رفیق بهار

نگارش در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۹۱ | ارسال شده در بخش شعر | هیچ نظری

 

شکوفه های زرد آلو را
هر وقت که می بینم
یاد تو می افتم.

باورم نمی شود
این که بهار باغ
همیشه محتاج تو بود

تو مثل ریشه
دست و دلی صمیمی
در خاک سرد داشتی
مثل ساقه های درخت سماق پیر
نماز نیازت را
در فضای باز، می گذاشتی

من رکوعی دراز
از تو دیده بودم
از جنس شکستگی
از رنگ نیاز
که هرگز شبیه معراج نبود

سرکان ۹۱/۱/۱۰

یک نظر بگذارید