باز باران…



باز باران… باز دیشب پشت آن پنجره ها همه ی خاطره و احساسم زیر باران بهاری جا ماند. از همین فاصله هم می شد دید پشت آن پنجره ها یک نفر حوصله ی کوچه نداشت.   باز آفتابی شده بود نیمه شب شرشر عشق از ناودان حجم اندیشه، آبی شد مژه هایم خیسید و لی […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۱ فروردین ۱۳۹۱