن زبان فارسی بیاییم نجف و با خواندن دروس حوزه علمیه نجف آخوند بشیم و بیاییم ایران برای جاسوسی و شوراندن مردم علیه دولت!
این اتفاق افتاد و اول اون اومد اصفهان و شد حاج آقا اصفهانی و من رفتم اردبیل و شدم حاج آقا اردبیلی!
همین میشه که داستان دستور رضا شاه برای لخت کردن آخوندها در کوی و خیابان و بیابان راه میفته که داستانش رو همه میدونند و عکسهاش
رو دیدند!
و از همه مهمتر رضا شاه دستور میده که لباس آخوندی رو از تن اینها در بیارن و اساسا این مقوله از بین بره!
تصاویر بسیار معروف از آخوندهایی که در سفارت انگلیس پناهنده شده اند موجود است که بیانگر این واقعه بوده و فرار آنان به وطن اصلی خودشان یعنی انگلیس را حکایت میکند…!
واکنون بابد دنبال نشانه های دیگری برای انگلیسی بودن جاسوسان خارجی در لباس روحانیت گشت .

پس از خواندن نوشته ی بالا به فکر فرو رفتم که چگونه کسانی به خود اجازه ساختن چنان داستان مضحکی را می دهند و به کدام امید و برای کدام مخاطب آن را نشر می کنند؟! آیا کسی هست که چنین نوشته های بی اصل و نسبی را باور کند؟ اگر پاسخ این پرسش ها مثبت باشد سنجش ما از مخاطبان عمومی اینگونه نوشته ها چگونه است؟ همین ها سبب شد تا در یادداشتی کوتاه هراس خود در باره ی میزان تفکر و تحلیل توده ی مردم در برخورد با مطالب منتشر شونده در فضای مجازی را بازگویی کنم و در میان بگذارم شاید تلنگری برای اندیشیدن بیشتر و یافتن راهی بهتر در مواجهه با چنین مشکل بزرگی باشد.

Ansari Hosein:
عجب خیالبافی سست و بچه گانه ای داشته کسی که این متن سخیف را نوشته است.
دوست گرامی ام جناب مهندس افلاطونی
واقعا من هم با دیدن اینگونه مطالب در گروه ها شگفت زده می شوم از قضاوتی که ممکن است گردانندگان چنین نوشته هایی در باره ی مردم ما و میزان عقل و درک آنان داشته باشند! و بسیار می ترسم که که نکند آنها درست تشخیص داده باشند و توده های ما و بلکه بخشی از درس خوانده های ما به همین اندازه ها از آگاهی برخودار باشند و اندک بهره ای از قوه تحلیل و استنتاج نداشته باشند که چنین نوشته هایی را باور کنند.
کار فرهنگی ما هر روز سخت تر می شود آیا بی توجه به عقب ماندگی فکری بخش هایی از جامعه فقط به بخش های اهل مطالعه و فرهیخته و به پیشرفت اندیشه باید متوجه باشیم؟! یا بخشی نه ۰ندان کم و کوچک،  از عمر و تلاش خود را برای اصلاح عقب ماندگی ذهنی بسیاری دیگر صرف کنیم؟! تصمیم گیری دشواری است که گاهی به اجبارهای نان و معیشت و محیط و سیاست نیز دچار ناچاری های دیگری می شود.
هر چه هست باید کاری کرد و اگر بتوان از جنس کارستان!

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید /دگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد.

Aflatonian:
سلام‌‌ و ارادت .

بله. صحیح می فرمایید . البته رفتار روحانیت پیش زمینه پذیرفتن یا رد کردن این قبیل ادعاها ، خواهد بود . اگر این پیش زمینه و‌تصویر ایجاد شده ، مثبت باشه حتی واقعیتهای تلخ را هم باور نمی کنند و اگر چنین نباشد ….در هر صورت ، داستان پیچیده هست .

Ansari Hosein:
درود بر شما.
حقیقتی است تلخ که یادآوری کردید. با اجازه صاحب مثنوی و دخل و تصرف من در جایگزینی کلمه عمل بر جای ادب؛
از خدا خواهیم توفیق عمل…

یک نظر بگذارید